امیر حسین میرحقی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در نیشابور در ارتباط با هدف از ارائه این مقاله اظهار داشت: من در این مطالعه، انتزاع مفاهیم اخلاقی پرستاری از شاهنامه فردوسی را بررسی کردم چراکه فرهنگ زیربنای اخلاق جامعه را شکل میدهد و اخلاق، پاسخی برای چرائی رفتار است؛ در علم پرستاری، اخلاق تعاملات پرستاری را معنیدار میکند؛ شاهنامه فردوسی شاهد معتبری برای ارزشها و باورها و فرهنگ مردم ایران است.
وی درباره روش کار توضیح داد: این مطالعه از نوع تحلیل محتوی (Content Analysis) با رویکرد کیفی و شیوه تجزیه و تحلیل دادهها با رویکرد استقرائی بود؛ ابیات شاهنامه چاپ مسکو از نظر واژه «پرستار»، «پرستنده» و «پرستندگان» مورد جستجو قرار گرفتند.
وی خاطرنشان کرد: تمام داستانهایی که کلمات مورد نظر در یک یا چند بیت آنها وجود داشت همراه با نسخه منثور آن، نوشته دکتر عطاری مطالعه شد.
وی افزود: مقبولیت و عینیت دادهها با مرور و بررسی مجدد و بازبینی محقق همکار به طور مکرر حاصل شد و دادههای کیفی مشتمل بر کلمات بدست آمده بهصورت استقرائی، طبقهبندی مفهومی شدند.
این پژوهشگر درباره یافتههای خود گفت: واژه «پرستار»، 235 واژه «پرستنده» و 54 واژه «پرستندگان» در جستجو شاهنامه یافت شد که 23 مورد واژه پرستار، شش مورد واژه پرستندگان در ارتباط با مضامین اخلاقی پرستاری بود و نتیجه تحقیق دربردارنده سه درون مایه مسئولیتپذیری (هوشیاری و رازداری)، تعامل هیجانی (همدردی) و تعامل ارزشی (احترام و سودرسانی) است.
میرحقی نتیجهگیری کرد: مفاهیم اخلاقی نوین پرستاری با مفاهیم اخلاقی پرستاری در شاهنامه هماهنگی دارد؛ آنچه که در بررسی ویژگیهای مفاهیم اخلاقی دیده میشود این است که اخلاق ویژهتر شده است،در واقع با پیچیدگی تعاملات در عصر نوین، مفاهیم اخلاقی نیز بغرنجتر شدهاند و از این رو پیشنهاد میشود که تحقیقات بهصورت ویژهتر بر روی مضامین اخلاقی صورت گیرد.
این مقاله به این شرح است: ابومنصور عبدالرزاق توسی فرمان به گردآوری شاهنامه داد. چهار تن از پیران هرات، توس، نیشابور و سیستان گردهم آمده و انجمن دانایان را شکل دادند. شاهنامه آنان از روی نسخهای گوناگون تاریخی از پهلوی ترجمه شد و به نام «شاهنامه ابومنصوری» در ایران در سال 346 هجری منتشر شد. دقیقی سعی کرد که این شاهنامه را به نظم در آورد که از دنیا رفت و نتوانست کار را به پایان برساند و دست تقدیر این کار را به فردوسی سپرد.
شاهنامه روایتگر مستند تاریخ ایران از زمان پیدایش قوم آریا تا پایان دوره ساسانیان بر اساس نسخ تاریخی است،از این رو شاهنامه فرصتی به ایرانیان میدهد تا خود را بشناسند و با تجزیه و تحلیل رفتارهای خود در بزنگاه های تاریخی پند و عبرت بیاموزند.
فردوسی در سال 371 هجری در سن چهل سالگی شروع به سرائیدن شاهنامه از متن تاریخی کرد که این کار تا سال 400 هجری به درازا انجامید. در ابتدا امیر منصور فرزند ابومنصور از او پشتیبانی نمود تا سال 389 هجری که در گذشت. از این پس، محمود غزنوی زمامدار امور شد و بسیار مورد احترام خلفای عباسی بود. هیچگاه نزدیکی بین او و فردوسی در نگرفت.ا پایان حکومت خلفای عباسی در قرن هفتم بود که نگاهها به شاهنامه دوخته شد و این گفتار را ارج نهادند اما آنچه که از شاهنامه دستخوش تطاول نشد جایگاه آن در دل مردم بود.
با توجه به اهمیت ملی شاهنامه، در طول زمان به آن ابیاتی افزوده شده است، حمدالله مستوفی قزوینی از نخستین کسانی بود که در قرن هشتم هجری نسخ گوناگون شاهنامه را با هم مطابقت داد و به ویرایش آن همت گماشت.
از آن تاریخ تا بهحال افراد گرانمایه بیشماری از جمله دکتر جلال خالقی مطلق و دکتر فریدون جنیدی این راه را ادامه دادند. بی شک گرانبهاترین میراث شاهنامه برای ما نه بیان تاریخ گذشته ما و نه حراست آن از زبان فارسی است، البته آن دو نیز سرمایههای بیبدیلی هستند، بلکه مفهوم عشقی است که فردوسی به کار خود داشت، عمر خود که گرانبهاترین سرمایهاش بود برای هدفی که به آن معتقد بود صرف کرد و اگر این عشق تکرار شود شاهنامه نیز تکرار میشود و دهقانی دیگر سر به آسمان بشریت بلند میکند.
انتهای پیام/س10