به گزارش خبرگزاری فارس از سمنان، سال 91 به پایان رسید و باز سالی نو آغاز شد و جنبش آغاز سال نو، ایران را فرا گرفته است.
از حلول سال جدید خوشحال و خرسندیم؛ چرا که ابتدای سال جدید، فرصت زدودن غبارهای دل و بروز صمیمیتهاست و اوج صمیمیتها بین دوستان و یاران همدل بروز میکند.
غالب افراد جامعه در لحظه تحویل سال نو در اماکن متبرکه حضور مییابند تا در لحظه تحویل سال، تحول معنوی منبعث از ارواح مطهر پاکان، در آنان ظهور کند. بسیاری از هموطنان سعی میکنند در ابتدای سال جدید به سفر بروند.
تجمعات بینظیر مردم در حرم رضوی در مشهد مقدس، قم، شیراز، آستان مقدس امامزادگان و گلزار شهدا دیدنی بود و مهر تأییدی بر تجلی روح دینی ایرانیان مسلمان زد.
جامعه ایران اسلامی، جامعهای دینی است و ظهور و بروز آن را میتوان در مقاطعی اینچنین مشاهده کرد.
تجدید پیمان با آرمانهایی از جنس نور و خون
یکی از مناطقی که نزدیک به دو دهه است مردم در آن حضور یافته و سعی میکنند تا آغازین روزهای سال جدید را در آن فضا تنفس کنند، مناطق عملیاتی دفاع مقدس است.
وقتی کلمه «زیارت» را میشنویم، ناخودآگاه ذهنمان متوجه مشهد مقدس، قم، کربلا، مکه و مدینه و سایر زیارتگاهها، بسته به شناخت و خاطرات و باورهایمان میشود.
همین مسئله در موضوع راهیان نور تجلی یافته و وقتی میشنوی «راهیان نور»، یعنی حضور مردمی عاشق، دلباخته و وفادار در مناطق عملیاتی دفاع مقدس و تجدید پیمان با آرمانهایی از جنس نور و خون.
وقتی با روحهای آسمانی، همجواری؛ در جمع همراهان یاس حضور داری؛ با آسمانیان نیلی تنفس میکنی و نمونههای وحدتآفرین و روشننهاد را مشاهده میکنی؛ شاید خلاصهای از معنی راهیان نور را درک کنی.
با حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس، زنده بودن شهیدان و احاطه آنان را لمس میکنی و به معنای واقعی کلمه، همراهی با شهیدان و همقدم بودن با آنان را درک میکنی.
آنجا، بیش از پیش باور میکنی سخن سید شهیدان اهل قلم را که فرمود: «پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند».
حضور در حریم عشقبازی شهیدان
وقتی در حریم عشقبازی شهیدان حاضر میشوی، گویی از زمین کنده شده و اوج گرفتهای؛ زمان را طور دیگری محاسبه میکنی؛ روز و شب رنگشان متفاوت میشود؛ بوی خاک هم عوض شده و تو اینها را با تمام حواست درک میکنی.
من این کلمات را نه برای پیادهسازی یک نثر مسجع، بلکه از یک تجربه بارها آزموده شده بیان کردم؛ تجربهای مشترک بین همه کسانی که حتی برای یک بار هم که شده، قدم بر خاک زرین و گلگون و کیمیایی مناطق عملیاتی گذاشتهاند.
البته هر کس و بهتر است بگویم هر زائر، خاطرهای دلانگیز از سفر آسمانی راهیان نور دارد.
هر زائر علاوه بر همه مناطق، برای یکی اولویت بیشتری قائل است؛ برخی فضای شلمچه، برخی طلائیه، برخی فکه، برخی شرهانی، برخی نهر خین، برخی هویزه، برخی اروند کنار و ... .
تفاوتی هم نمیکند، خاک مناطق عملیاتی دفاع مقدس با خون شهیدان آغشته و طاهر شده و این خاک خاصیت مطهر کردن دارد.
من و تو چه میدانیم که رابطه زائر و زیارت شده چیست؟
هر زائر بسته به تعلقاتش، یا الگوهایی که از آسمانیان برای خود در نظر گرفته یا قله آرمانی که برای خود تصور میکند، با قطعهای از این بهشت عجین میشود و من و تو چه میدانیم که رابطه زائر و زیارت شده چیست؟
باید این حس و حال را تجربه کرد، با سخن گفتن و از دور به نظاره نشستن و خواندن، حس حقیقی پرواز را نمیشود درک کرد.
باید باشی تا ببینی که شهیدان چگونه با زائران خود برخورد کرده و از آنان میزبانی میکنند.
باید باشی تا ببینی که چگونه زائران رازهای مگوی خود را با شهیدان درد و دل کرده و شهیدان مشکلاتشان را رفع میکنند.
باید در فکه باشی تا تشنگی را حس کنی و از دستان الهی شهیدان سیراب شوی.
باید در شلمچه باشی تا زیارت امالشهدا، حضرت فاطمهالزهرا(س) با جانت عجین شده و سلولهای وجودت نام بیبی دو عالم را فریاد بزنند.
به گمانم در هیچ نقطهای از عالم، زیارت سیده زنان عالم مثل شلمچه نمیچسبد؛ به گمانم هیچ جا مثل طلائیه روضه قمر بنیهاشم تو را جذب نمیکند.
در طلائیه تنها از سر درک مصیبت اشک نمیریزی
تو در طلائیه تنها از سر درک مصیبت اشک نمیریزی؛ گریه در طلائیه توأم با حس افتخار و شهادتطلبی است؛ گریهای است همراه با احساس غرور و شجاعت، گریه از سر غیرت است؛ نه ذلت و وادادگی.
تو در دهلاویه تلاش دمادم را باور میکنی. انسان همه بعدی را در چهره و قالب چمران زندگی میکنی و عشق به کار و کوشش در وجودت زبانه میکشد و آنجا باور میکنی که هنوز بخش زیادی از استعدادهای مادی و معنویات را به کار نگرفتهای.
در اروندکنار به شهادت ایمان میآوری و در هویزه قطعه قطعه شدن برای دین را تجربه میکنی.
هویزه تجلی و تلألو اوج انسان است؛ در هویزه عاشقانه حس میکنی که میشود کم سن و سال بود، اما تا خدا اوج گرفت.
در طلائیه مسیر شهادت را به چشم میبینی و در سه راهی شهادت، خیل جمعیت شهیدان را به نظاره مینشینی که چطور عاشقانه برای حضور در مسیر نورانی فناء فیالله از هم سبقت میگیرند.
و شلمچه و بوی یاس، تو را از خود بیخود میکند. حیران و سرگردان، چشم به این سو و آن سو میدوانی. میخواهی از خاک آن توشهای بگیری و بدون اینکه خودت بخواهی بر زبانت ذکر یا زهرا(س) جاری میشود.
راهیان نور هم یک سفر است؛ سفری به درون
آری! راهیان نور هم یک سفر است، اما سفری به درون. اگر چه به ظاهر مسیری را در ایامی میپیمایی و از شهرهایی عبور میکنی، اما به گمانم در این سفر بیش از آنکه به جاذبههای محیط اطرافت بنگری، به درون خود سری خواهی زد.
به مقایسه خود با شهیدان خواهی پرداخت و فاصلهها را درک خواهی کرد، اما مأیوس نمیشوی.
شهیدان را انسانهایی نظیر خود مییابی که در مسیر الهی شدن، فرصتها را غنیمت شمرده و حدود الهی را رعایت کردند.
آنان را مصداق انسانهایی آزاده خواهی یافت که در مصاف و معرکه انتخاب بین مرگ و زندگی، مرگ سرخ با عزت را برگزیدند.
راستی، حتماً تو هم این احساس را بارها تجربه کرهای که شهیدان پیر نمیشوند.
آری! آنها ماندهاند و زمان ما را با خود برده است و کافی است برای درک این سخن گاهی در آیینه به گذر عمر خود توجه کنیم.
باید از شهیدان انتخاب صحیح، عاشقانه و عاقبت به خیری را آموخت. باید زمانشناسی، ولایتپذیری، ایمان هوشمندانه و تکلیفمداری را از آنان ودیعه گرفت.
و این ابزارها در حقیقت مجهز شدن به بصیرت است که در هر معرکه دیگری اعم از جنگ سخت و نرم، جنگ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هم به کار خواهد آمد.
از سفر راهیان نور توشهای برای زندگی خود بردار و دیگران را هم از آن بهرهمند ساز. نگران نباش، هر چه از توشه راهیان نور بیشتر برداری و به کار بگیری، ذخیرهات بیشتر برکت کرده و سرمایه معنویات افزایش خواهد یافت.
راهیان نور هم یک سفر است، اما سفری به درون، سفری معنوی و انسانساز.
=================
گزارش از علیرضا رجبی
=================
انتهای پیام/74005/ذ40/د1000