خاور میانه در تاریخ پرتلاطم خویش مصافها و نبردهای بسیار به خود دیده است اما در میان فهرست طولانی کشمکشهای این سرزمین، جنگ ۳۳ روزه اسرائیل علیه حزبالله لبنان در ایامی چون این روزها در هفت سال پیش، واقعهای منحصر به فرد است.
سال ۲۰۰۶ صهیونیستها جنگی غافلگیرانه با تمام استعداد جنگی خویش را برای انهدام نماد جریان مقاومت اسلامی تدارک دیدند. جنگ ۳۳ روزه نخستین رویارویی بزرگ ارتش صهیونیستی با جنبش مقاومت بود. عوامل بسیاری دست به دست هم داد تا نزاع ۳۳ روزه، رنگ و صبغهای از جنگهای نمادین و ایدئولوژیک تاریخ پیدا کند.
حمله نظامی صهیونیستها به لبنان ابعادی دهشتناک داشت. این رژیم به معنای واقعی جهنمی از آتش و خون را در جنوب لبنان به نمایش گذاشت. بسیاری از قربانیان تهاجم وحشیانه اسرائیل، کودکان بودند و طرف مهاجم با توجه به آْنکه حریف خود حزبالله و نیروهای شهادت طلب سیدحسن نصرالله نمی شد، هر آنچه را در مسیر یورش بود، به آتش کشید و ویران کرد.
همه این قضایا در مقابل دوربین رسانهها و نگاههای بهت زده افکار عمومی جهان رخ نمود و همین کافی بود تا آزادیخواهان جهان، جنوب لبنان را تابلوی مبارزهای بیپایان با رژیم صهیونیستی قرار دهند.
در گرماگرم نبرد و در حالیکه هر روز که به روز سی و سوم و پایانی جنگ نزدیک میشدیم، جوانههای پیروزی حزبالله میرویید، اسرائیل در برابر چشمان متحیر ولی در نهایت بیتفاوت افکار عمومی، از ناراحتی شکستی سنگین برابر یک گروه چریکی چندهزار نفره، بر سر کودکان مظلومی که برای در امان ماندن از چنگال اسرائیل غاصب به دفتر نمایندگی سازمان ملل در جنوب لبنان پناه برده بودند، چندین پوند بمب ریخت و نزدیک به صد کودک را به خاک و خون کشید.
نهال جنبش غیور حزبالله که اینک با خونهای پاک کودکان غریب لبنانی آبیاری شده بود چون شیر غرید و اسرائیل را مجبور به پذیرش شکست کرد.
اما رویارویی ۳۳ روزه که جنوب لبنان مبدا آن بود، هنوز پایان نیافته است. معادله نبرد ۳۳ روزه، معادله رویارویی جبهه مشترک استکبار و اسرائیل با تفکر مقاومت است.
آرایش سیاسیای که تلآویو را به این رویارویی نظامی کشاند، به قوت خود باقی است. ائتلاف نانوشتهای که سه کشور مخالف انقلابیون غرب آسیا؛ قطر، اردن و عربستان با طرف اسرائیلی برای مقابله با مقاومت بسته بودند، هنوز از هم نگسسته است؛ به گونهای که گفته میشود مسئولان سه کشور عربی همچنان طرحهای مخفیانه خویش را با آمریکاییها برای مقابله با مقاومت در عرصهای دیگر دنبال میکنند. مثلث سازشکار عرب با نگرانی مدام هنوز این تئوری را مطرح میکنند که قدرت جبهه مقاومت در داخل لبنان و کل خاورمیانه در حال افزایش است.
بر همین اساس بعد از جنگ ۳۳ روزه، اغلب دولتهای عرب، لبنان را از دستورکار اجلاسهای خویش خارج کرده و به امید این هستند که جریان مزدور ۱۴ مارس به سرکردگی المستقبل و سعد حریری که اخیراً وهابیون القاعده را نیز در کنار خود میبیند، حزبالله را که اسرائیل و آمریکا نتوانستند خدشهای بر آن وارد کنند، از بین ببرند!
البته در همین مدت اخیر، اتحادیه اروپایی نیز بار دیگر عدم استقلال خویش و پیرو بودن محضش از امریکا را اثبات کرد و همزمان با تشدید کمکهای تسلیحاتی به تروریسهای سوریه، شاخه نظامی حزبالله لبنان را به جرم دفاعه از اسلام و لبنان، در لیست سیاه تروریسم خود قرار داد.
البته این اقدام سخیف اتحادیه اروپایی، همه نیروهای آزادیخواه جهان را که از انفعال اعراب، بیعدالتیهای رژیم صهیونیستی و اقدام ظالمانه اتحادیه اروپایی به تنگ آمده بودند، به اعلام همبستگی با حزبالله غیور و محکومیت این کار کشاند. گروههای آزاداندیش منتظر چنین رسواییای از سوی اروپا بودند، تا مخالفت خویش با نمادهای حقکشی را علنی سازند و به تحریم کالاهای ساخت رژیم صهیونیستی بپردازند.
بعد از این تلآویو در محاصره سیل خبرهای بیسابقه تحریم اقتصادی مردمی، تعقیب قضایی و بایکوت دیپلماتیک قرار خواهد گرفت و قرارها و پیمانهای سازش اعراب یکی پس از دیگری برهم خواهد خورد؛ رژیمی که از سال ۲۰۰۶ تاکنون با تکیه بر اهرم حمایت آمریکا و اروپا کوشید اندیشه مقاومت را زمینگیر سازد، این بار خود در حصار انزوا و یاس گرفتار مانده است.
انتهای پیام/ر