به گزارش خبرگزاری فارس، صبح روز سیام شهریور بود و روز شکوفایی خاطرهها، همه در حال تکاپو و معاش برای ساختن روز و پایههای روزگاری دیگر، همه فارق از نمناکی غم حادثهای که در انتظارشان است در ساعتها و ثانیهها گم بودند که خبر ناگواری قلب همه همکاران رسانهای را به درد آورد و در سینه حزنآلود کرد.
امروز تجربه تلخی در روزنگار و روزنامه زندگی اصحاب رسانه نگاشته شد و غم جانگدازی را به این خانواده به هم پیوسته وارد کرد و در واقع چه افرادی که او را میشناختند و چه آنهایی که او را دورا دور لمس کرده بودند لحظهای برای همیشه فقدان «جابر خبرها» را احساس کردند.
جابر معافی خبرنگاری که تا دیروز سوژهها را برای روزنامهها و خبرگزاریها رقم میزد امروز خود سوژه غمانگیز بسیاری از رسانهها شد سوژهای که به خاطر قداست قلمش حتی از او در صحن علنی مجلس هم یاد شد همان صحنی که او حماسههای ولاییاش را مینگاشت امروز صحنهنگار غم از دست دادن یک خبرنگار ولایی شد.
معافی لباس عافیت را به خوبی میشناخت و به راحتی عافیت دنیایی را به عاقبت کار واگذاشت و دیدار حق را لبیک گفت.
او به جمع خبرنگارانی که روزگاران درازی نگارگر دردها و آلام، خوشیها و شادیهای مردم سرزمینشان بودند و تمام حقایق را با قلمی بصیر و بینا و بدون ذرهای زاویه گرفتن از رسالت ولایی و پیوستن به حواشی کذب جناحی مینگاشتند پیوست و برای همیشه مانند نیلیها و برادرانها جاودانه شد.
جابر اخبار ما مثل تمام آدمهای این کره گردون قبل از غرق شدن در دنیای پرمشغله و پر رمز و رازش یک پدر بود، یا به زبان ساده برای فرزندان خردسالش یک «بابا»، آری بابا همان واژهای آشنا که دختر و پسرش هر روز و هزاران بار با شادی و یا گاهی غم هرچند کم آن را تکرار میکردند بدون اینکه برایشان تکراری شود آن را در سرلوحه وجود خود عاشقانه میپروراندند و با او زندگی میکردند.
جابر اخبار ما با قلبی که همیشه سرشار از عشق بود رفت و در واقع خبر ایستادن قلب او قلب رسانهای ایران را به درد آورد.
در این میان کسی چه میداند دیروز به جابر و بچههایش «هستی و عرفان» چه گذشته! ولی پرواضح است که امروز همه میدانند که عرفان کوچولو پسرک خردسال جابر هم امروز میخواست مثل تمام نوگلان ایران در کنار مادر و زیر سایه پدر در روز شکوفهها بشکفد و تازه تازه گل دهد و دست در دستان پدر راهی دیار دانش شود و با تکیه بر تکیهگاه بلندمرتبه خود روز شکوفهها را جشن بگیرد.
اما چه بگویم که شکست، آن تکیهگاهی که در اوج خستگی همچون کوه شکستناپذیر بود و امروز با صدای حزنانگیز نالههای خردسالش نمیدانم صدای شادی و نشاط خانه جابر به کجا میرود.
همه خوب میدانند پسرک مهروی جابر در اوج شکفتن با چه خاطره تلخی سال تحصیل خود را آغاز میکند و روز شکوفه زدن خود را چگونه با صدای گریه جشن میگیرد.
کسی چه میداند «عرفان» پسرک پر آرزوی جابر چه آرزوهای عرفانی در سینه سبز و کوچک خود پرورانده بود و هر روز با امید دستان پرمهر پدر آنها را آب میداد.
کسی چه میداند «هستی» دخترک نازکبال جابر تمام هستی او بود و آغوش گرمش تنها پناه بغضهای معصومانه او، و کسی چه میداند که جابر قبل از هر سمت و هر جایگاهی همسری عاشق برای بانوی تنهایش بود و کسی چه میداند که او لنگرگاه امن زندگی برای خانوادهاش بود و این حقایق قابل انکار نیستند و از این حقایق نمیتوان گذشت و به سادگی عبور کرد.
به جرأت میگویم و هزاران بار اعتراف میکنم معافی، جریانی فکری و آرمانگرایانه با تمام معیارهای معنوی و ولایی بود که خدا او را یکبار به ما داد و افسوس که چه زود و به یکباره از ما گرفت و اینگونه در تب و تاب دنیای خبر ما را بدون او تنها گذاشت.
به گزارش خبرگزاری فارس، جابر معافی سرپرست خبرگزاری فارس مازندران صبح امروز بر اثر عارضه قلبی در سن 38 سالگی درگذشت.
وی از روزنامهنگاران متعهد و باسابقه، سخنگوی خانه مطبوعات مازندران و سرپرست روزنامه رسالت در مازندران بود.
معافی از سال 1384 همکاری خود با خبرگزاری فارس را آغاز کرده بود.
مرحوم معافی متأهل و دارای دو فرزند بود.
=================
یادداشت از: مهدی خوانساری
=================
انتهای پیام/ع/ض1002