به گزارش خبرگزاری فارس اصفهان، محمدعلی محمدی متولد مردادماه 1338 در خرمشهر در مهرماه سال 1359 نخستین شعر معروف دفاع مقدس را با عنوان «هان ای بلال وقت اذان است» سرود.
میگوید، از سال 1363 خطر فاصله گرفتن جامعه از فضای سالهای 1357 تا 1360 را در شعرهایش مورد توجه قرار داده و شعر «بیا به شعب ابیطالب برگردیم» را سروده است، شعری که فصل تازهای را در شعر انقلاب گشود و با آثار دیگر شاعران انقلاب نظیر «مولا ویلا نداشت» اثر علیرضا قزوه گسترش یافت.
محمدی از 1365 حضور خود را در مطبوعات و محافل ادبی کم رنگتر کرد و در کنار ایفای مسئولیتهای مختلف اجرایی به طرح موضوعات اجتماعی - انتقادی در قالب شعرهایی چون «کلاه کارشناسی»، «با قید در شرایط حاضر»، «من از رسوم کهن میگویم» و موارد دیگر پرداخت.
مجموعههای شعر «ما آن شقایقیم» و «من از رسوم کهن میگویم» از آثار منتشر شده او هستند، بهانهای یافتیم تا گفتوگویی صمیمانه با این شاعر پیشکسوت دفاع مقدس داشته باشیم.
*فارس: یادتان هست نخستین شعرتان چه بود و بر چه اساسی سروده شد؟
نخستین سرودههایم در واقع ترجمه منظوم دروس عربی سال اول دبیرستان نظام قدیم بود که برای کمک به همکلاسیهایم در یادگیری زبان عربی سروده شد و آن هنگام من 16 ساله بودم.
*فارس: آیا سرودههایتان هنگام جنگ در صحنههای عملیات هم به ذهنتان میرسید؟
سرودههای دوران دفاع مقدس من همه در صحنههای عملیات سروده شده است و به عنوان مثال نخستین شعر جنگ را در سال 1359 در حالی که بالای سر یکی از فرماندهان مجروح بودم با این مضمون سرودم «هان ای بلال وقت اذان است» و شعرهای دیگر در مسجدجامع شهر بستان در چادر فرماندهی تیپ امیرالمومنین(ع) سپاه خرمشهر در خط مقدم جبهه طلائیه، در تپههای دهلاویه و غیره سروده شده است.
*فارس: جایگاه شعر جنگ را در ادبیات دفاع مقدس چگونه میبینید؟
شعر از آغاز شکلگیری ادبیات دفاع مقدس بنابر طبیعت خود پیشتاز بوده و من توفیق داشتم که شاعر نخستین شعر جنگ باشم اما یک جریان منسجم شعری برای استخراج مناسب این ذخیره الهی هرگز شکل نگرفت زیرا نهادهایی که عهدهدار مدیریت رشد هنرمندان انقلاب و جنگ بودند از سالهای 61 و 62 در مسیر تبدیل شدن به اداره قرار گرفتند و از آن پس در واقع هر اتفاق مثبتی که در عرصه شعر جنگ افتاد حاصل تأثیر فطری دفاع مقدس بر روح شاعران متعهد مسلمان بود و این رویکرد فطری به طور طبیعی برای تبدیل شدن به یک جریان و منجر شدن به تولد نظریههای ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیاز به شکلگیری کانونهای فکری داشت که تصور میشد نهادهایی مثل حوزه هنری، مشغول تدارک آن هستند، اما هرگز چنین اتفاقی نیفتاد و لذا پس از پایان دفاع مقدس جریان شعر دفاع مقدس نیز جای خود را به خلاقیتهای جرقهدار داد و شاعرانی که به تدریج و به دلایل مختلف ارتباط ذهنیشان با دوره دفاع مقدس قطع شد دچار سردرگمی در انتخاب مضمون شدند و لذا آثار دهه 70 و 80 در مسیر تفاوت جدی و گاهی اوقات در مسیر تقابل با ادبیات دهه 60 قرار گرفت.
تأکید میکنم که البته گناه خود شاعران در این قضیه بخشودنی نیست، اما گناه کسانی که بدون درک جایگاه نهادهایی مانند حوزه هنری و بدون داشتن فهم لازم از ضرورت ارائه (برنامه رشد) برای حفظ رسالت چنین نهادهایی خود را به عنوان مدیر فرهنگ جا زدند بسیار بیشتر از شاعرانی است که از این حیث قربانی فقر مدیریت فرهنگی قلمداد میشوند.
*فارس: سرودهای شما در دورههای اخیر چه مسیری را دنبال کرده است؟
در دوره دفاع مقدس و حتی قبل از آن نیز ملتزم به تعهد اجتماعی شعر بودم و از اینرو در دهههای پس از دوران دفاع مقدس نیز تمرکز خود را بر شعر اجتماعی حفظ کردم که از جمله منجر به واکنش فوری من به انحراف دهه 70 و دولت به اصطلاح سازندگی از مسیر آرمانهای اقتصادی اجتماعی انقلاب شد چرا که مطمئن بودم این انحراف ما را به انحرافات بعدی فرهنگی خواهد کشاند برخی از این نوع سرودههای من منجر شد نشریاتی که آنها را چاپ کردهاند توقیف شوند.
اما با توجه به عنایت پروردگار توانستم اعتقاد خود را به درستی راهم حفظ کنم و همچنان وجه قالب اشعار من تأکید بر رسالت اجتماعی شعر است.
