به گزارش خبرگزاری فارس از قروه، وارد مسجد که میشوی صدای «الهی العفو» بلند است، توبه با چشمان اشکبار گره خورده است و ذبیح کربلا واسطه میشود برای بخشش گناه.
در عروجی عرفانی اهالی عرفه از فرش به عرش قدم مینهند و این اهالی چه آشنایند باهم و چه دورند از دنیایی که مولایشان حسین از آن دل برید.
اینجا سخن از عشقی است که با خدا پیوند خورده است، در راهی که جز به کربوبلا ختم نمیشود و عباس آماده علمداری کاروان میشود.
هوای امروز شهر چه ابری است، آسمان هم حال باریدن دارد، در این کشاکش بارانی و طوفانی، تنها صدایی که دلهای آشفته را آرام میکند، این سرآغاز است: اَللّهُمّ َاِنّى اَرْغَبُإِلَیْکَو َاَشْهَدُ ِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ (خدایا من بسوى تو اشتیاق دارم و به پروردگارى توگواهى دهم)
سرآغازی بر حسین (ع) آن هنگام که در جانب چپ کوه ایستادند و روی مبارک را به سوی کعبه گردانیدند و دستها را برابر روی خود قرار داده مانند فقیری که چیزی طلب مینماید، و شروع کرد به خواندن دعای عرفه.
و امروز هم صدها حسینی در روزی که مولایشان کاروان حاجیهایش را به سمت کربلا رهنمون شد، آمدهاند تا بگویند هنوز هم حسینیها اهل عرفه هستند، حتی اگر در عرفات نباشند.
زمزمهها اوج میگیرد و دلها یکصدا ناله میشود با عرفهای که همراه با حسین (ع) از عرفات کوچ کرد و در کربلا اقامت گزید، خدا را میخوانند با نامی که حسین (ع) در وداع آخرینش با سرزمین عرفات خواند.
و اشکها چقدر میخواهند شبیه اشکهای عزیز زهرا شوند در ترنم آخرین نوای ملکوتی حسین (ع) و جانها مشتاق آن میشود تا فرش را برای زیارت آسمان زلال عرفه، بدورد گوید.
دور افتادگان حریم وصل الهی امروز خود را به درو دیوار میکوبند تا با درگاه شناخت و دلدادگی باز راه یابند و دلها بیقرارتر از همیشه برای آشتی با خدا بیتابی میکند، هنوز موسم محرم از راه نرسیده است و دلها هوای کربلا دارد، امروز که عاشورا نیست پس چرا عطر سیب در فضا آکنده شده است؟
مادری دستان کوچک فرزندش را به سوی آسمان گرفه و به پهنای صورتش اشک میریزد، شاید خودش شرمسار گناهان زمینی است که پاکی و معصومیت کودکش را برای عشق بازی با خدایش، نشانه آورده است.
و کودک من را میبرد تا کاروان کربلا، کاروانی که رقیه و علیاصغرش بیتاب بودند تا به کربلا راهی شوند و پاهایشان آبله شود در عبور کاروان بلا از شام هجران.
جوانی سر بر دیوار مسجد گذاشته و هایهای گریههایش، برهان و استدلالی است برای پشیمانی، پشیمانی از گناه و آرام میخواند: خدای من! این منم و پستی و فرو مایگیام و این تویی با بزرگی و کرامتت از من این میسزد و از تو آن "چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی."
میگویند هر سال مولای غایبمان در عرفات، همراه حاجیها دعای عرفه میخواند با چشمانی اشکبار و زمین عرفات خاطراتی از نالهها و اشکهای اولیای خدا دارد.
مولای من، امسال در عرفه از خدای خود بخواه که عمر غیبتت به سرآید، زمین دیگر تاب این همه گناه را ندارد، گناهانمان سنگینی میکند بر دوش زمین.
انتهای پیام/79009/غ40/ف4004