اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  گلستان

کارگاه سحربانوی کارآفرین رقیب کالای داخلی و خارجی/ مددجوی 29 ساله گلستانی برای 4 نفر اشتغال ایجاد کرد

در قانون زندگی مددجوی گلستانی «نه و نمی‌شود» جایگاهی ندارد، تلاش برای تحقق کارهای سخت در وجودش چنان قدرت می‌گیرد که اکنون کارگاه سحربانوی کارآفرین رقیب کالای داخلی و خارجی شده است.

کارگاه سحربانوی کارآفرین رقیب کالای داخلی و خارجی/ مددجوی 29 ساله گلستانی برای 4 نفر اشتغال ایجاد کرد

به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، طعم تلخ زندگی برای کسانی که چند صباحی زندگی مرفه داشتند و به آزمون روزگار دچار مشقت شدند شاید تجربه خواندنی و شنیدنی برای همه ما باشد که هیچگاه در زندگی ناامید نشویم و از حرکت باز نایستیم، حکایت دختر ۱۴ ساله‌ای که با انتخاب یک کار مردانه مشکلات را زیر پا می‌گذارد و در ۲۹ سالگی برای چهار نفر دیگر اشتغال می‌آفریند، خبر خوشایند این روزهای پرتلاطم اقتصادی است، برای این مددجو در قانون زندگی «نه و نمی‌شود» جایگاهی ندارد و اکنون کارگاه سحربانوی کارآفرین به مرحله‌ای رسیده که رقیب کالای داخلی و خارجی شده است.

*«مددجویی که کارآفرین شد»

«ماجرای زندگی مددجویی که کارآفرین شد» می‌تواند به عنوان تجربه موفق؛ الگوی افراد زیادی شود که برای کار کردن و پول در آوردن خیلی سخت می‌گیرند و نتیجه‌اش جز بیکاری و حسرت، منفعتی برایشان باقی نمی‌گذارد، کافی است در فراز و نشیب زندگی تصمیم درست و منطقی گرفته شود تا ثمره آن شیرین و لذت‌بخش باشد.

سحر دلال جدی؛ ۲۹ سال دارد، در ۱۳ سالگی طعم یتیمی را چشیده و به همراه مادرش و برادری که از او چهار سال کوچکتر است از یک زندگی مرفه پا در دل مشکلات می‌گذارند، همه چیز با یک چشم بر هم زدنی از دست می‌رود و کار به جایی می‌رسد که آنها سقفی برای خانه آرزوهایشان هم ندارند.

آنها زمانی که پدر به عنوان ستون این خانه حتی نمی‌گذاشت آب در دل خانواده تکان بخورد و اصلا اعتقادی به بیرون کار کردن همسر و دختر نداشت، اما حالا موقعیتی پیش آمده که در نبود پدر باید مسیر زندگی عوض شود و اکنون مادر باید دو نقش را بازی کند تا فرزندان جای خالی پدر را احساس نکنند.

مادری که در ۳۲ سالگی بیوه شد تصمیم می‌گیرد با چرخ خیاطی به جنگ مشکلات اقتصادی برود تا بچه‌ها در تنگنای مالی نباشند، سحر بعد از گرفتن دیپلم در آزمون دانشگاه در رشته پرستاری قبول می‌شود و با اینکه مادر توانایی پرداخت هزینه‌های دانشگاه را با کار خیاطی دارد اما سحربانوی جوان به خودش اجازه نمی‌دهد که مادر به تنهایی فشار اقتصادی را تحمل کند و آنقدر اصرار و سماجت می‌کند تا بالاخره قید رفتن به دانشگاه را می‌زند و در کنار مادر خیاطی می‌کند، دوره‌های مختلف فنی و حرفه‌ای را برای گرفتن مدرک قالیبافی، پرده‌دوزی، خیاطی نازک‌دوزی، آشپزی غذای ایرانی و فرنگی، کیک و دسر، کیف‌دوزی می‌گذراند تا اکنون در جایگاه نخبه کارآفرین شناخته شود.

* مادرم بهترین الگوی زندگی‌ام است

سحر می‌گوید: بعد از چند سال کار و تلاش الحمدلله زندگی‌مان بهتر شد و مادرم توانست صاحبخانه شود، در حقیقت مادرم مردانه پای زندگی‌اش ایستاد و از خودش گذشت تا فرزندانش خوب تربیت شوند و فرد مفیدی در جامعه باشند، مادرم بهترین الگوی زندگی‌ام است.

سحر در حالی که می‌خندد و بغض گلویش را به زور نگه می‌دارد بی‌وقفه و پشت‌سر هم از موفقیت‌هایش می‌گوید از اینکه حالا به درجه استادی رسیده و از استادکاری که مادرش است هم در کار خیاطی ایراد می‌گیرد و این هم را می‌گوید کیفیت کار مادرم را خیلی از مشتریان قبول دارند، مادر و دختر تمام کارهای خیاطی یک فروشگاه کالای خواب در گرگان را متعهد می‌شوند و پیشرفت و کیفیت کار به حدی است که مشتری خارج از کشور هم پیدا می‌کند.

اولین حقوقی که سحر گرفت ۱۵۰ هزار تومان بود، تمام پول‌هایش را پس‌انداز می‌کرد تا برای مادرش کیف، کفش یا مانتو هدیه بدهد و شیرینی لبخند؛ مهمان زندگی مادر این سلطان قلب خانه و خانواده شود.

*دریافت تسهیلات 600 میلیون ریالی کمیته‌امداد پله جهش نخبه کارآفرین

یک روز بدون اینکه مادرش بداند به همراه خاله خود به کمیته امداد امام خمینی (ره) گرگان می‌رود، آرزوهای سحر هر روز بزرگتر می‌شوند و او دوست داشت با ایجاد یک کارگاه و گرفتن مجوز کسب، مسیر رسیدن به آرزوهایش را کوتاه‌تر کند، به کارمند اداره می‌گوید که خانواده‌اش زیرپوشش کمیته امداد نیستند، ماجرای زندگی‌اش را تعریف می‌کند و خلاصه روند گرفتن تسهیلات ۶۰۰ میلیون ریالی مهیا می‌شود.

سحر می‌گوید با پسرخاله‌ام که ۶ سال از من کوچکتر است صحبت کردم تا با کمک او مکانی را برای راه‌اندازی کارگاه جدید اجاره کنم، خاله‌ام در جریان کار بود اما مادرم هنوز چیزی نمی‌دانست، برای اینکه همان ابتدای کار مخالفت نکند چیزی به او نگفتیم، وقتی شرایط به زمان قولنامه نزدیک شد جریان را برای مادرم توضیح دادم، خیلی صحبت کردیم تا متقاعد شود و کار کردن مرا برای بیرون از خانه بپذیرد.

از تیر تا دی سال ۱۳۹۷ برای گرفتن جواز کسب خیلی دوندگی کردم، به دلیل اینکه شغل‌ام بیشتر مردانه است و تنهایی بانویی هستم که در این صنف فعالیت می‌کنم، در کارگاه کالای خواب تشک‌زدن، بالش، روتختی، ملحفه، کش‌دوزی و ... انجام می‌دهند، گرچه رویه‌های تشک را همکاران خانم دوخت و دوز می‌کنند اما الیاف زدن تشک و پر کردن بالش را خودم انجام می‌دهم.

*شرط گرفتن تسهیلات 450 میلیون تومانی در ازای جذب 9 مددجو

از کمک‌های کمیته امداد در حمایت از مددجویان که زمینه اشتغال افراد جویای کار را فراهم می‌کند بسیار سپاسگذارم اما یک گلایه هم دارم، زمانی که برای توسعه کسب و کار و خرید دستگاه لحاف‌دوزی پیشرفته و دستگاه پنبه‌زن به کمیته امداد مراجعه کردم تا تسهیلات بگیرم قول مساعد دادند اما همچنان اندر خم یک کوچه هستم، دستگاهی که سال ۱۳۹۷ حدود ۱۰۰ میلیون تومان بود اکنون ۴۵۰ میلیون تومان شده است.

در قانون کمیته امداد به ازای گرفتن هر ۵۰ میلیون تومان تسهیلات باید زمینه شغل یک نفر فراهم شود، شما خودتان قضاوت کنید دستگاهی که کامپیوتری است و با یک دکمه تمام کارها انجام می‌شود چطور باید ۹ نیروی جدید را جذب کنم، کاری که شاید با یک نیروی کار دیگر قابل انجام باشد.

در این کارگاه برای چهار نفر و مادرم اشتغالزایی شده است، یکی از همکارانم مددجوی کمیته امداد است و یک نفر دیگر از طریق سایت کاریابی جذب کردم، قرار است آنها را طی یک الی دو ماه آینده بیمه کنم، دوست دارم کارم را گسترش بدهم، خلاصه اینکه هنوز وام را به ما ندادند، آن موقع تقاضای تسهیلات ۲۰۰ میلیون تومانی برای تجهیز کارگاه کرده بودم، چرخ خیاطی که آن زمان ۱۰ میلیون تومان بود تا یکماه پیش به ۵۰ میلیون تومان قد کشید و حالا فکر نمی‌کنم با ۷۰۰ یا ۸۰۰ میلیون تومان هم بتوانم برای تجهیز کارگاه قدمی بردارم.

* در یک کار مردانه کارنامه قابل قبولی به دست آوردیم

سحر بانوی کارآفرین نمونه ادامه می‌دهد: این رفت و آمدها باعث شد که کمی خسته شوم، ناگفته نماند در این مرحله یکی از اقوام خیلی از لحاظ روحی به من کمک کرد و گفت تو می‌توانی، خودش آدم بازاری بود و می‌گفت هیچ وقت ناامید نشوم و نگویم که نمی‌توانم، بالاخره یک روز هم می‌رسد تا به اهداف بلندم برسم همیشه امید و توکلم به خداست که روزنه‌ای باز شود تا کارم را گسترش بدهم.

در خیابان امام رضا (ع) گرگان کارگاه کالای خواب را راه‌اندازی کردم و بنر کارگاه هم سر کوچه نصب است، شهرداری اجازه چنین کاری را نمی‌داد، از نظر آنها و قانون به یک سوئیت کوچک، کارگاه نمی‌گویند و جواز به سوئیت نمی‌دهند، جریان کار را برایشان توضیح دادم و گفتم توانایی خرید مغازه با اجاره‌هایی کذایی را ندارم، بالاخره پس از کش و قوس‌های فراوان کارگاه سحر بانو راه‌اندازی شد.

در مدت کوتاهی کیفیت کارمان در سطح شهر پیچید و توانستیم در یک کار مردانه کارنامه قابل قبولی به دست آوریم، زمانی که موقع پاس کردن چک‌ها و قسط‌هایم فرا می‌رسد و بعد از اینکه آنها را پرداخت می‌کنم از حس جنگیدن در برابر مشکلات احساس پیروزی می‌کنم.

* در قانون زندگی‌ام «نه و نمی‌شود» وجود ندارد

حس جنگیدن برای اینکه تا رسیدن به هدف باید با چنگ و دندان موقعیت‌ام را حفظ و آن را ارتقاء بدهم را دوست دارم، در قانون زندگی‌ام «نه و نمی‌شود» وجود ندارد آنقدر تلاش می‌کنم تا کارهای سخت، شدنی شود و این حس را دوست دارم، از اینکه یک دختر هستم ولی روی پای خودم ایستادم، احساس غرور و افتخار می‌کنم.

خیلی‌ها را می‌بینم که دنبال کار می‌روند اما قبول شرایط سخت؛ آنها را از تلاش باز می‌دارد و تن به بیکاری می‌دهند، همیشه برای موفقیت و به دست آوردن خواسته‌ها باید قدم‌های محکم برداشت، گرچه مرور خاطرات سخت مرا اذیت می‌کند اما فکر کردن درباره چگونگی عبور از آنها حال مرا عوض می‌کند که یک گام رو به جلو برداشته‌ام، حتی از همان ناراحت شدن‌هایم در زندگی، حس خوبی می‌گیرم که امروز توانستم برای خودم کسی شوم و تا اینجا آمدم، باز هم به امید خدا کوتاه نمی‌آیم.

از کشورهای کانادا، انگلیس، لندن هم مشتریانی داریم، بازار داخلی محصولاتمان نیز مناطق مختلف تهران، کیش، ارومیه، گنبد، بانه و ... هستند، تبلیغات محصولاتمان را در یک صفحه مجازی گذاشتم ولی الان آنقدر سرم شلوغ شده دیگر وقت ندارم که آن را به روز رسانی کنم.

*مطالبه کارآفرین نمونه از کمیته امداد و ارگان‌های دولتی در حمایت از ثبت برند

همیشه سعی کردم کار تمیز به مشتری تحویل دهم حتی از اداره بازرگانی به من زنگ زدند که اگر می‌خواهید در کار صادرات ورود کنید، برندسازی کرده تا موفقیت بیشتری به دست آورید، کیفیت کارمان را که دیدند حتی گفتند از مشابه خارجی بالاتر است و قدرت رقابت دارد.

سحر می‌گوید: از یک برنامه تلوزیونی با من تماس گرفتند که به عنوان شریک اقتصادی می‌توانیم از تو حمایت کنیم تا بتوانی کارت را گسترش دهی اما قبول نکردم چون پدرم به خاطر شراکت در کار ضربه بزرگی خورد و به بهای از دست دادن جانش تمام شد.

این کارآفرین نمونه گلستانی از کمیته امداد و یا هر ارگان دولتی که می‌تواند در ثبت برند به او کمک کنند خواسته تا حمایت شود تا در تقویت اقتصاد و اشتغال گام‌های بلندتری بردارد.

=====================

 گزارش: زهره رجبی

=====================

انتهای پیام/83001

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول