اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

زنجان

جهاد در آخرین ایستگاه حیات!/روحانی که سرش شرط بسته بودند!

خودروی شخصی که دارم پراید مدل ۷۶ است و از آنجا که هر روز در حال رفت‌‌وآمد بودم دیگر نفس‌هایش به شماره افتاده بود، آن زمان دوستان به من می‌گفتند «غسالخانه سیار»،‌چون کفن، سدر، کافور و تمام تجهیزاتی که برای یک میت نیاز بود را در داخل ماشین با خودم به همراه داشتم.

جهاد در آخرین ایستگاه حیات!/روحانی که سرش شرط بسته بودند!

به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان؛ کرونا که آمد به صغیر و کبیر رحم نکرد، همه را از دم تیغ ناجوانمردی‌اش گذراند، هر روز جان هزاران نفر را در جای جای کره خاکی گرفت و خانواده‌ها را داغدار کرد. برخی از مردم از ترس این هیولا کار و زندگی خود را تعطیل کردند تا چند روزی بیشتر بتوانند در این دنیا روزگار بگذرانند.

یکی از شغل‌هایی که به دلیل درگیری با بدن و جسم جان باختگان کرونا بیشترین خطر ابتلا را داشت، غسالی بود و همین امر باعث شد تا برخی از آنها از ادامه کار خودداری و عطای کار را به لقای آن ببخشند. اما بودند کسانی که بدون ترس از مخاطرات غسالی کمر همت بالا زدند و برای کمک به غسال‌ها دست به کار شدند، حکایت ما حکایت یک جوان و روحانی خوش صحبت و خوش اخلاق دهه شصتی است که وقتی به نبرد رو در رو با کرونا رفت تنها سلاحش ماسک N۹۵ بود.

می‌گوید؛ شبی که تصمیم گرفتم امورات اموات کرونایی را بر عهده بگیرم به حضرت امیرالمومنین(ع) متوسل شدم و همان شب زیر زبانم تربت سیدالشهدا گذاشتم، همه ترس و نگرانی‌هایم از کرونا برداشته شد، آخر تصورش برایم سخت بود مگر می‌شود یک مسلمان بدون حداقل انجام واجبات دفن شود.

خدایی که یک روحانی، فیلم‌‌نامه‌نویس، نمایش‌نامه نویس و از اصحاب رسانه است، به قول خودش هر جا که احتیاج به کمک بود جلوتر از همه در سنگر جهاد حاضر شده است.

می‌گوید: هفت‌ماه هیچ در‌آمدی نداشته‌ام و مغازه‌ام را تعطیل کردم و خودم را از دیدن دخترم که تازه راه رفتن را یاد گرفته بود، محروم کردم تا به امورات اموات کرونایی برسم.

به گفته خودش سرش شرط بسته بودند که «میثم خدایی» به دلیل درگیری زیاد با اموات کرونایی تا دو ماه دیگر فوت می‌کند، اما هر دفعه که اقدام به تست‌گیری می‌کند، تست کرونای وی منفی می‌شود.

دوستان نزدیکش غسالخانه سیار صدایش می‌زنند چون داخل پراید فرسوده‌اش همه تجهیزاتی که برای یک میت نیاز بود با خود شهر به شهر و خانه به خانه حمل می‌کرد.

این جهادگر در شرایط بحرانی مثل سیل و زلزله همیشه در صحنه بوده و دو سال پیش یعنی از زمان اپیدمی کرونا خود را وقف امورات اموات کرونایی کرده بود، صبح‌ها رسیدگی به اموات کرونایی شهر خود و از ساعت ۱۵ بعد از ظهر تا پاسی از شب وقت خود را به امورات اموات کرونایی شهرستان‌ها صرف می‌کرد.

خدایی می‌گوید: اگر زودتر از ساعت ۲ بامداد از شهرستان برمی‌گشتم، به یکی از تکایا می‌رفتم تا هنگام رفتن به منزل خود خانواده‌ام در خواب باشند و صبح‌ها هم قبل از نمایان شدن آفتاب از خانه بیرون می‌زدم تا خطری کسی را تهدید نکند.

۱۹ ماه است که از شیوع ویروس کرونا می‌گذرد و همه گفتنی‌ها و شنیدنی‌ها، گفته و شنیده شده است و همه پروتکل‌های بهداشتی را یکی پس از دیگری ازبر هستیم، هر چند روند واکسیناسیون در کشور به خوبی در حال انجام است، اما همچنان مدافعان سلامت استفاده از ماسک و فاصله اجتماعی را در سبد پروتکل‌های بهداشتی گنجانده‌اند.

اما شاید آن چیزی که از آغاز اپیدمی کرونا که نزدیک دو سال از شیوع آن می‌گذرد و کمتر از آنها یاد شده است و بیشتر در پشت صحنه به مبارزه با این ویروس پرداخته‌اند، غسال‌ها باشند؛ همین بهانه‌ای شد گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام میثم خدایی که در آغاز کرونا به صورت جهادی تغسیل، تکفین، اقامه نماز، تلقین و تدفین  را برای اموات کرونایی انجام داده است را ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

فارس: آقای خدایی لطفا بیشتر از خودتان برایمان بگویید؟

میثم خدایی: میثم خدایی هستم متولد ۱۳۶۷، دانشجوی رشته فیلم‌سازی در مقطع کارشناسی در دانشگاه سوره تهران هستم که یک ترم مانده تا فارق‌التحصیل شوم و همچنین تحصیلات حوزوی خود را در حوزه علمیه مازندران فراگرفته‌ام.

فارس: بفرمایید که چطور شد تصمیم گرفتید به تغسیل و تدفین اموات کرونایی بپردازید؟

میثم خدایی: تا یادم می‌آید در هر شرایطی که احتیاج به کمک بود من جلوتر از بقیه حضور داشتم، اواخر بهمن‌ماه سال ۹۸ بود که پای کرونا به کشور ما هم باز شد، همانطور که می‌دانید ویروس کرونا هم سرایت‌کننده و هم کشنده است، و روز‌های نخست کسی هیچ شناختی از این ویروس نداشت. و من در روز‌های نخست شیوع کرونا متوجه شدم که دستورالعمل‌های معنوی که برای میت سالم صورت می‌گیرد،  برای اموات کرونایی به دلیل سرعت انتشار آن در محیط اتفاق نمی‌افتاد.

و همین جا لازم به ذکر است که اشاره کنم تغسیل و تدفین اموات کرونایی واجب کفایی است، یعنی اگر شخصی انجام بدهد از گردن بقیه ساقط است ولی اگر کسی انجام ندهد بر گردن همه مؤمنان است و بنابراین بر خود وظیفه دیدم که این اقدام را انجام دهم.

من نخست برای اقامه نماز اقدام کردم‌ و همان طور که می‌دانید اقامه نماز بر میت یکی از واجبات است که من آن را برعهده گرفتم؛ این در حالی بود که هنگام اقامه نماز، فاصله اجتماعی را از میت کرونایی رعایت نمی‌کردم.

فارس: چرا؟

میثم خدایی: به هر حال از لحاظ شرعی صحیح نیست که با فاصله زیاد از میت اقامه نماز کرد، چون کسی که نماز اقامه می‌کند باید فاصله خیلی نزدیکی با میت داشته باشد، ولی اصول بهداشتی این اجازه را نمی‌داد و ملزم می‌کرد که فاصله دو یا سه متری با میت رعایت شود که من این فاصله را رعایت نمی‌کردم که  نماز به درستی اقامه شود.

حتی در یکی از روز‌های بحرانی کرونا متوجه شدم که به دلیل شیوع آنی ویروس و خطرات آن از جمله مرگ، تغسیل و تکفین بر اموات کرونایی انجام نمی‌شود حتی در شرایط بحرانی تیمم میت حداقل کاری است که می‌توان انجام داد، که آن هم اتفاق نمی‌افتاد.

از این رو در همان اوایل شیوع کرونا دفتر نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان طبق هماهنگی‌های که انجام دادند قرار بر این شد که تیمم میت صورت بگیرد.

جلسه‌ای با مسؤولان ذی ربط در این رابطه تشکیل شد که در آن جلسه من اعلام آمادگی کردم که تیمم اموات کرونایی را بر عهده می‌گیرم، بالاخره بعد از هماهنگی‌های که توسط نماینده ولی فقیه در استان و مسؤولان ذی‌ربط انجام شد، من به عنوان نماینده نهاد رهبری در امور اموات کرونایی شدم و بعد از آن ورود پیدا کردم و تیمم میت صورت می‌گرفت و اموات کفن می‌شدند.

فارس: نمی‌ترسیدید  که خودتان هم درگیر کرونا شوید؟

میثم خدایی: ترس که همیشه وجود دارد، ولی در آن شرایط فرد دیگری نبود که حداقل واجبات را بر اموات کرونایی انجام دهد، مگر می‌شود یک مسلمان بدون حداقل انجام واجبات دفن شود.

 شبی که این تصمیم را گرفتم، آن شب متوسل شدم به امیرالمومنین(ع) و ترس از کرونا به خودی خود برداشته شد و هم نگران مبتلا شدن را نداشتم مبارزه با کرونا در آن شرایط برای من دقیقا مثل میدان جنگ بود، در میدان جنگ خود فرد تمام خطراتش را می‌پذیرد یا می‌بازد و یا شکست می‌خورد و یا از بین می‌رود، ولی نبرد با کرونا مثل صحنه جنگ بود این در شرایطی بود که تنها سلاحم فقط ماسک N۹۵ بود!

فارس: در اوایل روزهای شیوع کرونا روزانه برای چند میت تیمم انجام می‌دادید؟

میثم خدایی: روزهای نخست شیوع کرونا به تنهایی همه واجبات را انجام می‌دادم(تیمم، اقامه نماز، تدفین)، برای تیمم میت زن هم با حاج آقا جعفری، مدیر حوزه علمیه استان هماهنگ شد و از خانم‌های طلاب برای کمک آمدند.

در خود شهر زنجان روزانه ده تا دوازده نفر مشکوک به کرونا و مبتلا به کرونا  تیمم می‌شدند و بعد از تیمم به سمت بهشت زهرا(س) حرکت می‌کردم و یکی یکی نماز را بر آنها اقامه می‌کردم و دفن می‌کردیم و این مراحل تا ساعت ۱۵ به طول می‌کشید و بعد از ساعت ۱۵ به شهرستان‌ها می‌رفتم.


فارس: یعنی تیمم اموات کرونایی شهرستان‌ها را هم شما برعهده گرفته بودید! چطور زمان را مدیریت می‌کردید

میثم خدایی: بله؛ از ساعت ۱۵ به بعد شهرستان‌ها تماس می‌گرفتند و هر کدام از شهرستان‌ها که زودتر تماس می‌گرفتند نخست آنجا می‌رفتم و یا هر کدام که سر راهم بود در آنجا مستقر می‌شدم و زمان را به خوبی مدیریت می‌کردم که بتوانم همه را برسانم، شهرستان‌های خدابنده، ابهر، خرمدره، دندی و بقیه شهرها را خودم به تنهایی اقدام می‌کردم، ولی شهرستان طارم را امام جمعه سابق این شهرستان بر عهده گرفته بود.

میت زنان در شهرستان‌ها را هم به پرسنل کادر درمان و کسانیکه در حوزه خدمات مشغول بودند توضیح می‌دادم که چطور تیمم و کفن را انجام دهند و بعد از تیمم اقامه نماز و تدفین انجام می‌شد و تقریبا دو هفته اول را با خودروی شخصی خودم به شهرستان‌ها می‌رفتم.

آن زمان دوستان تا من را می‌دیدند می‌گفتند «غسالخانه سیار» آمد، چون داخل ماشینم هم کفن، سدر، کافور و تمام تجهیزاتی که برای یک میت نیاز بود، را داشتم.

فارس: یعنی برای بقیه روز‌های کرونایی ماشین در اختیارتان گذاشتند؟

میثم خدایی: خودروی شخصی که دارم پراید مدل ۷۶ است و از آنجا که هر روز در حال رفت‌‌ و آمد بودم دیگر نفس‌هایش به شماره افتاده بود. به همین دلیل ستاد اقامه نماز استان و همه ارگان‌ها دست به دست هم دادند و یک خودرو پژو در اختیارم گذاشتند که به امورات اموات کرونایی شهرستان‌ها هم به موقع رسیدگی کنم.

فارس: احساس خستگی نمی‌کردید که طرف صبح زنجان، بعد از ظهرها شهرستان‌ها!؟

میثم خدایی: من از ساعت ۱۵ تا ۲ بامداد دائم از این شهرستان به آن شهرستان در حال رفت‌آمد بودم، و اگر زودتر از ۲ بامداد بر‌می‌گشتم به یکی از تکایا می‌رفتم و تا ساعت ۲ بامداد در تکیه می‌ماندم تا هنگام رفتن به منزل خود خانواده‌ام در خواب باشند و طرف صبح هم قبل از بیدار شدن ‌آنها از خانه بیرون می‌زدم تا مرا نبینند و من تا ۷ ماه فرزندم را ندیدم.

فارس: خانواده هیچ اعتراضی نداشتند؟

میثم خدایی: اعتراض فقط از بابت دخترم بود، برای دخترم که اوایل شروع کرونا تازه زبان باز کرده بود و شیرین‌زبانی می‌کرد هم خودم دلتنگ می‌شدم و هم دخترم بهانه من را می‌گرفت والا اعتراض دیگری نبود.

فارس: تا کی شهرستان‌ها را برعهده گرفتید؟

میثم خدایی: تا دهم فروردین ۹۹ می‌رفتم و بعد از آن کم کم جا افتاد و یک اکیپی از طلاب خانم و آقا در هر شهرستان تشکیل و وارد میدان شدند و تمام کارها را خودشان انجام دادند.

در خود زنجان هم طلاب داوطلب شدند و من  به عنوان مسؤول گروه‌ها در غسالخانه انتخاب شدم و از طرف مدیریت حوزه علمیه استان هر روز به نسبت نیازمان گروه‌بندی می‌شد. و اگر گروه جدید بود آموزش می‌دید.

از این رو به طلاب آقا خودم آموزش می‌دادم و دو تا از طلاب همسرانشان هم داوطلب بودند و آنها آموزش‌های را که نیاز بود را به همسرانشان انتقال می‌دادند. جا دارد که بگویم در بین طلاب یک متخصص اطفال با همسرش داوطلب شده بود و کمک می‌کرد و با آمدن طلاب کم کم از تیمم به تغسیل رسیدیم.

فارس: وقتی از تیمم به تغسیل رسیدید روزی چند تا میت تغسیل می‌کردید و آیا تغسیل اموات کرونایی با اموات عادی فرق می‌کرد؟

میثم خدایی: ببینید ما تا تیرماه ۹۹ بودیم و بعد از آن هم خود نیروهای شهرداری مستقر شدند و این وظیفه را بر عهده گرفتند هر چند طلاب بعد از استقرار نیروهای شهرداری به صورت داوطلبی حضور پیدا می‌کردند و می‌توانم بگویم که در وضعیت قرمز یا بحرانی روزی ۴ تا ۱۰ میت و یا ۱۴ تا هم تغسیل، تکفین اقامه نماز و تلقین و تدفین در آن روزهای اول شیوع کرونا انجام می‌دادیم.

فرقی بین تغسیل اموات کرونایی و اموات عادی وجود ندارد، همان مراحل دستورالعمل‌های معنویی را انجام می‌دادیم ولی سالن‌های  شستشوی اموات کرونایی و عادی جدا بود.


فارس: تجهیزات و امکانات بهداشتی در روزهای اول کرونا چطور بود؟

میثم خدایی: اوایل تجهیزات کم و مبتدی بود چون واقعا کسی شناختی از این ویروس نداشت و کاملا شیوع آن در جهان ناگهانی بود. ولی ماسک N95 را مرکز بهداشت استان می‌رساند و لباس گان یک بار مصرف که اوایل کم بود و اصلا به غسالخانه نمی‌رسید!

به هر حال کادر درمان نسبت به ما در اولویت بودند؛ چرا که کادر درمان به زنده‌ها می‌رسیدند و ما به مرده‌ها، ولی خطراتش به نظرم ۵۰ به ۵۰ بود منتها غسال‌ها در این شرایط کرونایی در گمنامی به سر می‌برند که جا دارد یک تشکر ویژه کنم.

اوایل کرونا کسی را نمی‌شد توجیه کرد که موارد بهداشتی را رعایت کند به هر حال همه ارگان‌ها دست به دست هم دادند که از عمق فاجعه کاسته شود و گروه جهادی طلاب که من مسؤول آنها بودم از ساعت ۷ صبح  تا ۱۹ در غسالخانه بودند که هر لحظه میت آمد تمام واجباتش به درستی انجام شود.

سازمان آرامستان‌ها سه آمبولانس برای اموات کرونایی چه از منزل به بیمارستان و یا چه از منزل به بهشت زهرا(س) اختصاص داده بود.

فارس: خودتان هم درگیر کرونا شدین؟

میثم خدایی: دو سه بار علائم کرونا را داشتم ولی هر چقدر تست دادم، شکر مثبت نشد که بخواهم غسالخانه را به مدت ۱۴ روز ترک کنم، اما بودند از همکارانم که درگیر و بستری شدند ولی بعد از سپری کردن دوران قرنطینه بهبود پیدا کردند.

ولی اوایل با لباس ایزوله ۳ ساعت در سردخانه می‌‌ماندم و برای تدفین باید لباس ایزوله را درب سردخانه عوض می‌کردم تا ویروس به بیرون انتقال پیدا نکند و تکرار این کار باعث شد که دیسک کمر پیدا کنم و حتی وجود کولر گازی  باعث شد که من دچار خشکی چشم بشوم؛ ولی اگر دوباره برگردم به دو سال پیش زودتر از قبل این کار را انجام می‌دهم.

فارس: قبلا هم تغسیل میت انجام داده بودید؟

میثم خدایی: بله، من قبلا این کار را برای ۶۰ میت انجام داده‌ بودم، در حال حاضر هم اگر با وجود اسقرار نیروهای شهرداری نیاز باشد، حتما اقدام می‌کنم.

من هفت ماه در‌آمدی نداشتم و تمام وقتم را صرف امورات اموات کرونایی کردم، به دلیل درگیری بیشتر با اموات کرونایی، برخی‌ها شرط بستند که میثم خدایی دو ماه به دلیل ابتلا به کرونا فوت می‌کند!

اما من شبی که تصمیم به تغسیل اموات کرونایی گرفتم زیر زبان خود تربت سیدالشهداء گذاشتم و با توکل برخدا و دعای خیر مردم پای عهدی که بسته بودم تا آخر ایستادم، این روزها به شوخی به دوستانم می‌گویم که در روزهای بحرانی، تست کرونای من  مثبت نشد ولی در حال حاضر کرونا مثبت شوم همه تعجب می‌کنند.

فارس: از سختی‌های که متحمل شدید برایمان بگویید؟

میثم خدایی: سخت‌ترین لحظه برای من این بود که وقتی پدر یا مادر در یک خانواده کرونا مثبت می‌شدند و کارشان به بستری در بیمارستان می‌کشید و متاسفانه به دلیل درگیری زیاد بعد از مدتی منجر به فوت می‌شدند، چون فرزندان آنها یک ماه پدر یا مادرشان را ندیده بودند، التماس می‌کردند که فقط یک لحظه صورت پدر یا مادرشان را ببینند و ما نمی‌توانستیم پروتکل‌ها را زیر پا بگذاریم و این برای من خیلی سخت بود.

و یا نوزاد شش ماهه‌ای که به دلیل مبتلا به کرونا از دنیا رفت و دیدن بی‌تابی‌های پدر و مادرش در آن لحظه خیلی سخت و درد‌ آور بود.

و یا حتی فوت کودک پنج‌ماهه‌ای که به دلیل درگیری مادرش و انتقال ویروس به کودک از دنیا رفت، و بی‌قراری‌های مادر کودک، از صحنه‌های سختی بود که بعد از گذشت یک سال و اندی هنوز پش‌روی چشمانم است.

