به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، با به صدا درآمدن سوت پایان بازی ایران و کره و راهیابی تیم کشورمان به جام جهانی برزیل، هیاهو و هلهله خیابانهای سنندج به راه افتاد.
در حالی که هنوز آفتاب سوزان اواخر بهار رخت برنبسته بود با گذری در کوچهها و معابر دسته دسته جوانها و نوجوانهایی را میشد دید که با شادی و سرور این کامیابی را جشن میگرفتند.
در یکی از خیابانهای شهر دستهای جوان با "وووزلا" و شیپورهای کوچک و بزرگ و با شعار بچهها متشکریم نظر هر بینندهای را جلب میکرد. تعدادی موتورسوار نیز با تکچرخ زدنهای خود اینگونه به ابراز شادمانی میپرداختند.
منصور جوانی که سربندی با نام ایران بسته در حالی که با موتورش ور میرود میگوید: حقمان بود به جام جهانی برویم، واقعا با این تیم و این هواداران حیف میشد اگر این اتفاق نمیافتاد.
حیدر هم که با شیپورش سروصدایی کرکننده به راه انداخته است میگوید: خوشحالی ما برای این است که فوتبال دوباره در ایران زنده و ما یکبار دیگر در دنیا مطرح خواهیم شد.
خودروهای عبوری نیز با مشاهده این جوانها به وجد آمدهاند و با بوق زدن در این شادمانی شریک میشوند.
با فرا رسیدن غروب و تاریک شدن هوا، شور و شوق مردم رنگ دیگری به خود میگیرد. عدهای از کسبه در حال آذینبندی قسمتی از خیابان با چراغهایی رنگین هستند.
به طرف محمد که پرچم به دست در وسط میدان کوهنورد سنندج ایستاده میروم و از او میپرسم بازی را چطور دیدی؟
در جواب میگوید: مشغول کار در مغازه بودم اما تمام هوش و حواسم به بازی بود. هیجان زیادی داشتم و همین موجب شده بود کمی هم در کارم اشتباه داشته باشم.
با خنده اضافه میکند: صاحب کارم چند بار به من گوشزد کرد که اگر حواسم را جمع نکنم تلویزیون را خاموش میکند ولی با افزایش حساسیت بازی خودش هم محو تماشای مسابقه شد.
حاج عیسی مرد جاافتادهای است که بقالی کوچکی در این خیابان دارد. او در حالی که خوشحالی جوانترها را نظارهگر است از بعد دیگری به قضیه نگاه میکند و میگوید: من فکر میکنم بعد از حماسه سیاسی در انتخابات، بچههای ملیپوش حماسه "ورزشی" را در کشور کره رقم زدند و موجب خوشحالی دل میلیونها هوادار ایرانی شدند.
او میافزاید: باید به بازیکنان ایرانی تبریک گفت که قلبشان برای مردم میتپد.
در فاصلهای دورتر تعدادی دختر خانم جوان با پرچمهای سهرنگ کشورمان ترانهای ایران را میخوانند. از یکی از آنها که شعف بیشتری دارد در خصوص بازی میپرسم و در پاسخ میگوید: این برد خیلی کیف داشت بیشتر به این دلیل که به سرمربی کره که گفته بود، دوست دارد به جای ایران، ازبکستان به جام جهانی برود جواب خیلی خوبی دادیم.
سحر هم میگوید: یک ربع آخر بازی که ازبکستان از آن طرف مدام به قطر گل میزد خیلی برای من استرس داشت و واقعا نمیتوانستم تحمل کنم به طوری که با هر حمله کره چشمانم را میبستم.
کنار درب یکی از خانهها، پیرزنی تسبیح به دست نظارهگر این شادمانی است از او میپرسم حاج خانم فوتبال را دیدی؟
در حالی که چادر نمازش را بر روی سرش جابجا میکند میگوید: آره پسرم همراه با نوههایم بازی را دیدم و در دل برای بچههای تیم ملی دعا میکردم تا بتوانند در این شرایط دل مردم را شاد کنند.
میخواهم باز هم از این مادر مهربان سؤالاتی بپرسم که صدای سوت و کف مردمی که حالا دیگر تعدادشان زیاد شده است مرا به خود میآورد.
با خودم میگویم گزارش کافی است و من هم باید میان این خیل حاضر و در این شادمانی ملی سهیم شوم.
================
گزارش از: کیوان قاسمی
================
انتهای پیام/79012/ش40