به گزارش خبرگزاری فارس از دیلم، آرزویش این بود که روزی نوحهخوانی پرآوازه در دیلم شود و امروز تنها آروزیش این است که به همراه هیئت سینهزنیاش در کربلا و در بینالحرمین نوحه «زینب از شام وارد کربلا شد» را بخواند.
هنوز هم دوستداران زیادی در بین قدیمیها و همچنین نسل جوان دارد و وقتی صدایش از بلندگوی مسجد میآید پیر و جوان به عشق شنیدن صدایش و سینه زدن به مسجد میآیند و همنوا با او در عزای امام حسین(ع) و یاران باوفایش عزاداری میکنند.
سیفالله میگلی متولد 1329 اهل و ساکن دیلم و دارای سه فرزند پسر به نامهای حسن، فرج الله و رضا است.
به بهانه معرفی و آشنایی بیشتر با این مداح و پیرغلام حسینی و به مناسبت محرم حسینی به منزلشان رفتیم و گفتوگویی با ایشان ترتیب دادیم که به شرح ذیل خدمت خوانندگان عزیز تقدیم میشود:
فارس: از چه زمانی به نوحهخوانی علاقهمند شدید؟
میگلی: دوازده یا سیزده سالم بود که به نوحهخوانی علاقهمند شدم حدود سالهای 40 و 41 بود که شروع کردم به نوحهخوانی، فردی به نام مختار مرادی که در همسایگی ما بود و با ما رفت و آمد داشت و پدرش در بوشهر پاسبان بود یک روز آمد و به من گفت، یکی هست بنام « بخشو» در بوشهر نوحه میخواند و نوارش همراهش بود و من صدایش را گوش دادم و گفتم من باید حتما مثل این (بخشو) بشوم.
فارس: اگه امکان دارد بیشتر در مورد آشنایی خود با مرحوم کردیزاده (بخشو) بگویید؟
میگلی: آنقدر به صدای مرحوم جهانبخش کردیزاده (بخشو) علاقه داشتم که حد و اندازه نداشت و به دلیل این عشق و علاقه زیاد بود که از پدر و مادرم پول گرفتم و به بوشهر رفتم و به اتفاق آقای مختار مرادی پیش «بخشو» رفتیم و به مرحوم کردیزاده گفتم من میخواهم نوحهخوان شوم و میخوانم اگر صدایم خوب بود و تایید کردید تا ادامه دهم و خلاصه بخشو تایید کرد و گفت ادامه بده،
فارس: کسی هم مشوق شما بود و در این راه چه کسانی به شما کمک کردند؟
میگلی: خود مرحوم کردیزاده(بخشو) از مشوقین اصلیام بود و بقولی مرید و مراد بودیم و همچنین حمایتهای پدر و مادرم، آقای کپتان و مرحوم محمد زاهدیپور (خدا بیامرزدش) به من خیلی کمک کردند و حمایتهای اینها بود که موجب ترقی من در نوحهخوانی شد.
فارس: از نخستین روز نوحهخوانیتان برایمان بگویید تا خوانندگان بیشتر با سرگذشت شما آشنا شوند؟
میگلی: در سال 42 به دلیل علاقه وافرم به نوحهخوانی، پیش آقای کپتان رفتم و گفتم میخواهم نوحه بخوانم و هرجا میروم به دلیل سن کم به من اجازهام نوحه خواندن نمیدهند و اقای کپیتان گفت باید بری پیش آقای محمد زاهدیپور(پدر حاج مصطفی زاهدیپور) در آن زمان پدر و پسری به نام آقای رئوف در حسینیه اعظم نوحهخوان بودند و به من اجازه نوحه خواندن نمیدادند، چون من نوجوانی سیزده ساله بودم که شروع به خواندن نوحه کردم و سالی هم که شروع به خواندن کردم مرحوم مادرم را بردم پیش مرحوم محمد زاهدیپور که فردی مذهبی و مردمدار بود و متصدی تریبون و بلندگو در حسینیه اعظم بود و مادرم به او گفت پسرم میخواهد نوحه بخواند و به او اجازه نمیدهند و گفتهاند باید پیش آقای زاهدیپور بروی و میخواهم اجازه دهی که پسرم در حسینیه اعظم نوحه بخواند، آقای زاهدیپور هم گفت برایم نوحهای بخوان ببینم صدایت چطور است و من خواندم و آقای زاهدیپور هم گفت خوب است و گفت امشب نوحه سینهزنی مال توست.
خلاصه آقای زاهدیپور گفت امشب بیا حسینیه اعظم و جنب منبر و روبروی خودم بایست و مراسم سینهزنی که شروع شد با اشاره من بیا پشت تریبون.
آنقدر علاقه به سینهزنی سنتی داشتم که دوست داشتم روضه و عزاداریها زودتر تمام کند و سینهزنی شروع شود و من هم قبل از شروع سینهزنی با زیرشلواری و زیرپیراهنی رفتم حسینیه اعظم(آن زمان هم یک شلواری پدرمان برایمان میخرید و باید از اول مدرسه تا آخر سال آن را داشته باشیم).
مراسم سینهزنی که شروع کرد من رفتم داخل حسینیه و کنار منبر به حالت فنری ایستادم و منتظر اشاره آقای زاهدیپور بودم پس از خواندن پیشخوان با اشاره آقای زاهدیپور رفتم پشت تریبون، برای مردم یک چیز عجیبی بود که این نوجوان کوچک در اینجا چه میکند؟ و برای چه آمده است؟
خلاصه میکروفن را برایم پایین آورد و محکم بست و من نوحه اولِ اولم «لیلا بگفتا آی آرام جانم» که از جهانبخش کردیزاده بود را در آنجا خواندم و آن روز صدایم موجب تعجب مردم شد و در دیلم غوغایی بین سینه زنان به پا شد.
یکی از بچههای دیلم (که رحمت خدا رفته) به من گفت ما آن شب کنار بانک ملی نشسته بودیم و وقتی صدایت را شنیدیم آنقدر با عجله و سرعت به سمت حسینیه دویدیم که دوبار میخواستیم بر زمین بیافتیم و اینقدر صدای عجیبی برای مردم دیلم بود و آن زمان آنقدر مردم و سینهزنها مرا تشویق کردند که من هم با علاقه بیشتری به نوحهخوانی ادامه دادم.
دو تا نوحهخوان قدیمی دیلم مرحوم پدر و پسر رئوف هم تعجب ماندند و گفتند این پسر کیست؟ و از صدای من خوششان آمد و من آنقدر علاقه داشتم و بهگونهای نوحه خواندم که انگار صدای یه نوحهخوان هفتاد هشتاد ساله بود.
فارس: بعد از آن شب دوباره هم به حسینیه اعظم رفتید؟برخورد مردم با یک نوجوان نوحهخوان سیزده ساله چطور بود؟
میگلی: بله شب اول به عنوان پیشخوان دو نوحه خواندم و فردا شب هم آمدم حسینیه، مردم یه جور عجیبی به من نگاه میکردند و یه شلواری همان شب با نخ و سوزن برایم دوختند و بر تنم کردند و موقعی که آمدم حسینیه اعظم انگار که یه مداح معروفی آمده است و مردم دورم را گرفته بودند. شبهای بعد که می آمدم خجالت میکشیدم از این همه ابراز علاقه و به خاطر این و اینکه کسی مرا نبیند میرفتم در گوشهای میایستادم.
موقعی که سینهزنی شروع شد مرحوم محمد زاهدیپور گفت امشب و فرداشب اجازه خواندن یک واحد را برایت گرفتهام و شب سوم سه نوحه خواندیم و شب چهارم هم اعلام کردند باید حتماً واحد را بخوانی و خدا بیامرزد مرحوم جهانبخش کردیزاده را که من آن شب نوحهای که در آن میگفت «مظلوم» و همراهش چاووشی میخواند را خواندم و در دیلم هم یک چاووشی خوانی به نام سعیدی(رحمت خدا رفته) بود که کسی هم صدایش را نداشت قبل از شروع مراسم سینهزنی سنتی در حسینیه چاووشی میخواند. خدا بیامرزد پدر بزرگ حاج مجید علیپور وسط سینه میایستاد و موقعی که نوحه را میخواندم و میگفتم «مظلوم» و اون با صدای نرمی میگفت «حسین چه شد؟" را میگفت و علاقه زیادی به من داشت و خلاصه شب بعد با آقای علیپور هماهنگی کردم و به او گفتم، موقعی که من گفتم « مظلوم» شما «حسین چه شد» گفتن را شروع کن.
فارس: بزرگترهای دیلم در آن زمان با شما چطور برخوردی میکردند؟
میگلی: وقتی به حسینیه وارد میشدم مرحوم حاج عبدالرسول بشیری و مرحوم سید فاخر و آنهایی که بزرگتر بودند به من میگفتند "بلبل حسینیه" " بلبل حسینیه" آمد و مرا تشویق میکردند.
فارس: استاد شما در نوحه خوانی فقط مرحوم "کردیزاده" بود؟چطور تمرین میکردید؟
میگلی: برداشت اصلی صدایم از صدای «بخشو» است میرفتم بوشهر پیش «بخشو» در مسجد دهدشتی. با پولی که از کرایهکشی بشکههای نفتی در میآوردم یک ضبط قدیمی که با باتری هم کار میکرد خریدم و نمیگذاشتم کسی به آن دست بزند و یک جین باتری میخریدم و صدای خودم را ضبط میکردم و با صدای جهانبخش کردیزاده مقایسه میکردم که ببینم که چه جور و کجا صدایش را بالا و پایین میکند و حتی موقع واحد گفتن هم به دهان مرحوم جهانبخش کردیزاده نگاه میکردم و برای یادگیری نوحه پافشاری میکردم.
فارس: نوحهخوانی را پس از حسینیه اعظم در کجا ادامه دادید؟
میگلی: در سن 15 سالگی بعد از گرفتن کلاس ششم به کویت رفتم و حدود سه سال آنجا ماندم در مسجدی به نام مسجد سید محمد که کنار سفارت ایران در کویت بود نوحه میخواندم و به همراه بچههایی که از دیلم میآمدند در آنجا عزاداری میکردیم، آقای اسکندر قنواتی با اتوبوس بچههای دیلم که به کویت میآمدند رو از اسکله کویت میآورد به مسجد، حتی آیتالله وحید خراسانی هم در آن مسجد روضه میخواند و یکی داشتیم به نام "حاج مسعود" سینهزن اصلیمان بود، سیه چرده و اهل بوشهر بود و به گرمی و با شور سینه میزد.
فارس: چند سال در کویت اقامت داشتید؟ اگر خاطرهای از زمان اقامتتان در کشور کویت دارید بفرمایید.
میگلی: در حدود 17 سال در کشور کویت مقیم بودم و سه سال اول در آنجا ماندم و سالهای بعد برای محرم به دیلم میآمدم و در حسینیه اعظم نوحه میخواندم یادم میآید در آن سالهای اول اقامتم در کویت شبی با پیراهن عربی در حال نوحه خواندن بودم پس از اتمام سینه یکی از کنسولگری ایران پیشم آمد و به من گفت واقعاً دوستت داریم و امشب ما را سرافراز کردید و حیف است با صدایی که شما دارید با لباس عربی نوحه بخوانید و فرداشب پیراهن و شلوار بپوش، من هم رفتم بازار و یک دست پیراهن و شلوار خریدم و از آن شب به بعد با این لباس نوحه خواندم. خلاصه با همکاری بچههای دیلم برنامه عزاداری در ماه محرم را در کویت رونق دادیم.
فارس: بعد از برگشت از کویت در کجا شروع به نوحهخوانی کردید؟
میگلی: ما از کویت آمدیم دیلم و دوباره به حسینیه اعظم یعنی همان جایی که روزی آرزو داشتم نوحه خوان اصلی آنجا شوم برگشتم، از نوجوانی با خودم میگفتم خدایا بحق محمد و آل محمد من بهجایی برسم که بیایم دم حسینیه اعظم و آقای رئوف پدر و پسر بیایند از من دعوت کنند و به من بگویند آقای میگلی بفرما بخوان.
محرم آمد، شب ششم آمدیم حسینیه اعظم، کسی نبودم که بخواهم کاری کنم که رفیقم از من ناراحت شود و بخواهم رکوردش را بشکنم و یا اینکه بخواهم بخاطر دلم بخوانم و هدفم فقط پایداری دستگاه سینهزنی سنتی در دیلم، احترام به پیشکسوت و عزاداری برای آقا امام حسین(ع) بود.
عبدالحسین رئوف آمد جلوم و گفت آقای میگلی بفرما تا سینهزنی شروع شود و در دلم گفتم آقا امام حسین(ع) چقدر کارهایت درست است و مرا به مرادم رساندی، چون یک مداح بزرگی آمده بود و از من دعوت کرده بود بیایم بخوانم. همان زمان مردم خیلی به من احترام میگذاشتند و الان هم که پیرتر شدم در دل اهل دیلم جا دارم و مرا احترام میکنند.
فارس: از چه سالی در مسجد امام خمینی(ره) شروع به نوحهخوانی کردید؟
از سال 57 ، اوایل انقلاب بود به همراه مصطفی حمادی رفتیم پیش شیخ حسن و گفتیم ما میخواهیم مراسم دمامزنی و سینهزنی را بیاریم مسجد حاج علی(امام خمینی فعلی)چون آن موقع مسجد حاج علی بعد از نماز مغرب و عشا ساعت شش در بسته میشد و به همراه مصطفی حمادی مراسم دمامزنی و سینهزنی سنتی را به مسجد حاج علی آوردیم و این مسجد از آن سال به بعد دهه اول محرم در آن مراسم عزاداری و روضه، سینهزنی و دمامزنی برگزار شد و در سالهای بعد هم با کمک حاج خلیل و همکاری حاج سیروس روحی توانستیم روی حیاط مسجد امام را سایهبان کنیم.
فارس: چند سال در حسینیه و چند سال در مسجد امام نوحهخوان بودید؟
میگلی: حدود چهارده سال در حسینیه اعظم نوحه خواندم البته در زمان اقامتم در کویت هم به دیلم میآمدم و در حسینیه نوحه میخواندم و از بعد انقلاب به مدت سی سال (از سال 57 تا 87) در مسجد امام خمینی نوحه میخواندم. یادم هست روزی خانه نشسته بودم کسی در زد و در را باز کردم تا نوجوانی دم دراست و از او پرسیدم شما کی هستید؟ گفت من شکرالله فرید هستم و رفتم حسینیه نوحه بخوانم و به من اجازه نوحه خواندن ندادند و آمدهام پیشخوان نوحه شما شوم باور کنید شب بوده که چیزی برای خواندن نداشتم و نوحه میخواندم و فقط و فقط به عشق امام حسین(ع) بوده است.
فارس: به غیر از نوحهخوانی به چیز دیگری هم علاقه داشتید؟
میگلی: علاقه به تعزیهخوانی هم داشتم و کسانی که از قم و مشهد میآمدند دیلم و تعزیه در میآوردند دقت میکردم ببینم چه میگویند و مطالب تعزیهخوانی را روی کاغذ مینوشتم و شمشیر و طبل میخریدم و ادای تعزیهخوانها را در حیاط خانه در میآوردم.
فارس: چند سالی در مسجد امام حضور نداشتید و به تهران میرفتید از علت و ماجرای تهران رفتنتان بگویید.
میگلی: پس از سی سال نوحهخوانی در مسجد امام بنا به مسائل و مشکلاتی که پیش آمد از طرف هیئت آقای عباسیان از بچههای دیلم که مقیم تهران بود برای نوحهخوانی به تهران دعوت شدم و در هیئت آنها با استقبال خیلی خوب دیلمیها مقیم تهران روبرو شدم و از اول تا یازدهم محرم به مدت 3 سال متوالی به تهران میرفتم، به دلیل ناراحتی خانواده و دوری راه و عشق به زادگاهم دیگر به آنجا نرفتم.
فارس: امسال به عنوان پیرغلام حسینی از شما تجلیل شد چطور به شما اطلاع دادند که به عنوان پیرغلام معرفی شدهاید؟
میگلی: بله از طرف سپاه با من تماس گرفتند و گفتند بیایید بوشهر و دعوت شدم به دومین همایش تجلیل از پیرغلامان حسینی استان بوشهر و در آنجا با حضور حضرت آیتالله صفایی بوشهری و آقای گراشی به عنوان پیرغلام اهل بیت(ع) از ما تقدیر و تشکر کردند.
فارس: آیا هنوز هم نوحه میخوانید و قصد ادامه نوحهخوانی دارید؟
میگلی: بله اصلاً با نوای نوحه و عشق امام حسین(ع) و عزاداری در محرم و صفر زندگی کردهام و بزرگ شدهام، الان هم بخاطر پسرم حسن که نوحه میخواند، میخواهم دوباره شروع به خواندن کنم و امسال شبهای محرم در تکیه آقای آهنکوب و صالحیان در کنار خیابان ساحلی به همراه پسرم نوحه میخوانیم پسر دیگرم رضا که او هم حافظ و هم قاری قرآن است مادرم مرحومم هم قاری قرآن بوده و توسط مادرم جلسات قرائت قرآن و مفاتیح در خانهمان برپا میشد و ما در کنار قرآن و عشق به اهل بیت بزرگ شدیم و با اطمینان خاطر تمام میگویم اینقدر به نوحهخوانی علاقه دارم که فکر نکنم کسی مثل من اینقدر شیفته نوحهخوانی باشد.
فارس: آیا تاکنون به کربلا مشرف شدهاید؟ و بفرمایید بزرگترین آرزویتان چیست؟
میگلی: نه هنوز توفیق زیارت آقا امام حسین(ع) و ابوالفضلالعباس(ع) را نداشتهام اما تنها آرزویم این است که برم کربلا و نوحه "زینب از شام وارد کربلا شد" را در بینالحرمین بخوانم که سینهزنم اطرافم باشد و کوچه تشکیل بدهند، اصلاً علاقهام این است، فقط آرزویم این است که سینهزنم همراهم باشد به امید خدا و اگر خدا بخواهد امسال با هیئت سینهزنی مسجد امام خمینی(ره) قصد تشرف به کربلا را داریم.
فارس: صحبت پایانی؟
میگلی: گلایهای از هیئت امنای مسجد دارم و واقعاً در دلم است اینکه من سی سال در اینجا مداحی میکردم، نگفتند او پیشکسوت است و حق به جانب اوست که نوحهخوان قدیمی بوده و باید نوحه بخواند و آنها برنامه میدادند که یک شب شما بخوان و یک شب آقای فرید (که پیشخوان من بوده) بخواند و خلاصه اینکه باید پیشکسوت را احترام کنند البته امسال شب پنجم محرم پس از چندسال به مسجد امام دعوت شدهام.
مصاحبه از: اسماعیل طاهرینیا
انتهای پیام/66006/خ40/ف4004