اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

بین الملل  /  غرب آسیا

بخش اول/

جنگ ۳۳ روزه لبنان؛ از تولد خاورمیانه جدید تا مرگ ولد نامشروع آمریکا

آمریکا گرچه با آغاز جنگ لبنان به دنبال کلید زدن طرح خاورمیانه جدید بود، اما ناخودآگاه زمینه‌های قرار دادن هم‌پیمان صهیونیستی خود در سراشیبی سقوط را فراهم کرد.

جنگ ۳۳ روزه لبنان؛ از تولد خاورمیانه جدید تا مرگ ولد نامشروع آمریکا

به گزارش فارس، حزب‌الله لبنان مهره با اهمیت شطرنج خاورمیانه و یکی از عوامل اصلی بازدارنده در برابر طرح بلندمدت خاورمیانه جدید بود که کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا وعده شوم آن را به منطقه داده بود، از میان برداشتن حزب‌الله لبنان در مرحله اول این راهبرد درازمدت باید اجرا می‌شد و در مراحل بعدی نیز بیشتر رژیم‌های عربی در منطقه از جمله سوریه، عربستان، مصر و همچنین ایران، قرار داشتند.

از سویی آمریکا هم نیاز به شروع یک جنگ درمنطقه و پیروزی در آن داشت، زیرا در باتلاق عراق گیر افتاده بود و از طرف جوامع بین‌الملل و افکار عمومی خود تحت فشار قرار گرفته بود و پیروزی در جنگ 33 روزه می‌توانست قدرت آنها را در منطقه بازآفرینی کند. علاوه بر اینها طرح نومحافظه کاران آمریکا برای براندازی دولت مقاوم سوریه که از سال 2005 آماده شده بود، در صورت قطع کردن بازوی سوریه در لبنان که همان حزب‌الله بود، می‌توانست برای واشنگتن کم هزینه‌تر باشد، به این ترتیب ضرورت منافع مشترک سلطه‌طلبان صهیو-آمریکایی در منطقه ایجاب می‌کرد تا جنگی جدید و خانمان سوز در لبنان رقم بخورد، مقدمات این جنگ از ماهها قبل فراهم بود و همه برآوردها نشان از آغاز آن تا قبل از پاییز سال 2006 می‌داد، سران رژیم‌‌های عربی در مذاکراتی عمدتا تحت فشار آمریکا و اسرائیل موافقت خود با آغاز این جنگ و بی‌طرفی در مراحل مختلف آن را اعلام کرده و متعهد شده بودند از لحاظ سیاسی نیز زمان کافی به اسرائیل برای از بین بردن حزب‌الله لبنان بدهند، برخی حتی وعده کمک‌های مالی نیز به اسرائیل دادند.

همه مقدمات آغاز جنگ فراهم بود و تنها تصمیم تل‌آویو برای کلید زدن جبهه درگیری‌ها باقی مانده بود، حزب‌الله با اطلاعاتی که از فضای معاملات سازشکارانه عربی با رژیم صهیونیستی و آغاز قریب الوقوع جنگ داشت، از آنجائیکه اصل غافلگیری را برگ برنده برای هر جنگ آینده می‌دانست، در اقدامی زیرکانه ابتکار عمل را در دست گرفت و عملیات در نوع خود بی نظیر اسارت نظامیان صهیونیست را در نقطه مرزی سرزمین‌های اشغالی به اجرا گذاشت، این عملیات موفق برنامه‌های سران صهیونیست را به هم ریخت و آنها در تصمیمی شتابزده و منفعلانه از همان روز حمله گسترده به لبنان را آغاز کردند.

به این ترتیب از روز 12 ژولای سال 2006 تجاوز همه‌جانبه رژیم صهیونیستی به لبنان آغاز شد، جنگنده‌های صهیونیست روزانه چندین نوبت وارد حریم هوایی لبنان می‌شدند و تاسیسات و زیرساخت‌های این کشور را هدف قرار می‌دادند، آنها در روزهای بعد و با اتمام بانک اطلاعات و اهدافشان در لبنان و همچنین بروز برخی نشانه‌های پیروزی حزب‌الله در نبردهای زمینی، کورکورانه مردم شهرها و غیرنظامیان را هدف قرار می‌دادند تا شاید افکار عمومی لبنانی‌ها تحت تاثیر قرار گرفته و در موضع ضعف و تسلیم قرار گیرند.

صهیونیست‌ها که در آغاز جنگ، حسابی جز پیروزی برای خود باز نکرده بودند، در اواسط آن بود که تازه متوجه شده‌اند تا چه حد فریب عملیات ایذایی حزب‌الله در روزهای صلح را خورده‌اند، آنها می‌دیدند با بانک اهداف چند صد موردی خود حتی موفق به آسیب زدن به یکی از رهبران رده متوسط حزب‌الله لبنان نیز نشده‌اند، بدتر از همه اینکه از تحرکات حزب الله لبنان در احداث تونل در چند صد متری مرزهای لبنان که گاهی در عمق بیش از 40 متری در مناطق صخره‌ای قرار داشت، خبر نداشتند، آنها  بعدها متوجه شدند که حزب‌الله لبنان یک شبکه بزرگ زیرزمینی به اندازه یک زمین فوتبال را در فاصله دویست متری مرزهای سرزمین‌های اشغالی تاسیس کرده‌ که آن را با یک متر بتون آرمه مستحکم کرده است. این نشان از شکست اطلاعاتی صهیونیست‌ها در جنگ 33 روزه بود که طبعا شکست نظامی را نیز به دنبال داشت.

آغاز عملیات زمینی صهیونیست‌ها در لبنان و تردیدهای سران اسرائیل در انجام آن نیز بیش از اینکه یک برنامه مدون و کارشناسی شده نظامی برای ادامه جنگ باشد، یک طرح ریسک‌پذیر برای تغییر برگه بازی بود تا شاید بتواند فضای حاکم بر مناسبات نظامی این معرکه را به نفع اسرائیلی‌ها برگرداند، تلاش‌های یگان‌های نظامی اسرائیل در تسلط بر بخش کوچکی از خاک لبنان و شانتاژ تبلیغاتی بر سر آن نشان می‌داد آنها با کاستن از سقف مطالبات خود در صدد بیرون آمدن آبرومندانه از این باتلاق هستند، گرچه تمام تلاش‌های آنها در این حد نازل نیز با شکست مواجه شد، آنچه در ادامه این مقاله می بینید مشروحی از حوادث جنگ 33 روزه در چهار معرکه اصلی بنت جبیل،‌ مارون الرأس، وادی الحجیر و عیتا الشعب است.

بنت جبیل

مراسم سالیانه حزب‌الله لبنان در گرامیداشت روز پیروزی در جنگ 33 روزه طبق سالهای گذشته امسال نیز در منطقه بنت جبیل برگزار می‌شود، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان امسال سخنرانی خود را در این مراسم به گونه ای انجام می‌دهد که نظامیان اسرائیلی که در پشت مرزهای سرزمین‌های اشغالی به حالت آماده باش کامل در آمده‌اند، این سخنرانی را به صورت بی واسطه خواهند شنید. برگزاری سالیانه این مراسم خود نشان از اهمیت بالای بنت جبیل در معادلات نبرد زمینی جنگ 33 روزه بوده است.

از هفته دوم جنگ 33 روزه، عملیات زمینی رژیم صهیونیستی با اعزام 30 هزار نیروی نظامی به مرز لبنان و فلسطین اشغالی آغاز شد، ولی چند روز طول کشید تا مهم‌ترین یگان رزمی اسرائیل یعنی تیپ ویژه "گولانی" دیواره میانی مرز لبنان را بشکافد و وارد لبنان شود، همه کارشناسان و تحلیلگران جنگی اذعان دارند که سخت‌ترین نبردها میان کماندوهای اسرائیلی و چریک‌های مقاومت اسلامی، در روستای "بنت جبیل" اتفاق افتاد.

طبق اعتراف رژیم صهیونیستی، 35 نفر یعنی نیمی از نیروهای کشته شده صهیونیست‌ها در این جنگ بر اساس آمار رسمی ارائه شده از سوی آنها، در معرکه بنت جبیل به هلاکت رسیده و 20 تانک در آنجا منهدم شده که نیمی از کل تانک‌های منهدم شده-البته بنا به آمار رسمی صهیونیست‌ها- است.  یکی از فرماندهان ارتش رژیم اسرائیل می‌گوید: ما عملیات زمینی را از روستای مارون الرأس در نقطه مرزی آغاز کردیم و پس از اشغال این روستا، به سمت بنت جبیل حرکت کردیم اما بعدها فهمیدیم که مارون الرأس برای ما تنها یک تله بود و عناصر حزب‌الله در قتلگاه بنت جبیل انتظار ما را می‌کشیدند و طولی نکشید که در مثلث "عیناتا - بنت جبیل - مارون الرأس" گرفتار شدیم.

بنت جبیل در طول جنگ، طی سه مرحله مورد حملات و بمباران وحشیانه ارتش اسرائیل قرار گرفت، مرحله اول از 13 جولای تا 24 همین ماه طول کشید. طی این مرحله، بدون آن که حمله زمینی صورت گیرد، شهر مرتباً بمباران می‌شد، حمله زمینی در 24 جولای با پیشروی یک گردان پیاده ارتش اسرائیل آغاز شد که مورد حمایت یگان زرهی و تانک‌های مرکاوا بود. در همان ابتدای درگیری‌ها، دو سرباز اسرائیلی کشته و چند تن دیگر مجروح شدند و اهالی بنت‌جلیل شاهد بودند که نیروهای اسرائیلی در حالی که می‌گریستند، جنازه‌ها و مجروحان را به عقب می‌کشیدند.

مرحله دوم عملیات از بیست وچهارم تا بیست ونهم جولای (نهم مرداد) ادامه یافت، دشمن در این مدت تلاش کرد که از طریق تپه مارون و شهرک عیناتا و تپه مسعود، بنت جبیل را اشغال کند، اما طولی نکشید که در کمین نیروهای مقاومت افتادند و نبرد تن به تن آغاز شد. در این معرکه، هشت تن از کماندوهای اسرائیلی کشته و 31 نفر مجروح شده و صهیونیست‌ها در نهایت مجبور به عقب‌نشینی شدند. رژیم اسرائیل بار دیگر از تپه مسعود نیز به بنت جبیل حمله کرد، اما این حمله نیز ناکام ماند و سربازان اسرائیلی، در خانه‌های اطراف تپه مسعود سنگر گرفتند ولی با پاتک روز بعد حزب‌الله ناچار به عقب‌نشینی شدند. سرانجام در 29 جولای، اسرائیل مجبور به ترک بنت‌جبیل شد. یکی از سربازانی که از این معرکه جان سالم به در برد، می‌گوید: احساس می‌کردیم درختان زیتون به ما شلیک می‌کنند. در هر گوشه، کمینی هولناک نهاده شده بود.

مرحله سوم، از بیست ونهم تا هشتم ماه آگوست (هجدهم مرداد) طول کشید. در این مرحله بود که بنت جبیل به شکل انتقام‌جویانه‌ای هدف بمباران رژیم صهیونیستی قرار گرفت و ویران شد. آخرین مرحله هجوم اسرائیل به بنت‌جبیل زمانی بود که با بمباران سنگین منطقه، نیروهای اسرائیلی تصور کردند که هیچ موجود زنده‌ای در بنت‌جبیل باقی نمانده است؛ لذا از منطقه "صف الهوا" شروع به پیشروی کردند.

روز نهم آگوست (نوزدهم مرداد) ارتش اسرائیل با بهره‌گیری از تعداد زیادی نیرو که به گفته شاهدان، تا 200 نفر می‌رسید، تلاش کرد یک بار دیگر از مدخل شمالی عیناتا به سمت بنت جبیل پیشروی کند اما به محض اینکه نیروها به منطقه‌ای که نظامیان اسرائیلی آن را قتلگاه نامیدند، وارد شدند، از همه طرف هدف آتش قرار گرفتند.

ارتش رژیم صهیونیستی تلاش زیادی کرد تا حداقل بتواند پرچم خود را بر فراز محل سخنرانی تاریخی سید حسن نصرالله در سال 2000 میلادی برافراشته کند، اما موفق به این کار هم نشد. نسبت تعداد رزمندگان حزب‌الله در بنت‌جبیل در برابر نیروهای اسرائیلی ، 5 تا 10 درصد بود. تعداد شهدا 18 تن از اهالی بنت جبیل و 14 تن از رزمندگان حزب‌الله بود که دو تن از آنها، از فرماندهان مقاومت بودند. این در حالی است که بر اساس اعترافات اسرائیلی‌ها، در نبردهای بنت‌جبیل حدود 35 نظامی صهیونیستی به هلاکت رسیدند و حدود 20 دستگاه تانک آنها نیز منهدم شد.

بنت جبیل یاد و خاطره عنکبوتی را زنده می‌کند که همه به سست‌بودن خانه‌اش پی‌بردند، یاد و خاطره سخنرانی که در سال 2000 میلادی و پس از خروج نیروهای اشغالگر از لبنان از سوی سید حسن نصرالله، پیشوای مقاومت لبنان انجام شد و مبارزان مقاومت در جنگ 33 روزه به‌خوبی موفق شدند تا این سخنان را به اثبات برسانند؛ موفقیتی که تا امروز پابرجاست و دشمن را همچنان در وحشت از واکنش مقاومت اسلامی به هر گونه تعرض احتمالی به خاک لبنان نگه داشته است.

مارون الرأس

مارون الرأس روستای مرتفع و کوچکی است که در بخش بنت جبیل و استان النبطیه قرار دارد، مارون الرأس کمتر از دو کیلومتر با مرزهای لبنان و سرزمین اشغالی فاصله دارد و اهمیت نظامی آن از آنجاست که در بلندی‌هایی قرار دارد که به بخش‌های مهمی از جنوب لبنان و شمال سرزمین‌های اشغالی مشرف است، این روستا در 125 کیلومتری جنوب بیروت قرار دارد. این روستا کمتر از 1000 هکتار مساحت دارد.

مارون الرأس حدود 5 هزار نفر جمعیت دارد و اکثریت قریب به اتفاق آنها یعنی حدد 99 درصدشان شیعه هستند، در این روستا 400 منزل مسکونی وجود دارد. مارون الرأس یکی از نمادهای مقاومت لبنان در جنوب این کشور است که در جنگ 33 روزه مورد طمع صهیونیست ها قرار گرفت، اما حمله های متعدد به این روستای کوچک با مقاومت جانانه حزب‌الله مواجه شد و کابوس های وحشتناکی را برای نظامیان صهیونیست رقم زد.

در هشتمین روز تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان، هنگامی که نیروهای اسرائیلی از شهرک صهیونیست نشین «افیفیم» واقع در الجلیل، برای انجام مأموریتی "ساده" برای پایان دادن به موشک باران این شهرک و نیز شهرک‌های زنجیره‌ای اطراف آن عازم مارون الرأس شدند تا آن را اشغال کنند. آنان به سوی «جل الدیر» در مارون الراس حرکت کردند؛ منطقه‌ای که فاصله بسیار کمی با پایگاه نظامی اسرائیل و مرکز فرماندهی شمال فلسطین اشغالی دارد و به دلیل شرایط طبیعی، معبری صعب العبور و نوعی پناهگاه طبیعی محسوب می‌شود.

«ابو حیدر» یکی از مردان مقاومت، داستان اولین رویارویی زمینی با اسرائیل که به فاجعه‌ای برای آنان و عزل تعداد زیادی از افسران ارتش اسرائیل انجامید، را اینچنین تعریف می‌کند: صهیونیست‌ها این بار هم شگرد همیشگی خود را به کار بستند و قبل از گسیل نیروها، زمینه را با بارش آتشی سنگین آماده کردند، «جبل الباط»، «جل الدیر» و «جنگل مارون» را بمباران کردند و به خیال خود مسیر عبورشان را که حدود یک کیلومتر می‌شد، پاکسازی کردند، در حالی که نیروهای مقاومت در پناهگاههای خود ورود آنان را انتظار می‌کشیدند.

پس از حمله هوایی، نیروی زمینی حرکت خود را شروع کرد تا اینکه به کمین نیروهای مقاومت نزدیک شد، در این هنگام از مقر فرماندهی حزب الله دستور رسید که: فقط یکی از نیروها در کمین وارد عمل شود. وی در حالیکه اسرائیلی‌ها را در فاصله دو تا پنج متری خود می دید، آنها را به گلوله بست. او از فاصله نزدیک اولین سرباز اسرائیلی را با اسلحه‌اش ـ مسلسل کلاشینکف ـ هدف قرار داد و به خاک انداخت، اسرائیلی‌ها که بشدت غافلگیر شده بودند، بدون اینکه بدانند از کجا مورد هجوم قرار گرفته‌اند شروع به شلیک به اطراف خود کردند. چند دقیقه بعد همین فرد سه نفر دیگر از صهیونیست ها را که در حال کشیدن جسد نظامی اول به سمت عقب بودند، هدف قرار داد و به پناهگاه خود برگشت.