*فارس: محتوای آخرین کتاب شما با عنوان (کمین واژهها) که خاطرات شکلگیری پایگاه جنگهای الکترونیک است، چیست؟
یکی از الطاف الهی در حق مردم اصفهان سهمی است که فرزندان این استان در شکلگیری پایگاه جنگهای الکترونیکی سپاه داشتند، اما عظمت این امر به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته و به عنوان مثال اگر ما امروز اعلام میکنیم که 24 هزار ساعت مکالمه ضبط شده فرماندهان دشمن را در اختیار داریم یا اگر موفق میشویم پیشرفتهترین ابزار جاسوسی هوایی آمریکا را صید کنیم تمام اینها در نتیجه گامهای اولی است که از ما در دوره جنگ توسط یک رادیوی دو موج جیبی برداشته شده است و من افتخار میکنم که در 300 صفحه این جریانات را به رشته تحریر درآوردهام.
*فارس: شما به عنوان یک عنصر فرهنگی و انقلابی چند سالی است که مهمان مردم اصفهان هستید، چه برداشتی از وضعیت فرهنگی اصفهان دارید؟
تصوری که پیش از اقامت در اصفهان داشتم این بود که فضای فرهنگی اصفهان آماده جهشی محسوس و تبدیل شدن به الگوی جهشی فرهنگی کشور است، اما در اصفهان نیز مانند سایر نقاط کشور با فقر مدیریت فرهنگی مواجه شدم و به اقتضای فرصتهایی که برای مطالعه در سطوح ملی داشتهام از سالها پیش نگران این بوده و هستم که فقر مدیریت فرهنگی انقلاب ما را تهدید میکند و امروز به ناچار تصریح میکنم که اصفهان از این حیث با وجود ظاهرش جزو فقیرترین استانها است.
البته برای روشنتر شدن موضوع ابتدا اشارهای به نسبت تهران با سایر نقاط کشور میکنم و یادآور میشوم که از نظر بسیاری تحلیلگران کشور ما تنها یک شهر به نام تهران دارد و تمام شهرهای دیگر کشور در واقع روستاهای بزرگ و مدیریت نشده هستند، این نیز جالب است که بسیاری از مردم تهران را از جهات مختلف جزو فقیرترین نقاط کشور میدانند و در چنین شرایطی نگاه برخوردار سبب پیچیدهتر شدن مداوم کلاف سردرگمی به نام تهران است، حال اجازه دهید به سخنرانی اخیر استاندار اصفهان اشارهای کنیم، «نگاه برخوردار، 5 هزار پروژه ناتمام روی دست استان گذاشته است»، پروژههای عمرانی حداقل این خوبی را دارند که اگر ناتمام بمانند، جلو چشم ما هستند و بالاخره کسی نگران آنها میشود، اما پروژههای فرهنگی تازه بعد از کامل شدن ساختمان و دایر شدن ظاهری آنها باید مورد رصد دقیق مدیریتی قرار بگیرند و بدترین لطمه به آنها انتخاب مدیرانی است که نه اهل تحلیل نیازهای فرهنگی استان هستند و نه اهل بررسی تفاوت رسالت مجموعه فرهنگی تحت مدیریت خود با رسالت سایر مجموعههای مشابه در نتیجه کارشان به کپیکاری و مدیریتبازی به هر دلیل کشیده میشود.
استان اصفهان از این حیث جزو فقیرترین استانهای کشور است و من به عنوان یک تحلیلگر فرهنگی و اجتماعی وظیفه دارم به عنوان مثال نگران حرفهای اخیر مسئولان استان باشم که گفتهاند ظرف پنج سال آینده 25 مجتمع بزرگ فرهنگی میسازیم
لازم به ذکر است که شاید یکی از این مجتمعها اَرگ هنر اصفهان است و تازه بعد از احداث ساختمان و فضای فیزیکی آن به یاد انتخاب مدیر چنین مجموعهای میافتد و نخستین انسان خوبی را که پیدا کنند مدیر آن مکان کرده، اما انسان خوب که مدیر خوبی نیست و تازه بهترین مدیر اداری ممکن است بدترین مدیر فرهنگی نیز باشد.
مدیر فرهنگی را باید تربیت کرد، مدیر فرهنگی را باید یافت و روی سر گذاشت و متأسفانه مدیریت کلان استان اصفهان از این حیث دچار غفلتی جدی است، گر چه باز هم تکرار میکنیم، این فقر دامنگیری است که کشور و اساس انقلاب ما را تهدید میکند.
*فارس: در حال حاضر مشغول انجام چه کاری هستید؟
پیگیر یک مطالعه ملی با عنوان (آسیبشناسی انجمنها و محافل ادبی ایران از مشروطیت تاکنون) هستم و این پژوهش را با تأکید بر خصوصیت یک شبکه فکری و کاستیهایی که محافل ادبی از این حیث دارند دنبال میکنم، پروژه مزبور در واقع یک کار عظیم دانشگاهی با رویکرد مطالعات اسناد محسوب میشود و انتظار داریم نتایج آن راهگشای رفع بسیاری از معضلات و رفع بسیاری از خلاأهای مدیریت فرهنگی در کشور باشد.
*فارس: در پایان ما را به یکی از اشعارتان مهمان کنید.
هجوم چراها مرا میبرد، نمیدانم آخر کجا میبرد / به قعر هبوطی که بی انتهاست؟ و یا تا کنار خدا میبرد؟ /من از این دو میترسم، از این دو اوج که «لا حول الا... ولا ...» میبرد / جهانی صدا در صدا در من است، چگونه مرا بیصدا میبرد؟ /خوشم، گرچه میترسم اما، که دوست رهایم نکردست تا میبرد / نه با خود نه بیخود کجا میروم، نه دل میگذارد نه پا میبرد / ز ریحان چه احوال پرسم چو باد، ز خود بیخودش در هوا میبرد.
انتهای پیام/خ10/ط4000