به گزارش خبرگزاری فارس از کوهبنان، وقتی از ناملایمات و بازیهای روزگار دلم میگیرد و از همه چیز این دنیای فانی خسته میشوم، تنها جایی که آرامم میکند، گلزار شهدا است.
این عادت بچگی من است، انس و الفت من با شهدا از همان بچگی بود، زمانی از روی شیطنت بچگی در خانه آتشی میسوزاندم و مورد بیمهری پدر و مادر قرار میگرفتم، میرفتم گلزار شهدا که نزدیک خانه ما بود و آن جا گریه میکردم.
میدانستم بدی از خودمه، اما انگار گلزار شهدا که میآمدم یکی منو با همه بدیهام میخواست و درک میکرد و دست مهربانش را روی سرم میکشید.
وقتی پرتو نگاههای مهربان شهدا که از قاب نورانی چشمانشان به چشمم میخورد و به قلبم مینشست، آرام میشدم و احساس خوشی بهم دست میداد.
از آن زمان به بعد شهدا شدن باباهای مهربان من، هر کار که میخواستم انجام دهم، میرفتم گلزار شهدا و از آنها اجازه میگرفتم و میخواستم برایم دعا کنند.
بعضی وقتها با خود میگویم شاید آن زمان بچه بودم و باطنی پاک داشتم که به هم نگاه میکردند و من را مورد لطف خودشان قرار میدادند، اما اکنون که درست فکر میکنم میگم نه.
شهدا آن قدر بزرگ هستند که دل آدمهای بدی مثل من را نمیشکنند و بیمنت دستگیری میکنند، اگر بزرگ نبودند که به خاطر آرامش و آسایش ما از خودشان نمیگذشتند و گرانبهاترین کالای وجودی خود را که با خدا معامله نمیکردند که در ازای آن به ما افتخار و سربلندی هدیه دهند.
آری شهید مقدسترین واژه دایرةالمعارف ایثار و فداکاری است، شهید جلوهگر شور و عشقورزی است، شهید حماسه همیشه جاوید جاودانگی است.
..................................
یادداشت از عصمت ایزدی
..................................
انتهای پیام/80012/ی20/د1000