به گزارش فارس «اشپیگل» در گزارشی به قلم «گرگور پیتر اشمیت» تحلیلگر این نشریه در واشنگتن که گزارشهای ویژهای درباره رقابتهای انتخاباتی در آمریکا مینویسد به بررسی مناظره شب گذشته «باراک اوباما» رئیس جمهور دموکرات آمریکا و «میترامنی» نامزد جمهوریخواه پرداخت و نوشت که رقبا میخواهند که مهمترین سمت جهانی را بر عهده بگیرند اما در شرایطی در فلوریدا در برابر هم قرار گرفتند که گفتوگوی کم محتوای 2 طرف نشان داد که درک واقعی از مسایل آمریکا ندارند.
در این گزارش که با عنوان «قدرت جهانی که برنامهای ندارد» آمده است که آمریکا از درون دچار مشکل شده است. در توضیح بد نیست به نوشتههای «اد لوک» نویسنده بریتانیایی نشریه «فایننشالتایمز» که درباره قدرتهای جهانی مطلب مینویسد، بپردازیم. وی از آنجایی که به آمریکاییهای علاقه دارد میکوشد تا راهکاریی را برای نجات آمریکا ارائه دهد.از این رو کتابی را منتشر کرده است با عنوان « زمانی برای اندیشیدن».
در این کتاب 320 صفحهای به راهکارهایی اشاره شده است که به وسیله آنها چالشهای پیش رو در جهان در حال تغییر با آنها مواجه است.
در این گزارش آمده است که پس از 90 دقیقه گفتوگو میان نامزدهای انتخابات آمریکا درباره سیاست خارجی همچنان پرسشهای فراوانی وجود دارد که به آنها پاسخ داده نشده است.اما یک موضوع مشخص شد و آن این است که هر دوی این افراد کتاب لوک را خواندهاند.
اشمیت در ادامه نوشت:«اکنون به این فکر میکنم که نامزدهای انتخابات آمریکا در حالی میخواهند قدرت نخست جهانی را رهبری کنند که نه آنها و نه مخاطبان به هیچ وجه نمیدانند که چالشهای پیش روی آمریکای در حال تغییر چیست. مسایلی مانند تغییرات آبوهوایی که نخستین بار در سال 1984 مطرح شد، رشد کشورهای آسیایی و فقدان سرمایهگذاری آمریکا در زیر ساختها و آموزش از این جملهاند.»
مهمتر از همه اینها این است که چطور میتوان در این مسایل متناقض، نوعی تعادل ایجاد کرد.چرا که مردم آمریکا نمیخواهند که کشورشان همچنان سمت پلیس را در جهان ایفا کند و در برابر خواستار این هستند که آمریکا نقش ویژهای را در مناسبات جهانی داشته باشد.
در مجموع باید گفت که آنچه لوک پیشبینی کرده بود به تحقق پیوست و اوباما و رامنی به همان ابتذالی گرفتار شدند که «جرج بوش» سلف آنها مطرح کرده بود، یعنی نظم نوین جهانی.
در مناظره میان نامزدهای انتخاباتی به شرایط لیبی،سوریه،افغانستان،عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه اشاره شد و البته موضوع ارتباط آمریکا با اسرائیل نیز مسئلهای بود که هر 2 نامزد به آنها پرداختند.
اما خواست اوباما مبنی بر اینکه به مسایل گذشته اشاره نشود و به موضوعهای جدید پرداخته شود، آرزویی است که در هفتههای آینده رنگ باخت.
یک نمونه از تقابل اوباما با رامنی را میتوان در پرداختن به موضوع قتل «کریستوفر استیوز» سفیر آمریکا در لیبی مشاهده کرد. از زمانی که وی در حملهای تروریستی کشته شد، رامنی از این موضوع برای طرح مباحث داغی علیه اوباما استفاده کرد و این اقدام را به این موضوع ربط داد که شبکه تروریستی القاعده به هیچ وجه ضعیف نشده بلکه تقویت شده است.
اما رامنی در حقیقت با نتیجهای متفاوت رو به رو شد. آنهم اینکه کشته شدن این سفیر در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، موضوع کشته شدن «اوسامهبنلادن» رهبر شبکه تروریستی القاعده و بسیاری دیگر از تروریستهای برجسته که در دوران اوباما از میان برداشته شده بودند را در اذهان زنده کرد.
از سویی تضاد در میان هر 2 نامزد نشان داد که نه اوباما و نه رامنی تمایلی به جهان اسلام ندارند.اوباما در سمت رئیسجمهور آمریکا درباره ایران موضعی درست اتخاذ نکرده است و اشکالات سیاست رامنی درباره حمایت گسترده از اسرائیل هم آشکار است. اما نقطه مشترک 2 طرف این است که هر 2 خواهان پرواز هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) بر فراز کشورهای همسایه ( در خاورمیانه) هستند.
اشمیت در انتهایاین گزارش نوشت که در واقع هم اوبامای «چپ گرا» و «رامنی» راستگرا میدانند که افکار عمومی آمریکا از جنگ خسته شدهاست. در واقع مردم میخواهند به جای این که کشور دیگری را درگیر سیاستهای خود کنند، به ساختن آمریکا توجه شود.البته نباید فراموش کرد که این رویکرد درباره کشوری که در شرایط بحرانی به سر میبرد، قابل قبول است اما برای کشوری بزرگ مانند آمریکا نوعی بحران محسوب میشود.
انتهایپیام/ط.ص