به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه، راهیان نور سفری است به سرزمین فرشتهها به سرزمینی که وجب به وجب خاک آن مقدس است؛ قدمگاه همتها، باکریها، جعفریها و ...
صبح روز شنبه 40 نفر از اصحاب رسانه استان کرمانشاه با شور و شعور خاصی به قصد دیدار با سرزمین نخلهای سربریده عازم مناطق عملیاتی جنوب شدند و سفر با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز شد.
شاید در ابتدای سفر این تصور برای انسان پیش بیاید که این سفر هم مثل همه سفرهایی است که رفتهای!
سرزمین نخلهای سربریده را ندیده بودم، فقط توصیف آن را شنیده و یا در تصاویر دیده بودم؛ حرفهایشان را نمیفهمیدم. با خود میگفتم چطور دیدن چند مکان که روزی در آن اتفاقاتی رخ داده است، میتواند این طور آدمی را منقلب کند.
مشتاق بودم ببینم و بهدنبال فرصتی برای درک این حس بودم ... به سرزمین خون و شهادت خوش آمدید.
ساعت 15 به دوکوهه، پادگان شهید متوسلیان رسیدیم. 2 رکعت نماز به یاد شهید همت در حسینیهای که به نام آن بزرگوار مزین شده بود، بهجا آوردیم.
برای بازدید از سایت 4 و 5 از پل کرخه گذشتیم، راوی گفت: خط مقدم جبهه دشمن تا نزدیکی این پل آمده بود که اگر جلوتر میآمدند، اندیمشک را گرفته بودند.
آنچه در حال حاضر به چشم میخورد، زمینهای کشاورزی سرسبز و آباد شده بود و دیگر اثری از جنگ مشاهده نمیشد.
سایت موشکی 4 و 5 در ابتدای جنگ به دست دشمن افتاد و آثار و عدوات جنگی دشمن در اینجا مشهود بود. سنگرها، خاکریزها، تونلها و... هنوز باقیمانده بود.
این سایتها نیز بهدست جوانان رشید سرزمینم ایران در عملیات فتحالمبین از چنگال دشمن بیرون کشیده شده است و در عملیات پیروزمندانه فتحالمبین، 19 هزار عراقی اسیر و ادوات جنگی بسیاری نصیب ایران شد.
روز اول به زیارت 8 شهید گمنام عملیات فتحالمبین هم رفتیم. تاریخ شهادت 2 فروردین سال 61، نام عملیات فتحالمیین، رمز عملیات: *یا زهرا*...
دلها به لرزه مینشیند... اینها چرا جنگیدند و ما؟
یادمان شهدای فتحالمبین را در آنجا ساخته بودند، جلوتر که رفتیم به 3 مقتل شهدای فتحالمبین رسیدیم. در این مقاتل، گلهایی به یاد شهدا قرار داده بودند، اما در کنار این گلها، از دل خاک گلهای لاله سرخی نیز روییده بود که حرفها برای گفتن داشتند.
دیروز عشق بود و صفا بود و جنگ
دیروز عافیتطلبی بود عین ننگ
در یکی از مقاتل علاوه بر سیم خاردارهایی که اطراف مقتل کشیده شده بود، به اندازه جای یک قالیچه کوچک نیز سیم خاردار کشیده شده بود که آن را متمایز میکرد. راوی بیان داشت: آنجا محل جدا شدن سر فرمانده شجاع و جانشین او بوده است.
این فرمانده شجاع و جانشینش به همراه هم به سنگر دشمنان حمله میکنند و تعداد زیادی از دشمنان را به درک واصل میکنند.
فرمانده شجاع و همراهش در حین شبیخونی که به دشمن میزنند، به دام آنان میافتند و دشمن نابه کار نیز به تلافی سرهای آنانرا از تن جدا میکند و بر سینه آن قرار میدهد.
اللهاکبر اللهاکبر..
بغض گلویم را سخت میفشارد، چه کسی تاب چنین مصیبتهایی را دارد! جنگ یعنی حس وحشت و دلهره، جنگ یعنی حس تنفر و انتقام و سردرگمی، اما ما که در پی جنگ نبودیم.
شاهد پرپر شدن جوانان سرزمینم، نخلهای سربریده هستند.
شب نخست را در زائرسرای شهید رضا گودینی اقامت کردیم تا فردا یادمان شهدای شهر حمیدیه را زیارت کنیم. به دهلاویه محل شهادت یکی دیگر از بزرگمردان تفکر و اندیشه ایران رسیدیم، اینجا محل شهادت دکتر چمران است.
روای از رشادتهای دکتر چمران تا زمان شهادت آن شهید والامقام میگفت، بهواقع شهادت هنر مردان خداست.
در محل یادمان شهادت دکتر چمران نمایشگاهی از تلاشهای آن شهید در طول دوران زندگیاش برپاست و این نمایشگاه شامل نمایشگاه کارنامههای تحصیلی، فعالیتهای دکتر چمران در لبنان، نمایشگاه کردستان، نمایشگاه نقاشیهای آن شهید بزرگوار است.
در ادامه عطر شهدای هویزه را استشمام کردیم و به اروندکنار رفتیم، رزمندگانی که جان فدای اسلام کردند تا پیروزمندانه شهر فاو عراق را به تصرف درآورند. یادتان جاوید ای ماندگاران تاریخ وطن.
خرمشهر، روز سوم
راوی گفت: دشمن تا مرز 5 کیلومتری اهواز پیش آمده بود و از خانههای مردم و وسایل زندگیشان خاکریز درست کرده بود. دشمن آمده بوده به قلب ایران بزند، اما این بار نیز جوانان دلیر سرزمینم در عملیات کربلای 5 درس خوبی به دشمن دادند که بر اساس باورهای اعتقادی ما، عده قلیلی بر تعداد کثیری پیروز شدند.
با قرائت زیارت عاشورا با شهدای شلمچه وداع کردیم و این سرزمین را با تمام گنجها و خاطرات عشق و ایثارش جا گذاشتیم.
بهراستی این سفر با تمام سفرهایی که رفته بودم، فرق داشت. اکنون کولهباری از معنویت و مفاهیم ارزشمند انسانی با خودم دارم و تا آخرین نفس راهت را ادامه خواهم داد ای شهید.
--------------------------------
گزارش از فرحناز چراغی
--------------------------------
انتهای پیام/2700/ب40/د1000