به گزارش خبرگزاری فارس از قم چند بار زیر لب زمزمه میکند، مخاطبی ندارد، پرستار میگوید: « این لالاییها را خیلی میخواند، خودش میگوید برای نوهاش هم میخواند».
تکیه کلامش مامان جان است، هر کسی که کاری برایش بکند میگوید «پیر بشی مامان جان»، تند تند تشنه میشود، پیرزن تخت کناری از تخت پایین میآید و لیوان را برمیدارد، آرام میگوید: «آب دادن به مسلمان ثواب دارد». پایش روی زمین کشیده میشود، استخوان لگن شکستهاش دو سه ماهی است، بهتر شده است.
به تخت تکیه میزند و آب میخورد، یکی از بستگان تخت کناری شیرینی تعارف میکند، دو تا برمیدارد، صدای پرستار بالا میرود «یکی هم نباید بخوری چرا دو تا برداشتی» به روی خودش نمیآورد، میگوید «یکیش برای نوهام است، هر وقت که به دیدنم میآید برایم خوراکی میآورد».
*خانه سالمندان برای همه سالمندان نیست
سالمندی پدیده طبیعی است، توصیههای بهداشتی و اسلامی بر این امر تکیه دارد که مراقبت از سالمند از سوی اطرافیان نزدیک باشد، اما برخی سالمندان از این نعمت برخوردار نیستند و لازم است گروهها و مراکز دیگر خدمات مراقبتی و بهداشتی مورد نیاز فرد را ارائه دهند.
***
صدای قرچ قرچ دو پنکه سقفی درآمده است، تهویه خاموش است، هوا رو به گرمی است، صدای موسیقی پخش اخبار بلند شده است.
تختش با تخت کناری مماس شده است، غلت که میخورد روی تخت کناری میافتد، مگسها اذیتش میکنند، تختش کنار سرویس بهداشتی است...
روسری نخیاش را روی صورت میکشد، سیب که تعارف میشود برمیدارد، دندان ندارد، میگوید: «چهار تا بچه دارم، سه تا دختر یه پسر، امان از دنیا...» عصبانی میشود و سیب را پرت میکند، نم اشک در چشمانش حلقه میخورد ... خدمه کنار تخت میایستد و میگوید:«بعضی وقتا بدخلق میشود، پیری است دیگر، اختیار ادرارش را از دست داده است، در روز دو بار پوشینه میشود، مدتی دخترانش این کار را میکردند بعد از مدتی رسیدگی برایشان سخت شد، آوردنش اینجا...»
***
*خانوادهها آموزش ندیدهاند، خانوادهها پول ندارند
رسیدگی به بیماریهایی مانند آلزایمر، عقبماندگیهای ذهنی، فشار خون بالا، دیابت، امور توانبخشی و فیزیوتراپی باید به صورت تخصصی انجام شود، خانوادهها تخصص ندارند، آموزش ندیدهاند.
خانوادهها استفاده از ابزار را بلد نیستند، نمیدانند چه نوع تغذیه برای سالمند مفید است، استفاده از ابزار توانبخشی را آموزش ندیدهاند.
حسینی کارشناس امور سالمند میگوید: « آموزش به خانواده سالمند اثرگذار است، اینکه افراد خانه متوجه شوند، سالمند چه زمانی نیاز به مراقبت پزشکی دارد و یا چه نوع تغذیه میخواهد، مفید است اما انجام این امر در خانه هزینهبر است.»
هزینه بالا میرود، فرد برای نگهداری از سالمند در منزل برای ویزیت پرستار، پزشک عمومی، تخصصی و استفاده از دیگر خدمات هزینههای بسیاری میپردازد...
نگهداری سالمند در خانه سالمندان هزینه کمتری دارد، هزینهها یک سوم میشود...
با وجود اینکه تمام مراکز نگهداری از سالمند خدمات تخصصی ارائه نمیدهند، با وجود اینکه هنوز سالمندانی که از مشکل اعصاب و روان رنج میبرند با دیگر سالمندان در یک محل نگهداری میشوند، اما سالمند از خانه دور میشود... تا مراقبت شود، تا تخصصی نگهداری شود... تا فراموش شود...
***
زانوانش را در بغل گرفته و پتو را تا زیر گردن بالا برده است، تختش در گوشه سالن قرار دارد، فقط نگاه میکند خیلی اهل حرف زدن نیست، نزدیکترین تخت به او دو سه متری فاصله دارد، دلیل تنهاییش دوری است.
روی تکه کاغذی بالای تختش همراه عکس، اسم، تاریخ ورود و علت پذیرش نوشته شده است، میرجهان ق ... پذیرش سال 87، دلیل پذیرش کهولت سن، مشکل قلبی و ... چهرهاش توی عکس هم چین و چروک دارد، اما در عکس لبخند دارد...
نگاهش چرخ میخورد، محوطهای که تخت او نزدیک آنجا است، هم انباری است هم آشپزخانه، خدمه برایش دست تکان میدهد، توجهی نمیکند، خدمه دو مرتبه دست تکان میدهد، این بار به لبخندی اکتفا میکند... حالا شبیه عکسش میشود.
***
*خانه سالمندان شبیه هیچ خانهای نیست
اینجا با تمام رسیدگیهای بهداشتی و درمانی یک چیز کم است، خلأ دوری از خانواده با هیچ چیز پر نمیشود، پرستاران هر اندازه که تعهد داشته باشند و خدمهها هر اندازه محبت کنند، یک چیز کم است...
با ورود سالمند به سرای سالمندی، هزینههای خانواده نصف میشود، محبتها هم، هزینه پزشک عمومی و تخصصی تمام میشود، ملاقاتها هم...
سالمند احساس طرد شدن میکند ملاقاتها کمتر و کمتر میشود و در نتیجه وضعیت جسمی سالمند در راستای افول وضعیت روحی تغییری نمیکند...
***
شعر میخواند و دست میزند، پرستار میگوید: «ملاقاتکننده ندارد، بیشتر ساعات روز در طول سالن محوطه در رفت و آمد است، هر وقت در مناسبتها مثل اعیاد مختلف کسی میآید، خوشحال میشود» چین و چروک، صورتش را جمع و جور کرده است و وقتی میخندد چشمانش ریزتر میشود...
اشعاری که میخواند محلی است ... تصنیفی به زبان خودش ... صدایش خیلی خوب شنیده نمیشود اما صدایش حزن دارد... تا عید بعدی خیلی مانده است...
===========
گزارش: کبری فتحی
===========
انتهای پیام/و10/د1000