 و یا اینکه هر لحظه این احتمال زده می‌شد که شاید نفر بعدی از اقوام خودمان باشد که وارد غسالخانه شود، کما اینکه این اتفاق برای من افتاد و این از جمله لحظه‌های سخت بود.

فارس: می‌توانم بپرسم که چه کسی از اقوام بودند؟ 

میثم خدایی: دایی پدرم که کرونا مثبت شده بود، از ترس اینکه به کسی انتقال دهد کاملا خودش را قرنطینه کرده بود و فقط یکی از برادرانش از مثبت بودن کرونای وی در جریان بود.

یک روز صبح که تصمیم می‌گیرد به برادرش سر بزند هر چقدر زنگ در را می‌زند، جوابی نمی‌آید و برای همین مجبور به شکستن در می‌شود که با پیکر بی‌جان برادرش رو به رو می‌شود با من تماس گرفت و من را در جریان فوت برادرش گذاشت که خودم تغسیل و تکفین و اقامه نماز دایی پدرم را انجام دادم.


فارس: خاطره‌ای هم در طول یک سالی که درگیر امورات اموات کرونایی بودین دارین برایمان بگویید؟

میثم خدایی: یک روز بعد‌ازظهر با یکی از همکارانم هنگام خروج از غسالخانه متوجه حضور یک خانم شدم که  تا ما را دید به دست و پای ما افتاد! گفتم خانم دارید چکار می‌کنید؟ گفت: شما از یک دعوای خانوادگی جلوگیری کردید، گفتم مگر چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: مادرم من به کرونا مبتلا شد و از یک طرف هم بیماری آسم داشت و عمرش به دنیا نبود و فوت کرد، من با برادرم در خانه بحثمان شد که چطور مادرمان را به خاک می‌سپارند ولی وقتی مادرم را آوردند به بهشت زهرا(س) شما و همکارانتان را دیدم خیالم راحت شد که تمام خواسته‌ها و وصیتی که مادرم داشت همه آنها عملی شد.

برخی‌ها هم بودند که جان خودشان را به خطر می‌انداختند موردی داشتیم که یک خانم کرونایی فوت کرده بود و نتوانستیم جلودار پسرش باشیم و پسر این خانم در زمان تدفین مادرش را بغل کرد و درست بعد هشت روز پسرش هم به کرونا مبتلا و فوت شد، ولی در حال حاضر مردم به اندازه کافی از ویروس کرونا  اطلاعات کسب کرده‌اند و همکاری‌های لازم را انجام می‌دهند.

فارس: متفاوت‌ترین روزی که داشتید چه روزی بود؟

میثم خدایی: روزی که به سبب آشنایی با مسؤولان ارشد استان توانستم برای یک سری از خانواده‌ها و آسیب دیده از کرونا که هزینه درمان نداشتند لوازم ضروری، اقلام بهداشتی و معیشتی هیه کردم.

و یک روز متفاوتی که داشتم ۱۳ فروردین ۹۹ بود که در آن روز از آستان قدس رضوی یک سری بسته‌های تبرک به همرا پرچم علی‌ابن موسی الرضا(ع) به دستمان رسید و آن روز هم پخت غذا برای همه بیماران کرونایی بستری در بیمارستان‌های زنجان انجام شد و ما توانستیم این غذا را در بین بیماران کرونایی توزیع کنیم و همزمان با توزیع غذا پرچم را بر سر بالین بیماران کرونایی می‌بردیم و هر مریضی که پرچم را زیارت می‌کرد برای مریض بعدی ضدعفونی و آماده می‌شد و این از روزهای متفاوت جهادیم در طی روزهای سخت کرونایی بود.

فارس: صحبت پایانی...‌

میثم خدایی: ممنون از شما که این فرصت را در اختیار من گذاشتید، می‌خواهم در آخر بگویم که معلوم نیست بعد از یک ثانیه چه اتفاقی بیافتاد پس قدر همدیگر را بدانیم و در روزهای سخت هم‌نوعان خودمان را فراموش نکنیم.

                                       تیمم بیماران کرونایی توسط حجت‌الاسلام میثم خدایی

انتهای پیام/ ۷۳۰۲۱

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول