اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

گزارش فارس از حضور مردمی در انتخابات اصفهان

بند بند وجود آرش‌های وطن محافظ ایران است/نصف جهان ‌حماسه سیاسی ‌دیگری خلق کرد

اینجا سرزمین شیرمردانی همچون آرش‌ها، رستم‌ها و دلیرمردانی چون خرازی‌ها، همت‌ها و باکری‌هاست؛ سر انگشتان آبی شیرمردان وشیرزنان میهن همچون تیری زهرآگین چشم امید دشمنان را کور و همچون تبری دست طمع دشمنان را قطع کرده است.

بند بند وجود آرش‌های وطن محافظ ایران است/نصف جهان ‌حماسه سیاسی ‌دیگری خلق کرد

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان بالاخره از راه رسید روزی که سر انگشتان ملت ایران در حرکتی هماهنگ بر صفحه‌های شناسنامه و برگه‌های رأی نقش حضور بر جای می‌گذارد و صف‌های طولانی شعب اخذ رأی از زمان طلوع سپیده‌دم روز حماسه این نوید را می‌داد که امروز در پیشانی بلند تاریخ غرورآفرین کشورمان ثبت جاودانه می‌شود.

هنوز نیم ساعتی به آغاز رسمی زمان انتخابات باقی است و مشاهده پیرمردان و پیرزنانی که با تکیه بر عصا و یا تکیه کرده بر دستان فرزندان جوانشان در صفوف اخذ رأی یکی از شعب منتظر آغاز زمان رأی‌گیری بودند شعفی مضاعف در دل‌ها برمی‌انگیخت.

اختلاف سلیقه‌ها‎، اندیشه و تفکرها تأثیری بر حضور یک پارچه و متحد ملت ایران در انتخابات نداشت، همه آمده بودند تا با انگشت اشاره رنگی چشم طمع دشمنان را کور کنند و بار دیگر اقتدار و امنیت ایران را در انظار جهانی به تصویر بکشانند.

همه آمده‌ا‌ند تا بگویند ایران هرگز وجود شیرمردان و شیرزنان تهی نمی‌شود، اینجا سرزمین آرش‌هایی است که تا از هم گسستن بند بند وجودشان در راه دفاع از مرزهای ایران از پا نمی‌نشینند و بند بند وجودشان خود سربازی برای دفاع از کشور خواهد شد.

اینجا سرزمین رستم دستان‌هایی است که تا لحظه آخر برای آزادی جای جای کشورشان از نثار جان خود باکی ندارند، اینجا  سرزمین شهید خرازی‌ها، میثمی‌ها، همت‌ها و باکری‌هاست.

امروز روز نقش‌آفرینی مردان و زنان ایرانی در برابر چشمان گرگ‌هایی است که در طول تاریخ چشمان توطئه‌گر خود را بر کشوری سرشار از منابع طبیعی و ذخایر انسانی دوخته‌اند تا با کوچک‌ترین غفلت به آن حمله کنند اما هرگز نتوانستند کوچک‌ترین دست طمعی بر ایران دراز کنند.

در میان افرادی که در زیر ستیغ نور خورشید در صف طولانی چندین متری برای رأی دادن ایستاده‌ بودند به سراغ پیرزنی می‌روم که با قد خمیده بر عصایش تکیه زده است، گاه بر زمین می‌نشیند و بعد به سختی بر می‌خیزد.

از انگیزه وی برای شرکت در انتخابات که می‌پرسم به چمشان من نگاه می‌کند و می‌گوید دخترم! تو رنج سال‌های دور ما را نچشیده‌ای، زمانی که انقلاب شد نور امیدی در وجود ما روشن شد که خاموش‌شدنی نیست، با تمام سختی، هنوز زمانی که برای رأی دادن می‌آیم شور و شوق آن سال‌ها را که در تظاهرات برای براندازی شاه شرکت می‌کردیم حس می‌کنم، امروز نیز روز مبارزه بر علیه دشمنانی چون آمریکاست.

صف به قدری شلوغ است که به دو قسمت تقسیم شده است، همه با شور و شوق با یکدیگر سخن می‌گویند و گاهی به آرامی سر کاندیداهای اصلح خود بحث می‌کنند.

چند جوان جدا از صف دور یکدیگر حلقه زده‌اند و دلایل خود را برای انتخاب کاندیداهای مختلف بیان می‌کنند که به میان آنها می‌روم:

هنوز سئوالم از آنها تمام نشده که یکی از آنها با هیجان می‌گوید: هر رئیس‌جمهوری که  بر سر کار بیاید مهم نیست؛ تمام کاندیداها انقلابی و ولایی هستند، تنها خواهش من از آنها این است که اولا به رفع مشکلات اقتصادی توجه ویژه داشته باشند و دیگر اینکه از توانایی کاندیداها در دوران ریاست‌جمهوری خود استفاده کنند، از دیدگاه من هر کدام از این کاندیداها در بخشی توانایی بسیاری داشتند حیف است از تمام این استعدادها استفاده نشود.

در این هنگام کودکی صف جوانان را شکافت، روبروی من ایستاد و گفت: «مامانم می‌گه آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه، کاش منم می‌تونستم رأی بدم تا به دشمن این را ثابت کنم.»

از یکی از خانم‌هایی که بچه‌ای در بغل و دستان کودکی را در دست دارد از انگیزه حضورش می‌پرسم که با جدیتی در بیان  می‌گوید: این انقلاب با نثار خون هزاران شهید به دست ما رسیده است  و ما اجازه نمی‌دهیم مستکبرانی همچون آمریکا و اسرائیل به نقشه‌های شوم خود در زمینه این انقلاب دست پیدا کنند.

از میان صفوف به هم فشرده مردم وارد شعب اخذ رأی می‌شوم که همه چیز با انضباط خاصی در حال انجام است، در ابتدا خانمی با لبخند و پس از پیشوازی در سلام شناسنامه‌های افراد را می‌گیرد و سپس با افراد مختلف در حالی که غرور برای شرکت در سرنوشت کشور در چشمانشان موج می‌زند انگشتان خود را به جوهرهای آبی منقش کرده و برگه‌های آراء نقش سرانگشتان جاودانگی کشور ایران را می‌زنند.

موج موج لبخند در چشمان افرادی که رأی خود را به صندوق ریخته و از شعب اخذ رأی بیرون می‌آیند به وضوح دیده می‌شود، جانبازی را می‌بینم که بر ویلچر نشسته و در حالی که دستان خود را به  آسمان گرفته اشک در چشمان وی حلقه زده و زیر لب زمزمه‌هایی می‌کند.

هنوز سر صحبت را با وی باز نکرده‌ام که خودش پیش‌قدم می‌شود:

وقتی این حماسه را دیدم ناخودآگاه یاد ایام جنگ افتادم که دوستانم برای از جان‌گذشتگی در راه میهن از یکدیگر پیشی می‌گرفتند، درست است که من از قافله شهدا جا مانده‌ام اما امروز نیز کم از دوران دفاع مقدس ندارد و حتی می‌توانم بگویم چنگ در جبهه کنونی سخت‌تر است؛ از اینکه مردم کشورم پس از سال‌ها از پیروزی انقلاب و جنگ همچنان با اقتدار در صحنه‌های سیاسی در برابر دشمنان نظام ایستاده‌اند بر خود می‌بالم، بعد دست‌هایش را رو بار دیگر رو به آسمان گرفت و گفت: خدایا صدها هزار بار شکرت!

به صف طولانی که در نگاهم نمی‎گنجد نگاه می‌کنم، به پیرمردان، پیرزنان و جوانانی که با قیافه‌ها و لباس‌ها و عقاید مختلف آمده‌اند تا بگویند زمانی که پای ایران در میان باشد دغدغه دیگری به جز حفظ نام و آبروی ایران ندارند.

در خارج از صف افرادی که رأی خود را داده‌اند با اشتیاقی وصف‌ناپذیر بر سرانگشتان جوهری خود می‌نگرند که چشم دشمنان را کور کرده است، صحنه رقم خورده است اینک نوبت منتخبان ملت است تا فرداها در جواب این همه شور و اشتیاق و فداکاری درسی را پس دهند که در روز قیامت شرمنده این حضور بی‌انتها و همیشگی نباشند.

انتهای پیام/63008/ش40/ژ1001

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول