به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، احد گلچین استاد چیرهدست، خلاق و توانمند صنعت کفش تبریز در سال 1311 در تبریز به دنیا آمد و از 12 سالگی به کار کفاشی وارد شد و توانست هنر و خلاقیت خود را در تولید کفشهای بینظیر و شیک به همه نشان دهد.
آوازه استاد در سراسر کشور پیچیده و از شهرهای مختلف کشور برای خرید کفش دستدوز چرمی تولیدی تبریز به مغازه کفاشی استاد در منطقه شریعتی جنوبی یا همان چهارراه شهناز مراجعه میکنند و حتی هنر ایشان به خارج از مرزهای کشور نیز راه یافته و کفشهای چرمی دستدوز وی مشتریان خوبی دارد.
برند کفش "گلچین" به عنوان معرف هویت و هنر تبریز در همه جای ایران و کشورهای خارجی شناخته شده است و میهمانان وقتی به تبریز میآیند، حتماً به مغازه وی خواهند رفت.
حقیقت هم این است که صنعت کفش تبریز در سایه تلاشهای افرادی همچون استاد گلچین توانسته با وجود مشکلات موجود که برای همه روشن و مبرهن است، همچنان سرپا ایستاده و به حیات خود ادامه میدهد.
این مقدمه کوتاهی بود تا بتوانم ضمن پرداختن به اصل موضوع، از کسی سخن بگویم که شاگردان بسیاری برای صنعت کفش تبریز تربیت کرده است که برای ایشان از خداوند منان صحت و سلامتی خواستاریم.
سه هفته پیش نارسایی کلیههای استاد موجب شد تا وی در بیمارستان امام رضا(ع) بستری شوند و قضیه از این جا آغاز شد.
به گفته اکبر گلچین فرزند استاد، در این مدت دوستان، آشنایان، اهالی، کسبه و برخی کفاشان همگی به عیادت استاد آمده و موجب دلگرمی شده و با حضورشان التیامبخش آلام شدند اما دریغ از حضور مسئولان اعم از اعضای هئیت مدیره اتحادیه کفاشان تبریز، اعضای هئیت مدیره انجمن کفش تبریز، ریاست سازمان بازرگانی، مسئولان شهری، استانی و ... که یادی از استاد نکردند.
به راستی چرا وقتی یکی از تلاشگران و هنرمندان این مرز و بوم در بستری بیماری افتاد و با مشکل دست به گریبان شد، خبری از مسئولان نیست و وقتی آن استاد به دیار باقی شتافت، در مراسم تشیع جنازه حضور یافته، پلاکارد، تابلو تسلیت و گل برایش تدارک دیده و پیام تسلیت صادر میکنند و در جراید و مطبوعات مصاحبه کرده و از کمالات آن استاد سخن میگویند و نبود او را مصیبتی عظیم بیان میکنند.
چند روز پیش برای عیادت حضور این استاد چیرهدست صنعت کفش تبریز در یکی از محلات قدیمی شهر تبریز، محله دانشسرا رسیدیم، وقتی وارد منزل استاد شدیم، یک زندگی ساده و بدون توجه به تجملات را دیدیم که استاد در یک خانه قدیمی فارغ از هرگونه تجملات امروزی زندگی میکند و از اینکه توانسته با تربیت شاگردان و حفظ صنعت کفش تبریز، از شأن و اعتبار تبریز قهرمان دفاع کند، بسیار خرسند بود.
استاد در این دیدار گفت: وقتی نمایندگان مردم تبریز در مجلس و مسئولان استان با افتخار از جایگاه، شأن و منزلت صنعت کفش تبریز میگویند، توجه نمیکنند که این امر در سایه تلاش و از جان گذشتگی امثال من تحقق یافته و ما جوانی خود را برای حفظ جایگاه این صنعت دادهایم و در سایه همین تلاشها بوده که برند کفش دستدوز تبریز در جهان مطرح است.
وی میافزاید: کوچکترین انتظار من به عنوان یکی از خدمتگزاران مردم در صنعت کفش، حضور مسئولان و نمایندگان مجلس، اعضای هئیت مدیره اتحادیه کفاشان و انجمن کفش بود، ایرانیان مقیم خارج کشور از طریق تلفن جویای حال بنده شدند و تعدادی نیز از طریق پیامک و ایمیل از وضعیت من مطلع شدند، ولی دریغ از حداقل یک تماس خشک و خالی که البته این درخواست بنده برای ارج نهادن به شخص من نیست بلکه میخواهم سنت تجلیل از پیشکسوت و یاد وی بودن را به همگان یادآوری کنم.
استاد با ابراز ناراحتی از رسانه ملی نیز ادامه میدهد: تعدادی از رسانههای خارجی با مراجعه حضوری، از طریق فاکس و پیامک بارها خواستار گفتوگو و معرفی زندگینامه بنده بودند که هرگز به درخواست آنها پاسخ مثبت ندادهام تا حرفهای دلم را فقط به رسانه ملی بازگو کنم که البته شبکه استانی و شبکه یک سراسری قرار بود مستندی از زندگینامهام تهیه کنند که هنوز هیچ خبری نیست.
وقتی از استاد درباره زندگی سادهاش میپرسیم، با گشادهرویی میگوید: اگر کار برای خدا باشد و رضای خدا را در نظر بگیری و حلال و حرام را رعایت کنی، زندگیات میشود ساده و بیآلایش.
استاد تاکنون نتوانسته خود را بیمه کند و درمانش آزاد محاسبه شده، تاکنون بیش از 3 میلیون هزینه بیمارستان و مراحل درمانش شده است، البته استاد از لحاظ مالی مشکلی ندارند و با کمک پسرانش کلیه هزینههای درمانیاش را پرداخت کرده و سه روز در هفته به بیمارستان امیرالمومنین(ع) برای دیالیز مراجعه میکند و در منزل نیز بستری است.
استاد چیرهدست صنعت کفش تبریز با گلهمندی از سازمان امور مالیاتی استان به لحاظ نوشتن مالیاتی کلان، ادامه میدهد: گناه من این است که با تلاش شبانهروزی برای شهرم تبریز افتخار آفریده و در کشور و جهان از صنعت کفش تبریز سخن میگویند، به همین خاطر سازمان امور مالیاتی استان در تجلیل از این خدمات مغازه ما را ممتاز دانسته و مالیاتی بسیار کلان و سه برابر هم برای صنفیها نوشته است که واقعاً از انصاف و عدالت دور است.
استاد با ابراز ناراحتی از عدم جویایی حالش از سوی بسیاری دوستان و مسئولان، در لب چنین زمزمه میکرد: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا /بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
برای این استاد پیشکسوت صنعت کفش تبریز، ایران و جهان آرزوی صحت و سلامتی از درگاه خداوند منان مسئلت کرده و امیدواریم که یاد پیشکسوتان صنعت شهر و کشورمان همیشه سبز باشد.
انتهای پیام/س10/ف4004