اسرائیلی‌ها انواع سلاح‌هایشان را بی هدف به کار انداختند، اما پس از اینکه پی به بی فایده بودن این کار بردند، سکوت بر منطقه حاکم شد. به این ترتیب تمامی واحدهای مسلح اسرائیلی که با دبدبه و کبکبه قصد تصرف بی دغدغه مارون الراس را داشتند، عقب نشستند و رزمنده‌ای که باعث این عقب نشینی مفتضحانه شد، در بازگشت به مکان درگیری با پنج کوله پشتی جنگی مواجه شد و مطابق دستور، آنها را به غنیمت برداشت. ساعتی بعد شبکه المنار غنایمی را که این رزمنده از سربازان تار و مار شده اسرائیلی به چنگ آورده بود به جهانیان نشان داد تا رسوایی و شکست ارتش اسرائیل به جهانیان اثبات شود.

بعد از شکست رژیم صهیونیستی در مارون الراس و عقب‌نشینی آنها، صهیونیست‌ها به این فکر افتادند که از منطقه ای دیگر به این روستای استراتژیک وارد شوند، به همین علت تانک‌های خود را از نوار مرزی مقابل برکة الحافور وارد کردند و در مسیری قرار گرفتند که مارون الرأس را به روستای یارون مرتبط می کرد، البته در این مسیر نیز تعدادی از نیروهای مقاومت در کمین اسرائیلی ها نشسته بودند، نیروهایی که مربی و فرمانده آنها یک جوان 25 ساله بود.

به محض اینکه گروه نظامی از دور نمایان شد، فرمانده عناصر مقاومت اولین تانک مرکاوا را هدف قرار داد، تانک آتش گرفت و افراد درون آن به هلاکت رسیدند، لحظاتی بعد دومین مرکاوا نیز خود را در شعله های آتش دید و کادر داخل آن نیز جان خود را از دست دادند، تا این لحظه تعداد تلفات دشمن در مارون الرأس به 12 نفر رسیده بود و تنها یک تن از نیروهای مقاومت در این عملیات به شهادت رسید.

روحیه اسرائیلی‌ها به شدت در اثر این تلفات افت پیدا کرد، اما به هر حال یک گردان از آنها موفق شدند خود را به خانه‌های مارون الرأس برساند و در آن مستقر شود، ماجرا از این قرار بود که بعد از درگیری‌های جل الدیر در مرزها و ورودی اصلی مارون الرأس، اسرائیل با کمک یگان چتربازان سعی کرد تا از پشت مارون الرأس به این منطقه وارد شود، به این ترتیب بود که درگیری های خانه به خانه میان آنها و عناصر مقاومت در مارون الرأس ایجاد شد. خانه‌هایی که به قتلگاه نظامیان صهیونیست تبدیل شد. از پشت خانه‌ای که در مرکز مارون الرأس قرار داشت و نیروهای اسرائیلی در آن مستقر شده بودند، نیروهای مقاومت به آنها حمله کردند و دو اسرائیلی را کشتند.

وارد کردن خسارت‌های فراوان و کشته و زخمی شدن 80 صهیونیست در مقاومت چهار روزه در مارون الرأس و همچنین انهدام 15 تانک "اسطوره ای" مرکاوا و همچنین سه بالگرد آپاچی درست است که در نهایت به سقوط تاکتیکی و چند روزه این شهر منجر شد، اما مارون الرأس را به کابوسی برای نظامیان اسرائیلی تبدیل کرد که با یادآوری آن مرارت های شکست بزرگ خود در جنگ 33 روزه را به یاد می‌آورند.

با وجود تمام این سختی ها چند روز بعد، در پی مقاومت همه‌جانبه نیروهای حزب‌الله در مقابل ارتش رژیم صهیونیستی که تلفات سنگینی را به این رژیم تحمیل کرد، نظامیان صهیونیست از 3 منطقه مرزی لبنان (مارون الراس، عیترون و بنت الجبیل) عقب نشینی کردند تا شکست صهیونیست ها در مارون الرأس قطعی شود.

ادامه دارد...

 

انتهای پیام/ر

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول