به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، چشمهایش را که از خواب گشود عرق سردی بر بدنش نشسته بود، حکمت این خواب چه بود؟ آخرین معجزه الهی با او سخن میگفت...
خاطره دردناک دو سال قبل برایش تداعی میشود، خاطرهای که داغش هنوز بر دل مادر پیرش سنگینی میکند و کمر پدرش در زیر آن شکست.
پاییز سال 88 چند نفر به درب خانه برادرش رفتند و او را با ضربات چاقو از پای درآوردند.
6 نفر به دلایلی که هنوز معلوم نیست شیردل را در عین قساوت قلب کشتند و برای سرپوش گذاشتن به این سنگدلی، رسم هابیل و قابیل را برگزیدند.
به حسین گفتند که قتل را گردن بگیرد در عوض آنها تمام تلاش خود را برای آزادیش به کار میگیرند و پس از آزادی برایش ماشین و خانه و هرآنچه که لازم داشته باشد تهیه میکنند و این شد که حسین روانه زندان شد.
چند ماهی از ورودش به زندان میگذشت که با طرح قرآنمحوری آشنا شد و از آنجا که به شدت دچار تالمات روحی بود درمان روح خود را به کلام وحی سپرد.
اما بیرون از چهاردیواری زندان، دوستانی که به او قول آزادی داده بودند، حسین را کاملا فراموش کردند و عامل اصلی جنایت دست به یک قتل دیگر زد و خود نیز در دام افتاد.
پدر و مادر پیر حسین روزی نبود که به خانه شیردل نروند تا رضایت آنان را جلب کنند اما برخورد خوب خانواده مقتول، خجالت آنها را چند برابر میکرد و تنها به ابراز همدردی اکتفا میکردند و روی آن را نداشتند که از رضایت حرفی به میان آورند.
حالا حسین 3 جزء قرآن کریم را حفظ کرده بود و هر روز بیشتر در پهنای این اقیانوس بیکران الهی غرق میشد. لذت قرآن آموزی و تدبر در آیات الهی انحصار زمان و مکان را برایش در هم شکسته بود.
و حالا وقت آن بود که قرآن، حسین را یاری دهد...
برادر شیردل در خواب میبیند قرآن با او سخن میگوید و برای بار سوم واسطه رهایی حسین از زندان میشود.
و هرجا که قرآن واسطه میشود دل هر مسلمانی به تپش میافتد حال برسد به آن که کلام الهی به سخن نیز درآید.
و امروز خانواده قاتل و مقتول به دعوت شهردار سنندج گردهم آمده بودند تا وساطت قرآن را به جان و دل بپذیرند.
اشکهای گره خورد در چشمان پدر مقتول که از کارمندان شهرداری سنندج است مرا به سمتش کشاند تا پای درد دلهایش بنشینم.
دو سالی است که خانهام رنگ شیردل را به خود ندیده و اشکهایش را از گوشه چشمانش پاک میکند و میگوید درست دو سال پیش بود که در یک شب پائیزی خزان فرزند دلبندم را بدون هیچ دلیل به دست ناجوانمردانه 6 نفر از دامن مهر مادرش گرفت.
اما همه اینها مانع از تسلیممان در برابر خواسته الهی نشد پسر ارشدم وقتی در خواب قرآن سخنگو را واسطه نجات حسین میبیند کافی بود تا آن را رویای صادقه و دستور از جانب پرودگار قلمداد کرده و خود را تسلیم اراده و خواست معجره الهی کنیم.
خدا و قرآن خواست و من و مادر شیردل هم به حکم قرآن جان دوبارهای به حسین بخشیدیم تا خدا و قرآن راضی باشد.
شیرینی گذشت را با تلخی قصاص عوض کردیم و با واسطهگری شهردار سنندج بدون هیچ چشمداشتی و یا گرفتن یک ریال از خانواده قاتل از حقمان گذشتیم تا ندای قرآن را با جان و دل پاسخ داده باشیم.
از اینکه به این جوان رضایت دادهام راضی هستم و خداوند را شاکرم که قدرت نفس نتوانست مانع از نادیده گرفتن حکم الهی در وجود شود و از خداوند میخواهم که همچنان که به حکم قرآن جان حسین را به او بازگرداند قرآن را هدایتگر راهش قرار داده و او را از صالحان قرار دهد.
دلم برای پدر و مادر قاتل سوخت و نخواستم مادرش همچون همسر من داغ مرگ فرزندش را ببیند.
اشک امان او را بریده بود، نخواستم خلوتش را بشکنم به همین خاطر به سمت پدر مقتول رفتم پیرمردی 70 ساله اشکهایش را پاک میکند و سلامم را به گرمی پاسخ میگوید.
شرمندگی از حضور خانواده مقتول از سر تا پایش مشخص بود و این را در کلام نیز به زبان آورد.
دو سالی است سرنوشت ما با این خانواده گره خورده است فرزندم به جرم قتل فرزندشان دو سال در زندان است و طی این دو سال بارها و بارها و شب و روز و با واسطه و بیواسطه برای گرفتن رضایت برای خانواده مقتول مزاحمت ایجاد کردهایم و آنها هر بار با احترام ما را پذیرفتهاند.
وساطت قرآن، ایثار و از خودگذشتگی پدر و مادر شیردل، تلاش شهردار و اشکهای شبانه روزی من و همسرم عمر دوبارهای به فرزندم بخشید که امیدواریم لایق این گذشت باشد.
با وجود قلب مریضم اما احساس میکنم که خداوند عمری دوباره به من و فرزندم بخشیده و تا روزی که در دنیا نفس بکشم همواره قدردان و دعاگوی خانواده شیردل خواهم بود.
مادر قاتل نیز گوشه سالن نشسته بود و اشک میریخت از یک سو آرزوی آزادی فرزند دلبندش را داشت و از سوی دیگر شرمندگی از حضور رویارویی با پدر و مادر داغداری که به دست فرزند او و چند تن دیگر ناجوانمردانه بهار عمرش به خزان تبدیل شده بود.
مادر شیردل هم، مادری که دوسال شبها و روزهایش را در داغ فرزند دلبندش اشک ریخت و امروز با دلی آرام و قدمهایی استوار با گذشت از خون فرزندش لبخند را مهمان دل مادر قاتل میکند.
با ریختن مداوم اشک میگوید حسین را به قرآن بخشیدم تا شیردلم در قبر آرام گیرد.
از اینکه با این کار جان دوبارهای را به جوانی میبخشم خوشحالم و خداوند را شاکرم که چنان قدرتی به من و پدر شیردل داد تا بتوانیم به خاطر رضایش از حقمان بگذریم.
چه بسیار خانوادههایی که فرزندانشان به سرنوشت شیردل من دچار شدند و بدون گذشت خانوادههای دیگری را داغدار کردند، اما قرآن شیرینی بخشش را نصیب من و پدر شیردل کرد و ما هم در برابر حکم قرآن سر فرود آوردیم و حسین را به پدر و مادرش بخشیدیم.
خواهر مقتول نیز فکر قصاص را در سرمیپروراند چرا که بنا به گفته خودش، جان حسین برادرش را به بدترین شیوه گرفته بودند.
فریده، رضای خدا را بر تفکر قصاص از قاتل ترجیح داده و در برابر خواست خدا و قرآن تسلیم میشود.
اما وی خواستهای از خانواده قاتل دارد و آن این است که قاتل پس از آزادی در شهر دیگری زندگی کند تا مبادا برادرانش دستشان به خون آلوده شود.
شهردار سنندج نیز که خود یکی از بانیان این کار خیر است ایمان قوی پدر و مادر مقتول را عامل رو سفیدی آنان در این امتحان الهی میداند.
مهدی حسامشریعتی میگوید: آنان معاملهای با خدا کردند که اجر بزرگی خواهد داشت که خداوند در دنیا و قیامت به آنان خواهد داد.
وی گذشت را سنت حسنه پیامبر عظیمالشان اسلام میداند و گفت: گذشت پیامبر از قاتل عمویش نشان از عظمت و جایگاه گذشت در دین اسلام است.
شهردار سنندج گذشت این کار را احترام به ندای قرآن خواند و گفت: من وسیله بودم و امروز که موج شادی را در چشمان پدر پیر حسین میبینم خوشحال هستم و خداوند را شاکرم.
شهردار برای آمدن قاتل به دفترخانه و امضای رضایتنامه با با دادستان و مدیرکل زندانهای استان مرتب تماس میگرفت تا اینکه قاتل به دفترخانه آمد و خود را به پای پدر و مادر مقتول میاندازد و در حالی که عرق شرم و پشیمانی تمام صورتش را گرفته بود و اشک میریخت از لطف و گذشت خانواده شیردل سپاسگذاری میکند.
مهر آزادی حسین بر سند دفترخانه نشست تا مردم کردستان معجزه دیگری از قرآن را نظارهگر باشند.
و اینگونه است که معجزه پیامبرعظیمالشان اسلام بعد از 1400 سال عمر دوباره به حسین میبخشد تا جهانیان بدانند که قرآن تنها نجاتبخش انسانها از نابودی است.
..............................
گزارش از شیرین مرادی
.............................
انتهای پیام/79002/ی40/ژ1001