به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، عبدالجواد بیژنی شاعر اهل بیت و فردی است که مزد خود را همیشه از اهل بیت میگیرد.
اهل مازندران است که در شهرستان بابل زندگی میکند، با پرسوجوی فراوان آدرس محل سکونت او را پیدا کردم.
مردی با حدود 100 سال سن به استقبالم آمد و با گرمی مرا پذیرا شد، از فرصت استفاده کردم و گفتوگویی با او انجام دادم.
فارس: لطفا خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید؟
شیخ عبدالجواد حبیبزاده بیژنی فرزند مرحوم حجتالاسلام آخوند ملا حبیبالله هستم که در سال 1289 شمسی در یکی از خانوادههای مذهبی و روحانی مازندران در بخش بندپی از توابع بابل دیده به جهان گشودم.
ادبیات فارسی، عربی و دانش فقهی را در محضر علمای دیار خودم آموختم و در سال 1328 به استخدام وزارت فرهنگ وقت در آمدم و در بابل شروع به کار کرده و در سال 1353 بازنشسته شدم.
فارس: اطلاع یافتم یکی از فرزندانتان به شهادت رسیده است،لطفا در این مورد توضیح دهید؟
بیژنی: یکی از فرزندانم به نام محمدمهدی که فرهنگی بود در سال 1359 به دست مزدوران حزب کومله کردستان اسیر شده و در همان سال در پی یک محاکمه به اصطلاح انقلابی محکوم به اعدام شد و به درجه رفیع شهادت نایل آمد، پیکر او نیز در اختیار خانواده قرار نگرفت و جاویدالاثر شد.
فارس: لطفا از آثارتان بگویید؟
بیژنی: کتاب «ارمغان عشق» که در دو جلد منتشر شد و شامل اشعار و سرودههایم در توصیف زندگی از ولادت، شهادت و مصایب اهل بیت عصمت و طهارت است.
فارس: اشعار شما در چه قالبهایی سروده شده است؟
بیژنی: سرودههایم شامل غزلیات، مثنویات، نوحه و مرثیه است که برخی از آنان افزون بر 55 سال پیش سروده شد.
فرزند کوچک شیخ بیژنی این شاعر مازندرانی نیز در حاشیه گفتوگو با پدرش به خبرنگار فارس گفت: در حالی که به بسیاری از هنرمندان رشتههای گوناگون به دلیل سوابق هنری، درجات علمی و مدرک اعطا شده تاکنون هیچ اقدامی از سوی مسئولان فرهنگی برای بررسی سوابق و آثار پدرم انجام نشده تا از پیآمدهای معنوی و مادی آن برخوردار شود.
ابوالحسن بیژنی افزود: پدرم در طول زندگیاش اهل هیاهو و مطرح کردن خودش نبود و شعر را برای خدا، اهل بیت و آرامش دل خود سروده است.
وی اضافه کرد: او با اینکه از صدای خوبی برخوردار است، انزواطلبی را پیشه کرد چرا که اعتقاد دارد اجر خود را باید از اهل بیت بگیرد.
نمونهای از اشعار این شاعر به شرح ذیل است:
کن تماشا گربحر سخا کان حیا را
در جهان هیچ رهی به زره مهر و وفا نیست
مرد خواهم که بپیوید ز صفا راه وفا را
خرم آن دل که به دانشکده عشق حسینی
خواند درس ادب و عاطفه و صدق و صفا را
کس به میدان وفا مرد چو عباس نیابی
گر کنی سیر به هر شهر و ممالک همه جا را
کربلا مکتب عشاق حقیقت شد از آن روز
تا که ز امر شه مظلوم برافراشت لوا را
ز جوانمردی و جود و کرم و مهر و فتوت
کرده شرمنده همی مردم با جود و سخا را
رادمردان جهان از کرمش مات بمانند
یادآرند اگر واقعه کربوبلا را
الحق آن میر دلاور پی یاری برادر
شاد بنمود دل فاطمه و شیر خدا را
----------------------------------
گفتوگو از: عبدالرحیم دیوسالار
----------------------------------
انتهای پیام/2296/ح20/ض1002