به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، پنجم دی ماه سالروز شهادت سردار رشید اسلام عبدالمهدی مغفوری فرزند برومند اسلام و یاور روحالله است و ضمن گرامیداشت یاد و خاطره این شهید، خوشهای از خرمن زندگی گهربارش را توشه راه میکنیم.
عارف وارسته مرحوم آقا سید کمال موسوی در بیان ویژگیهای شهید مغفوری میگوید: من بین علمای زیادی در کربلا، قم و مشهد زندگی کردم و عمرم را با مراجع و علما سپری کردم، اما مثل آقازاده ندیدم، حقا که یکی از بزرگترین و مقبولترین بندههای خداست، به جدم قسم این عبدالمهدی حسابش با همه فرق میکند.
شهید مغفوری معتقد بود باید همه کارها هدفدار باشد، میز کارش را رو به قبله میگذاشت و هنگامی که خدا به او فرزندی عطا کرد، او را از بیمارستان به گلزار شهدا برد و با تلاوت قرآن، اجازه نداد نخستین کلامی که نوزاد میشنود، حرفهای دنیایی باشد.
این شهید هر زمانی که به منزل پدرش میرفت، دست پدر و مادر را میبوسید و هیچگاه به خود اجازه نمیداد در حضور آنها پایش را دراز کند و یا جلوتر از آنها حرکت و یا زودتر دستش را به سوی سفره دراز کند.
عبدالمهدی به تجملات دنیا چشم نداشت، اتاق نشیمن را دو قسمت کرده بود، روی یک قسمت فرش و مابقی حصیر انداخته بود و خودش روی حصیر مینشست و میخوابید و میگفت: میترسم، نشستن و خوابیدن روی این فرش گرم و نرم، مرا از یاد محرومان غافل کند و نزد خدا شرمنده شوم.
هنگام گوش دادن به روضه و یا قرائت قرآن، انگار در این عالم نبود، هیچ صدایی را نمیشنید و اصلا متوجه اتفاقات اطراف خود نمیشد.
آخرین بار که به جبهه رفت از زیر قرآن رد شد، قرآن را بوسید و گشود، سوره نور آمد، حالش دگرگون شد و گفت: چه سوره خوبی، انشاءالله با نور برمیگردم و وقتی پیکر مطهرش را آوردند، صورتش در هالهای از نور بود.
شهید مغفوری هر وقت صحبت از مال دنیا میشد، فورا میرفت گلزار شهدا و با ادب کنار قبور شهدا میایستاد، انگار که به نماز ایستاده باشد.
با همه علاقهای که به جبهه داشت، وقتی بزرگان و فرماندههان اجازه رفتن نداده بودند، گردن مینهاد و فقط به انجام تکلیف فکر میکرد و خدا را مدنظر میگرفت.
در سرآسیاب فرسنگی مسجدی بود که امام جماعت نداشت، عبدالمهدی میگفت: وقتی این مسجد را میبینم، قلبم تکه تکه میشود و با چند نفر از کسانی که به طور ثابت به مسجد میآمدند، نماز جماعت را برقرار کرد و از آن به بعد به لطف خدا حضور مردم زیاد شد.
حاج مهدی حلقه اتصال معنوی فامیل بود با کمالات و شناختی که از قرآن و سیره انبیا داشت، همه را دور هم جمع میکرد و با روش خاصی که داشت، قرآن و دستورات سازنده را به آنان میشناساند.
عبدالمهدی به ماست و کمی نان در سفره غذا راضی بود و قناعت داشت و میگفت که ما باید به راه ائمه برویم و سفره ما نباید رنگینتر از سفره مستمندان باشد.
دنیا برای شهید مغفوری قفس تنگی بود که کلید شکستنش، شهادت بود.
بارها به عبدالمهدی گفتند که برادر شما با استعداد و تقوا و ایمانی که دارید، بهتر است به تحصیل علوم دینی بپردازید تا از پشتوانههای محکم اسلام شوید، گفت: حق با شماست، اما فرماندهی سپاه دستور داده که اینجا باشم و اطاعت از فرماندهی، اطاعت از ولایت فقیه واجب شرعی است.
شهید مغفوری قبل از شهادت، فرماندهی در سطوح مختلف لشکر ثارالله را بر عهده گرفته بود و کربلای ۴ و در جزیره امالرصاص آخرین حضور دنیایی وی بود.
------------------------
یادداشت از آذر همتی
------------------------
انتهای پیام/آ10
اخبار مرتبط
-
کنگره ملی شهیده نسرین افضل کلید خورد
-
خیابان شهید رجایی بهشهر بازگشایی شد/ تقدیر مردم بهشهر از فرماندار
-
اقدامات شهید تهرانی بیتردید معادلات جهانی را برهم میزد
-
شهید تهرانیمقدم حتی پس از شهادت نیز گمنام است
-
یادواره شهید تهرانیمقدم در قم برگزار شد
-
چهلمین روز شهادت جانباز شهید سالمی برگزار شد
-
پیکر شهید خواجویی در کرمان تشییع شد
-
دشمنان از ناحیه شهید تهرانیمقدم ضربههای سنگینی خوردند
-
نخستین یادواره 860 دانش آموز شهید استان قم برگزار شد
-
کارنامه شهید مقدم سرشار از فضیلت الهی است
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.