به گزارش خبرگزاری فارس از شرق استان تهران، مورخان "شلنبه" را به عنوان مرکز سرزمین دماوند میشناسند که البته این نام را به شکل شلمبه نیز نگاشتهاند و اکنون منطقهای به همین نام در نزدیکی شهر امروزی دماوند واقع است.
یاقوت حموی در "معجمالبلدان" آورده است: "شهری است در نزدیکی ویمه، کشتزارها، باغستان و انگور بسیار دارد و مردم طبرستان و گرگان قاضی شلمبه را به زشترویی مثال میزنند".
از دیگر شواهد پیشینه طولانی این شهر، شعری از بهرام گور است که میگوید: "منم شیر شلمبه/منم ببر یله".
در "آثار البلاد و اخبار العباد" پیرامون کهنشهر شلمبه چنین گفتهاند: "شلمبه شهری است مختصر از ناحیه دنباوند، مزارع و بساتین و شمار نخلستان در آنجا بسیار است و سردترین نواحی است"؛ "ابن حوقل" نیز مختصرا بیان داشته که "شلنبه کشتزار و باغ و باغستان و آب و انگور بسیار دارد".
* ویمه؛ شهری بزرگتر از شلنبه
دگر شهر باستانی دیار دماوند که بسیار از آن نام بردهاند، "ویمه" است.
ویمه به معنای تخت سنگ بوده ولی مکانی دقیق از آن در دست نیست؛ اما نگاشتههای "ابودلف" میتواند تا حدودی در شناسایی محل این شهر راهگشا باشد، وی پیرامون ویمه آورده است: "میان دو شهر درهای است به نام هبر (هیر) و آب آن به خوار میرود".
با توجه به این گفته و اطمینان از استقرار شلنبه قدیم به جای شلنبه کنونی، ویمه دقیقا در نواحی غربی شلنبه واقع شده و آثار تاریخی مسکونی در آن منطقه مهر تاییدی بر این مدعاست.
ابودلف درباره ویمه نوشته است: "در ویمه روزهایی معینی از سال، حدود سه ماه، شب و روز بادی سخت میوزد که هیچ مانعی مردم را در تصادم با آن حفظ نمیکند و گاهی هر کسی را که در مقابل خود ببیند میکشد؛ مردم شهر هنگام وزش این باد به کوهی در آن نزدیکی پناهنده میشوند".
همچنین در "مسالک ممالک" آمده است که "ویمه شهری بزرگتر از شلنبه است؛ کشاورزی و باغ و بوستان و میوه بسیار دارد و در این حدود هیچ جایی سردتر از ویمه نیست".
یاقوت حموی نیز در مجمعالبلدان آورده است: "ویمه شهری در کوهستان است که مابین ری و طبرستان قرار دارد و در مقابل آن قلعههای مستحکم فیروزکوه دیده میشود".
با جمعبندی نگاشتههای مورخان، پیرامون ویمه میتوان به این نتیجه رسید که ویمه همان دماوند کنونی است.
آثاری در نزدیکی دریاچه "تار" نیز نشانههایی دال بر استقرار دماوند قدیم در این مکان است که البته امروزه بیشتر این آثار به زیر آب دریاچه فرو رفته است.
* "مندان"؛ مرکز حکمرانی سلسله مسمغان
"مندان" از دیگر نواحی باستانی دیار دماوند است که مرکز حکمرانی سلسله "مسمغان"، حاکمان فئودال سرزمین دماوند محسوب میشود (در گزارشهای آتی به سلسلههای حاکم در دماوند پرداخته میشود).
"ابنفقیه" پیرامون مندان چنین میگوید: "دهکده مندان بر دو کوه جای داشته از میان آنها رودخانهای پر ز آب گورا میگذشت که زمستان و تابستان بریده نمیشد و بر دو ساحل رود درختان میوه دارد و چشمهسارانی که به دو درخت میریخت".
ابنفقیه در اشارهای به افسانههای وندان آورده است: "ارامیل، آشپز ضحاک هر روز دو نفر را میکشت تا مغز آنها را خوراک مارهای ضحاک کند؛ لیکن از کشتن مردم بسیار نگران بود تا آنکه برای رهایی مردم چارهای اندیشید و آزاد کردن مردم را کاری با پاداش دید؛ پس به دهکده مندان رفت و بر کوه شرقی آن قصری ساخت با بوستانها، سراهایی خوب و چشمهسارانی روان در میان این بوستانها؛ در آن سراها خانهای بساخت از چوب ساج و آبنوس پر از نقش و نگار که هیچکس را در آن بلاد خانهای بدان بلندی و شکوه نبود".
ابنفقیه در جای دیگر گفته است: "بنای کاخ ارماییل همچنان برپا و استوار بود تا زمانی که مهدی، فرزند مسمغان را با زینهار از قله عیرین فرود آوردند؛ وقتی که مسمغان را به ری آوردند، مهدی در ری بود و دستور داد تا سر از تنش جدا کنند؛ وقتی رشید خلیفه شد و به ری آمد خبر آن بنا را به وی دادند.؛ بدان مکان رفت و دستور داد قصر را تکه تکه کرده و به مدینهالاسلام ببرند".
البته مکان دقیق مندان و موقعیت جغرافیای کنونی آن مشخص نیست؛ اما "مینورسکی" آن را در اطراف منطقه "رینه" امروزی میداند و ابنفقیه آن را مرکز حکومت سلسله مسمغان، حاکمان دماوند دانسته است.
* "استوناوند" و قلعه مستحکم آن
"استوناوند" و قلعه مستحکم آن از دیگر داشتههای حاکمان سلسله مسمغان و آخرین محل این حکومت محسوب میشود که البته در کتب تاریخی کمتر از قریه کناری این قلعه سخن به میان آمده است.
این قلعه به اعتقاد مورخان در جبهه چپ رودخانه حبلهرود گرمسار و بر نواحی کوه ساحل شرقی استقرار یافته که البته امروزه آثار چندانی از آن وجود ندارد.
کارشناسان، مکان تقریبی قلعه استوناوند را شمال منطقه رینه امروزی میدانند که در طول تاریخ ویرانیها، بازسازیهای و تصرفات بسیاری را به خود دیده است که از آن جمله میتوان به تخریب توسط "ابوعلی چغانی" فرمانده لشکر خراسان در سال 350 هجری، بازسازی توسط "علی کتامه دیلمی"، ویرانی در حمله مغولان وحشی، ساخت مجدد توسط "رکنالدین سلطانمحمد خوارزمشاهی" و در نهایت تصرف توسط شاه اسماعیل صفوی اشاره کرد.
* "دهکده آهنگران"؛ قریه مشهور سرزمین دماوند
"دهکده آهنگران" را نیز از دیگر قریههای مشهور سرزمین دماوند دانستهاند که در افسانههای سرزمین آریا و کتب تاریخنویسان بدان اشاره شده است که مکان امروزی این دهکده را نیز حواشی رینه تخمین می زنند.
ابنفقیه آورده است: "فریدون، ضحاک را بر کوه دهکده آهنگران محبوس نمود و ارماییل را بر او گماشت".
در "مجملالتواریخ" نیز آمده است: "ضحاک در کوهی حبس گشت و در نزدیکی کوه، دهی بود".
ابنفقیه در جایی دیگر میگوید: "فریدون، بیوراسب (ضحاک) را به دنباوند آورد و او را در کوه دهکده آهنگران بندی کرد و بر او طلسمی بکرد؛ در گرداگرد کوه دکانها بساخت و آهنگران را در آنجا جای داد تا پیوسته پتکها بر سندان بکوبند و شب و روز هیچ درنگ مکنند".
محمد بن ابراهیم، از از ماموران مامون عباسی گفته است: "به روزگار مامون، در طبرستان در خدمت موسی بن حفص بودم. روزی یکی از سرهنگان مامون نزد وی آمد؛ مامون او را امر کرده بود تا با موسی بن حفص به جایگاه بیوراسب در کوه دهکده آهنگران روند و این به سال 217 بود و او از کار و سرگذشت او آگاهی یابد و درستی این داستان را روشن کند؛ گویند به دهکده آهنگران شدیم؛ چون نزد کوه رسیدم که بیوراسب در آن ببود؛ قله کوه را نگریستم که از برف پوشیده بود؛ سرانجام به قله کوه راه نبردیم و چگونگیهایش را ندانستیم.
در این میان کهنسال پیرمردی پیش جست و چرایی آمدن ما را بدان کوه بازجست؛ داستان خویش را گفتنیم؛ در آنجا بر روی کوه بس دکان بود، در آن دکانها، گرداگرد قله آهنگرانی بودند و چند تن دیگر، نائبان همی در کنارشان که تا از کار خسته شدند، کار از آنان بگیرند، اینان پیوسته و دمادم با پتکهایشان به سندان میکوبیدند و همگان با فرود آمدن پتکها و هماهنگ به ضربههای آنها جملههایی موزون زمزمه میکردند و در این کار آنی سستی و درنگ نمیداشتند؛ از پیرمرد درباره دکانها پرسیدم و او گفت این آهنگران طلسم ضحاکند تا او بند خویش نگشاید.
او همواره بند و زنجیرهای خود بلیسد و آنها را نازک کند؛ چون این پتکها کوفته شود زنجیرها به حال نخست بازگردند، پیر همی گفت: اگر خواهید بر این کار و سرنوشت ضحاک آگاهی یابید، راه آن را به شما بنمایم؛ او نردبانی که از چرم و پارههای آهن ساخته شده آورد و جوانان دهکده آهنگران را گرد کرد تا یکی از آنان به آن نردبان برآمد و از پای قله به اندازه صد گز بالا رفت. آنگاه در سوی شرقی قله، طلوع خورشید حفره بزرگی را نشان داد که بر آن آستانه زبرین، دری آهنینی بود و روی آن، میخهای آهنینی زراندود که بر آن سردر هزینه ساختن آن به پارسی نوشته بودن. و بر سردر نیز نوشتهای بود که میگفت، بر فراز قله هفت درب آهنین و دو اشکوبه است و بر هر اشکوبی چهار قفل است و بر روی هر یک از بازوان درها نوشتهاند او را پایانی است که بدان برسد و سرانجامی هست که از آن نگذرد.
پس مبادا خلقی درصدد باز کردن یک از آنها برآید. نکند که از این جانور آفتی به اقلیم رسد که چارهای نپذیرد و و آناهیتا برای بازگردانیدن آن نماند. در اینجا فرستاده مامون از خوراک وایتان باد پرسید و پیر چنین گفت: خوراکی از همان دیرین خورده است و در درونش طلسم شده؛ آن خوراک در شکمش به حرکت درآید تا دهانش را پر کند، لیکن او بیرون دادن آن را نتواند؛ این خوراک اوست؛ پس آنگاه همه از آنجا بازگشتند و کاری نکردند و تنها این سرگذشت را به مامون نامه کردند و مامون نوشت تا معترض آنها نشوند".
علاوه بر مناطقی که بدان اشاره شد، دیگر نواحی باستانی دماوند نیز در کتب تاریخشناسان مشهور آمده که میتوان از آن میان به "خوار"، "نامهند"، "دبیران و درمیه"، "اسحقآباد"، "برا" و "کیلان" اشاره کرد که به غیر از چند مورد، پیرامون محل فعلی سایر مناطق مدارک کافی در دست نیست.
انتهای پیام/ی10