به گزارش خبرگزاری فارس از قشم، خلیج فارس همواره به عنوان یکی از مهمترین مناطق استراتژیک جهان مورد توجه بوده است.
امنیت این منطقه همواره یکی از دغدغههای جامعه جهانی بوده زیرا مسائل امنیتی این منطقه خواه ناخواه با امنیت جهانی و به ویژه کشورهای صنعتی پیوند داشته است.
از این رو قدرتهای جهانی همواره سعی کردهاند تا به طرق مختلف نظام امنیتی این منطقه را در راستای منافع خود جهت دهی کنند.
بررسی پیشینه نظام امنیتی خلیج فارس نشان میدهد که این منطقه ترتیبات امنیتی متعددی را شاهد بوده که اکثر این ترتیبات امنیتی مبتنی بر حضور قدرتهای خارجی بوده است.
بی شک خلیج فارس یکی از پر تنشترین مناطق دنیاست، ریشه این تنشها در موقعیت راهبردی این منطقه، وجود منابع عظیم انرژی، و اختلافات همسایگان این منطقه نهفته است.
به همین دلیل است که امنیت سازی در خلیج فارس مشکلی جدی به حساب میآید.
نکته قابل توجه در باب امنیت خلیج فارس این است که کشورهای این منطقه در هیچ زمان به مشارکت در برنامههای امنیتی به منظور دفع تهدیدات مشترک تمایلی نداشتهاند و اگر هم پیمان یا همکاری امنیتی مشترکی هم شکل گرفته، یا از سوی قدرتهای بزرگ طراحی و تحمیل شده و یا علیه دیگر بازیگران منطقهای بوده است.
از دهه 1990 تاکنون منطقهگرایی به طور جدی مورد توجه نظریه پردازان روابط بین الملل قرار گرفته است. شدت گرفتن روند جهانی شدن و جدی شدن وابستگی متقابل بازیگران در نظام بین الملل سبب شده تا نظریات نو کارکردگرایان در باب همگراییهای منطقهای بیش از پیش برجسته گردد.
نظریه پردازان نولیبرالیست با تاکید بر مفهوم وابستگی متقابل بر این باورند که با شدت گرفتن روابط اقتصادی بین بازیگران منطقهای و جهانی، وابستگی این بازیگران به یکدیگر افزایش مییابد و این افزایش وابستگیها سبب میشود تا هزینه برخوردهای نظامی آنقدر افزایش یابد که بازیگران دیگر به راحتی دست به تهدید دیگران نزنند.
از این رو بسیاری، مبتنی بر نظریات نو کارکردگرایی به ویژه نظریه هاس همگراییهای اقتصادی را به عنوان راهکاری جهت ایجاد نظام امنیت جمعی در منطقه خلیج فارس قلمداد میکنند.
حضور قدرتهای بزرگ در منطقه خلیج فارس نیز بر پیچیدگیهای وضعیت امنیتی این منطقه میافزاید. حضور آمریکا در منطقه که پس از اشغال عراق جدیتر شده است نیز دشواریهای فراوانی را به همراه داشته است. در حال حاضر سیاستهای آمریکا در منطقه با نوعی دوگانگی روبروست.
این دوگانگی ناشی از آن است که آمریکا سیاستهای متفاوتی را جهت تمرکز بر رژیمهای منطقه و ملتها لحاظ میکند. اصلاحات سیاسی آمریکا در منطقه آن را با معمای تصمیمی سازی مواجه ساخته است. آمریکا اصلاحات دموکراتیک مفید در این منطقه را در راستای اهداف جهانی خود میبیند اما این خود با تضادهای فراوان درونی همراه است:
-اصلاحات دموکراتیک سبب تغییر در سیستمهای سنتی حکومت در منطقه میشود و طبیعتا به دلیل وجود احساسات ضد آمریکایی در منطقه حکومتهای دموکراتیک جدید به نسبت حکومتهای قبلی ضد آمریکایی خواهند شد.
-اصلاحات سیاسی به مفهوم آزادی عمل در گسترش عقاید خواهد بود که این به مفهوم گسترش اسلامگرایی، عقاید رادیکال و بنیادگرایی اسلامی خواهد شد.
-به دلیل برهم خوردن نظم سنتی، منطقه دچار بی ثباتی خواهد شد که به دلایل متعدد (بحث انرژی، منازعه اعراب و اسرائیل، و غیره) مطلوب نیست.
به نظر میرسد که نظام امنیتی با ثبات و کارآمد در خلیج فارس بدون مشارکت و حضور کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ امکان پذیر نیست از سوی دیگر تا زمانی که این بازیگران خود تهدید امنیتی علیه یکدیگر هستند امکان مشارکت آنها در برنامههای امنیتی مشترک امکانپذیر نیست.
از این رو لازم است تا در روند اعتماد سازی بین کشورهای منطقه زمینههای فعالیتهای بیشتر فراهم شود تا از این طریق بستر فهم بیشتر مهیا شده و قابلیت اعتماد به منظور شرکت در برنامههای امنیتی مشترک فراهم گردد.
انتهای پیام/88001/ی40/ظ1004