به گزارش خبرگزاری فارس از قم هشتمین روز محرم 91، جمعهای سرد است که آسمان بغض چند روزهاش را در پهنه نقرهای خود نمایان کرده است. شهر ساکت و آرام است اما دلها غوغایی. همه چیز امروز حال و هوای دیگری دارد. کاش باران ببارد و لختی آرام بگیرد این شهر با گریه بیامان از غصههایش ...
اطراف حرم کریمه اهل بیت (س) اما خبرهایی است. زنان، کودکان شیرخوارهشان را با چادرهایشان پوشاندهاند به سوی بارگاه کریمه اهل بیت (ع) میروند تا در ضیافتی عاشورایی شرکت کنند ... همایش شیرخوارگان حسینی ...
امروز منم چو حلقه بر در
کم کم مسیر تردد از تمام درهای ورودی شبستان امام خمینی (ره) به دلیل ازدحام جمعیت مسدود میشود. چهرهها نشان از غمی بزرگ دارد. محبتی که یک مادر هنگام در آغوش گرفتن فرزندش دارد، اینجا رنگ دیگری گرفته است.
درب 14 شبستان امام خمینی (ره) جایی است که لباسهای همشکل نوزادان توزیع میشود. این لباسها شامل یک روسری، یک کاور و یک سربند با ذکر یا صاحب الزمان (عج) است که نذرنامهای پشت آنها قید شده و در آن نوشته شده «یا صاحب الزمان فرزندم را نذر قیام تو میکنم او را برای ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن» این جمله که به پنج زبان عربی، انگلیسی و ترکی، اردو و فارسی در کاورهای پشت لباس چسبانده شده در واقع نوعی بیان دلیل حضور این اطفال در این محفل است.
هر کس هنگام پوشاندن آن لباس به نوزادش نوایی بر لب دارد. آنهایی که بچههایشان بیتابی میکنند، آرام برایشان لالایی میخوانند اما این لالایی قدری تفاوت دارد ... بوی خون میدهد... بوی شهادت... لالا ای گل پونه... قناری بیآب و دونه... خدا خودش روزی رسونه ... لالا! مادر تو بدون شیره ... گریه نکن دلم میگیره ...
مادری آرام به گردن نحیف کودکش نگاه میکند و اشک میریزد. خدایا در کربلا چه گذشته که امروز پس از گذشت بیش از هزار سال هنوز نگاه آب از دیده کودکان شرمگین است. کاش تاریخ به عقب برمیگشت و آبروی انسان اینطور بیآبرو نمیشد، آبرویی که آب را قطره قطره سوزاند، آبی که عمو را از شرم در علقمه نگاه داشت تا بار دیگر چشمانش به لبهای خشکیده علی نیفتد.
مراسم شروع میشود. روضهخوان این عزاداری شش ماههها هستند که روی دست مادرانشان آرام گرفتهاند. گویا خود شش ماهه کربلا آرامشان کرده است.
زنان، کودکانشان را روی دستها گرفتهاند و نوای لالایی طنینانداز شده است: لالایی عموش میاد ... مشک و علم به دوش میاد ... گلم با بوسه عمو... خدا کنه به هوش بیاد ... اشک امان همه را بریده است.
چهره بشریت هنوز تیرهگون است
چشمان سیاهش را به سقف دوخته است. گریه مادرش لحظهای قطع نمیشود اما او آرام آرام است. انگار تصویری برایش تداعی شده از آن روز واقعه ... از آن زمانی که پدری پسر شیرخوارهاش را در آغوش گرفت ... عمامه پیامبر(ص) را بر سر گذاشت و به مقابل لشکر جور آمد. گویا زمین و زمان از حرکت ایستاده بود. دردانه خلقت در مقابل دریایی از پستی ایستاده و درخواستی دارد. طنین صدایی که پس از شهادت نیز در تاریخ گم نشده است، در صحرای کربلا میپیچد. امام عشق به سخن میآید و میگوید: از یاران و فرزندانم، کسى جز این کودک نمانده است. نمىبینید که چگونه از تشنگى بىتاب است؟...«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل» و در همین حال تیرى از کمان حرمله رها میشود...
برای کدام باید اشک ریخت؟ شش ماههای که سرش به پوست گردنش آویخته است یا پدری که از شرم مادر، فرزندش را زیر عبا پنهان کرده و مردد است. یک قدم به سوی خیمهها میرود و یک قدم برمیگردد. چهره بشریت هنوز از این ننگ تیرهگون است.
سربازهایی کوچک برای امری بزرگ
هر کس در این محفل نوایی دارد. مادری کودکش را روی دست گرفته و میگوید: میخواهم فرزندم سرباز امام زمان (عج) شود. امروز او را آوردهام تا از شش ماهه امام حسین (ع) بخواهم بیمهاش کند. خانم دیگری بدون بچه آمده و گریه طاقتش را برده است. میگوید سال قبل با کودکم به این جلسه آمدم و امسال او روی تخت بیمارستان است. آمدهام تا شفایش را از علیاصغر بگیرم. دیگری میگوید: علیاصغر سند مظلومیت شیعه است که باید داستان جانسوز شهادتش برای جهان روایت شود تا همه بدانند دشمنان شیعه در طول تاریخ چه کسانی بودهاند.
همایش شیرخوارگان حسینی که همزمان با روز جهانی علیاصغر در کشورهایی مانند عراق، بحرین، عربستان، لبنان، کویت، دانمارک، استرالیا، کانادا، آلمان، پاکستان، هند، افغانستان، تونس، ترکیه، تایلند، بوسنی، روسیه، ماداگاسکار، سوئد، سیرالئون،قطر، عمان، و امارات برپا شده در واقع فریاد تظلمخواهی تشیع است از ورای پیچ و خمهای تاریخ.
علىاصغر، درخشانترین چهره کربلا و بزرگترین سند مظلومیت یاران حق است ...چشم تاریخ، هیچ وزنهاى را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینى ندیده است. علی اصغر شهیدی است که با روایت داستان شهادتش میتوان دنیا را از مظلومیت اهل حق آگاه کرد و چه به جاست ترس حرملههای این زمان از جهانی شدن روضه شش ماهه کربلا.
میهمانی شش ماههها دارد تمام میشود. مادرها با محبتی وصف ناشدنی کودکان را در آغوش گرفتهاند و به آن مادر غمدیده کربلا میاندیشند که فرصت نکرد تا بزرگ شدن فرزندش را ببیند. اما اینها بزرگ میشوند و حسین زمانشان را یاری خواهند کرد.
آسمان هنوز نقرهای است و بغضآلود ... کاش عاشورا ببارد ...
=============
گزارش: زینب آخوندی
=============
انتهای پیام/87006/ب/د1000