اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

تعلیم و تربیت  /  پنجره تربیت

تحول مفهوم «انسان اقتصادی» از مکتب تربیتی لیبرالیسم کلاسیک تا نولیبرالیسم» /بخش هفتم (پایانی)

حمداله محمدی نوشت: گرچه لیبرال های کلاسیک ایده انسان اقتصادی را طرح کردند، اما در مکتب اقتصادی نئوکلاسیک و به دنبال آن نولیبرالیسم و در نهایت اندیشه های هایک، شاهد ظهور مفهومی نوین از انسان اقتصادی هستیم و امروزه نولیبرالیسم به عنوان «ذهنیت حکومتی» مبتنی بر مبانی انسان شناختی خاص (ترکیب برخی عقاید هایک با انسان اقتصادی) در نهادهای تربیتی روی به سیاست های ایجابی و کنترل گر نهاده است.

تحول مفهوم «انسان اقتصادی» از مکتب تربیتی لیبرالیسم کلاسیک تا نولیبرالیسم» /بخش هفتم (پایانی)

به گزارش خبرگزاری فارس،‌ این مقاله در هفت بخش تنظیم شده است. متنی که می‌خوانید بخش هفتم و نتیجه گیری مقاله حمداله محمدی و دیگران با عنوان «تعلیم و تربیت و کارآفرین رقابتی: تاملی بر تحول مفهوم «انسان اقتصادی» از مکتب تربیتی لیبرالیسم کلاسیک تا نولیبرالیسم» است:

«آدام اسمیت» به عنوان پدر اقتصاد کلاسیک از اولین کسانی بود که به صورت تلویحی ایده انسان اقتصادی را پرورش داد.

 

در این پژوهش به صورت تفصیلی به تحلیل مبانی انسان اقتصادی به عنوان الگوی انسان‌شناختی مکتب تربیتی نولیبرالیسم و نحوه تطور آن در طول تاریخ لیبرالیسم پرداخته شد. آنچه در این میان بسیار مهم است، نحوه چرخش از انسان­شناسی لیبرالیسم کلاسیک به انسان اقتصادی نولیبرالیسم است. «آدام اسمیت» به عنوان پدر اقتصاد کلاسیک از اولین کسانی بود که به صورت تلویحی ایدة انسان اقتصادی را پرورش داد و در کتاب ثروت ملل مفهومی از انسان خودمحور را ارائه داد که به زعم او مبنای تحلیل فعالیت های اقتصادی را تشکیل می ­دهد. در اندیشه اقتصاد کلاسیک این مفهوم از انسان مورد تفاسیر مختلفی قرار گرفته و به بررسی تناقض ­های آن با دیگر اندیشه ­های اسمیت پرداخته شده است، ولی در این میان نکته مهم این است که در اندیشه اسمیت و برخی دیگر از متفکران مثل جان استوارت‌میل، انسان اقتصادی خودمحور به عنوان بخشی از مفهوم انسان و به عنوان مدلی مفهومی برای تحلیل رفتارهای اقتصادی انسان مورد استفاده قرار می ­گیرد.

در منظر لیبرالیسم کلاسیک خودمحوری و انسان اقتصادی چارچوب کامل برای تبیین همه رفتارهای انسان نیست.

 

بنابراین در منظر لیبرالیسم کلاسیک خودمحوری و انسان اقتصادی چارچوب کامل برای تبیین همه رفتارهای انسان نیست و در فضای خارج از بازار اقتصادی ویژگی‌های مهم تری هستند که محرک رفتار انسانند.

در نظر نولیبرالیسم، انسان اقتصادی به عنوان مدلی کامل برای تبیین هرگونه رفتار عقلانی مورد استفاده قرار می­ گیرد.

 

برای مثال اسمیت از همدلی و میل از توانش ­های والای عقلانی بحث می­ کند که به نوعی فراتر از ویژگی‌های انسان اقتصادی قرار دارند.

انسان اقتصادی در منظر نولیبرالیسم ماهیتی متفاوت از انسان اقتصادی کلاسیک دارد. در نظر نولیبرالیسم، انسان اقتصادی به عنوان مدلی کامل برای تبیین هرگونه رفتار عقلانی مورد استفاده قرار می­ گیرد. از این فرآیند به بازاری‌سازی تعبیر می­ شود و هدف آن گسترش منطق فعالیت انسان اقتصادی و بازار بر دیگر نهادهای اجتماعی است. «کارآفرین رقابتی» به عنوان انسان اقتصادی نولیبرالیست به شمار می­رود و خودمحوری، بیشینه­ سازی سود و محاسبه­گری منطق حاکم بر هرگونه فعالیت عقلانی اوست.

«کارآفرین رقابتی» به عنوان انسان اقتصادی نولیبرالیست به شمار می ­رود و خودمحوری، بیشینه ­سازی سود و محاسبه­ گری منطق حاکم بر هرگونه فعالیت عقلانی اوست.

 

این انسان به همه وجود خود با دید سرمایه ­ای می ­نگرد و سعی دارد از طریق برنامه ­ریزی عقلانی از آن به نحو بهینه  برای بیشینه­ سازی سود بهره ببرد. چرخش در انسان اقتصادی از لیبرالیسم به نولیبرالیسم همراه با چرخش در ذهنیت حکومتی است که از اهمیت زیادی برخوردار است. در حالیکه ذهنیت حکومتی لیبرالیسم کلاسیک بر مفهومی طبیعت ­گرایانه از بازار استوار بود و بر این مبنا مخالف دخالت دولتی (البته با تفسیر سیاست عدم مداخله نرم) بود، نولیبرالیسم به تبع آموزه های مکتب اردولیبرالیسم به مفهومی ضدطبیعت­گرایانه از بازار و به تبع آن لیبرالیسم ایجابی روی آورد که لازمه تحقق بازار  و جامعه آزاد را دخالت در شرایط ایجاد آن (و نه نتایج رقابت) می ­دانست.

ظهور ذهنیت حکومتی ایجابی نولیبرالیسم دلالت­ های مهمی به خصوص در زمینه تعلیم و تربیت دارد و در حالی­ که سنت لیبرالیسم متکی بر پرورش خودمختاری و استقلال در انسان بود، سیاست­ های ایجابی نولیبرالیسم باعث دخالت در سوژه ­پروری و نوعی بازتنظیم ­گری مبتنی بر فناوری­ های نوین قدرت همانند فناوری خود است.

چرخش در انسان اقتصادی از لیبرالیسم به نولیبرالیسم همراه با چرخش در ذهنیت حکومتی است.

 

نولیبرالیسم از طریق دخالت غیرمستقیم در نظام­ های تربیتی، آنها را به سوی پرورش سوژه دست کاری‌شده سوق می­ دهد که سنخیتی با سوژه خودمختار مورد هدف لیبرالیسم کلاسیک ندارد.

بررسی نحوه تطور انسان اقتصادی در طول تاریخ لیبرالیسم نشان می­ دهد ظهور انسان اقتصادی نولیبرالیست به عنوان انسان خودمحور، بیشینه ­ساز سود و محاسبه ­گر عقلانی که با بهره­ گیری از سرمایه انسانی در رقابت با دیگر افراد است، ریشه در اقتصاد نوکلاسیک و مکتب اردولیبرالیسم دارد.

سنت لیبرالیسم متکی بر پرورش خودمختاری و استقلال در انسان بود.

 

اقتصاد نوکلاسیک با تمرکز بر اقتصاد خرد، انسان را به محور و مطالعات اقتصادی بدل کرد و از این طریق بود که انسان اقتصادی را به عنوان محور علم انسان مطرح نمود. گرچه بین متفکران اقتصاد نوکلاسیک تفاوت‌های زیادی وجود دارد، ولی آنچه از آنها به میراث ماند، تعمیم مدل مفهومی انسان اقتصادی برای تحلیل رفتارهای عقلانی انسان بود.

نولیبرالیسم باعث دخالت در سوژه ­پروری و نوعی بازتنظیم­ گری مبتنی بر فناوری های نوین قدرت همانند فناوری خود است.

 

نولیبرال‌هایی مانند گری بکر و جیمز بوکانن از مدل انسان اقتصادی برای تحلیل همه رفتارهای عقلانی انسان بهره گرفتند و با تعمیم مدل انسان اقتصادی بر کل زندگی انسان، مبنای بازاری‌سازی نهادهای اجتماعی را فراهم ساختند.

آنچه در مطالعه انسان‌شناسی نولیبرالیسم در منظر بیش‌تر متفکران مغفول است، بعد دوم است که باید آن را در افکار هایک و پیشینة فلسفی و اقتصادی او مورد مطالعه قرار داد. هایک میراث دار بخشی از لیبرالیسم است که به سنت لیبرالیسم محافظه­ کار از آن تعبیر می‌شود و می­ توان آن را ترکیبی از اندیشه­ های محافظه­ کارانه ادموند برک و لیبرالیسم تکاملی داروینی دانست.

هایک میراث­دار بخشی از لیبرالیسم است که به سنت لیبرالیسم محافظه ­کار از آن تعبیر می‌شود.

 

هایک با دفاع از موضع تکامل فرهنگی به نقد از موضع تجربه­ گرایی لاک و میل پرداخت و آموزه­ هایی را وارد نولیبرالیسم کرد که امروز مبنای بسیاری از استدلال­ های اقتصادی و سیاسی آنها را تشکیل می­ دهد.

هایک آموزه­ هایی را وارد نولیبرالیسم کرد که امروز مبنای بسیاری از استدلال­ های اقتصادی و سیاسی آنها را تشکیل می ­دهد.

 

اگر انسان اقتصادی را به عنوان یک انسان محاسبه ­گر و عقلانی بدانیم، مدل انسان‌شناختی هایک مدلی جایگزین برای انسان اقتصادی خواهد بود که با طرح عدم قطعیت، اولویت دانش عملی بر نظری (مسأله دانش جزئی و ضمنی) و نظم خودانگیخته، به مخالفت با برنامه­ ریزی و اقتصاد عقل­گرا پرداخت. سنت در اندیشه هایک دارای نقشی مهم است و مبنای خرد انسان به شمار می ­رود. هایک بر خلاف لاک، هابز و روسو معتقد است انسان نه تنها قبل از اجتماع آزادی ندارد، بلکه اساساً آزادی و وجود انسان در داخل سنت­ های اجتماعی ممکن است. قانون به عنوان یکی از میراث­ های مهم تکامل اجتماعی و سنت بشری، شرط لازم و ضروری آزادی انسان است.

هایک معتقد است شرایط نابرابر موجود را باید نتیجه تکامل فرهنگی دانست و نه وجود ساختارهای ستمگر که حاصل برنامه­ ریزی عقلانی باشند. او با دفاع از فردگرایی روش شناختی از طرفی مخالف هرگونه تصور جمع‌گرایانه است و از طرف دیگر با فردگرایی هستی ­شناختی و اتمیک امثال هابز نیز مخالف است. بنابراین در تحلیل پدیده­ های مختلف اجتماعی از طرفی نباید به جز انگیزه­ ها بر چیزی تکیه کرد و از طرف دیگر اعتقاد به طرح­ ریزی و وجود قوانین عقلانی حاکم بر آنها نیز مورد قبول نیست. بنابراین آنچه نولیبرالیسم از هایک به میراث برده است، اعتقاد به رقابت در فضایی مبهم و غیریقینی است که در آن تنها دانش ضمنی و جزئی افراد راهنمای آنهاست. این فضای رقابتی همانند تکامل زیستی متکی بر قوانین انتخاب است و طی آن گزینش طبیعی اتفاق می ­افتد (البته بین تکامل زیستی و فرهنگی تفاوت­ های اساسی هست).

بنابراین آنچه امروز به عنوان مفهوم انسان اقتصادی مبنای استدلال بسیاری از طرح ­های تربیتی نولیبرالیسم همانند تجاری­ سازی، بازاری­ سازی، خصوصی­ سازی، پاسخ­گویی و... است، ترکیبی از نگاه سنت­ گرایانه و ضدعقل­ گرایانه هایک با کارآفرین رقابتی و مفهوم سرمایه انسان امثال گری بکر، جیمز بوکانن و میلتون فریدمن است.

آنچه امروز به عنوان مفهوم انسان اقتصادی مبنای استدلال بسیاری از طرح های تربیتی نولیبرالیسم است، ترکیبی از نگاه سنت­ گرایانه و ضدعقل ­گرایانه هایک با کارآفرین رقابتی و مفهوم سرمایه انسان است.

 

آنچه از این رویکردها به جای مانده است، فردگرایی انحصارطلب و رقابتی، تفسیر ضدعقل­­ گرایانه در باب وضعیت اجتماعی، بازاری­ سازی همه ابعاد زندگی، حمایت از مفهوم سرمایه انسانی و از همه مهم­تر دفاع از نظام سرمایه ­داری به عنوان زمینه ضروری برای تحقق آزادی فردی و بهترین میراث تکامل فرهنگی است.

آنچه انسان اقتصادی نولیبرالیست در پی آن است، کسب رضایت از طریق مصرف است.

 

 انسان اقتصادی در عرصه زندگی به صورت مداوم با دیگران در رقابت است. این رقابت گاهی منظر فردی دارد و گاهی در قالب تعاون گروهی اتفاق می ­افتد ولی در آن همیشه انگیزه­ ها و علایق فردی اولویت دارند. این رقابت تلاش برای بیشینه­ سازی نفع فرد است و آنچه آن را از مفهوم کلاسیک رقابت جدا می ­کند، گرایش به مصرف است. انسان اقتصادی در منظر کلاسیک همواره در تلاش و رقابت برای افزایش تولید و ثروت بود، ولی از مکتب نوکلاسیک به بعد مصرف جای تولید را گرفت. آنچه انسان اقتصادی نولیبرالیست در پی آن است، کسب رضایت از طریق مصرف است.

این مبنای انسان‌شناختی در عرصه عمل تربیتی خود را در مفاهیمی مثل دانشجو به عنوان مصرف‌کننده نشان داده است.

 

بنابراین انسان اقتصادی نولیبرالیست در بطن خود گرایش به مصرف دارد و از این منظر متفاوت از مفهوم کلاسیک است. این مبنای انسان‌شناختی در عرصة عمل تربیتی خود را در مفاهیمی مثل دانشجو به عنوان مصرف‌کننده نشان داده است.

این مقاله در پژوهش نامه مبانی تعلیم و تربیت، پاییز و زمستان 1397، سال 8، شماره 2 منتشر شده است.

انتهای مقاله

انتهای پیام/

 

از شما صاحبنظر گرامی در حوزه تعلیم و تربیت هم دعوت می کنیم، از نویسندگان، ممیزان و اعضای هیئت تحریریه پنجره تربیت باشید. برای ارسال مطالب و عضویت در هیئت تحریریه، از طریق ایمیل FarsPanjarehTarbiat@gmail.com مکاتبه فرمائید.

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول