به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، یک سال دیگر هم گذشت و از پس 365 روز کاری یک روز خبرنگار دیگر فرا رسید تا دوباره همه آنهایی که ساعتها خبرنگار را برای یک سؤال تلفنی معطل میگذاشتند، همه آنهایی که برای فرار از پرسشگری رسانه از درب پشتی سالن و حلقه همراهان بهره میبردند و البته همه آنهایی که شأنیت رسانه را در حد هدایای پس از نشست خبری تنزل میدادند دوباره فرصتی برای فراموش کردن همه این خاطرات داشته باشند؛ شاید با یک نشست خبری و شاید با یک دیدار دستهجمعی فرمالیته که نه دردی از جامعه دوا میکند و نه باری از دوش خبرنگار خسته از دیدهنشدن بر میدارد.
اما این قصه در اصفهان یک ضلع دیگر هم دارد و آن خودیهای عرصه رسانه هستند که همچون خنجر از پشت یا استخوان در گلوی خبرنگاران شدهاند و جاده را برای ترکتازی مدیران رسانهگریز و رسانهنشناس فراهم کردهاند.
پرده اول: هیاهوی برای هیچ
مهدی باباربیع در وانفسای حضور سال 94 حبیب ارزانی در اداره کل ارشاد از سمتش در اداره مطبوعات و تبلیغات این اداره کل برکنار و مرضیه باقرصاد با استقبال بخشی از اصحاب رسانه و با حماسهسرایی از خاطرات خوب گذشته به صندلی خود در این اداره کل بر میگردد. از آن جایی که قدیمیترها بیشتر او را میشناسند احساس میکنند در دوران ارزانی رسانه در اصفهان شاید دوباره این دُر گران ارزش از دست رفته خود را بازیابی کند. پس به این امید از باقرصاد استقبال گرمی میشود یا حداقل اینطور نشان میدهند که از آمدنش خوشحال هستند.
پرده دوم: غلبه بر منصور رسانههای اصفهان
پس از سالها فشار باقرصاد برای تغییر در خانه مطبوعات اصفهان به بهانه تغییر اساسنامه، محملی برای پایان جدال همیشگی اداره مطبوعات ارشاد با منصور رسانههای اصفهان و مدیر همیشگی خانه خبرنگاران استان فراهم میشود. پروپاگاندای میانه سال 95 این بار قویتر بوده و برنامه این است که گلناری مستقل، غیرجناحی و البته محبوب در بین اصحاب رسانه جای خود را به فردی مطیعتر و البته همراه با نهادهای دولتی و به ویژه ارشاد دهد تا این خبرنگاران همیشه دردسرساز و تلخکننده روزهای شیرین مدیران را بهتر بتوان تحت کنترل و مدیریت درآورد.
پرده سوم: طوفان بیتدبیری به جای دادرسی
زهره والی در انتخابات اعضای جدید هیأتمدیره خانه مطبوعات آبان 95 جایگزین گلناری میشود تا شاید به عنوان یک بانو و همجنس با اکثریت فعالان حوزه رسانه اصفهان، دادرس خبرنگارانی باشد که سالها به خاطر دیده نشدن از ادارات نظارتی از جمله ارشاد، استانداری و تأمین اجتماعی گلایه داشتند؛ اما همه چیز آن طور که پیشبینی شده بود پیش نرفت چرا که طوفان بیتدبیری همه آرزوها را با خود برد تا خیلی زود رأس خانه مطبوعات در اصفهان به سمت جریان قدرت و ثروت غش کند.
پرده چهارم: گوش شکستهها را فراری دادند
بهمن ماه سال 95 مدیر خبرگزاری فارس اصفهان از عضویت در خانه مطبوعات انصراف میدهد چرا که بخشنامه دولتی شدن، همه چیز همین خانه نیمبند صنفی را هم بر باد رفته میکرد و با توجه به انگیزههای قبلی، این دستورالعمل کشوری برای دولتیسازی مصوبات و از بین بردن استقلال خانه مطبوعات و خبرنگاران قطعاً با شدت بیشتری در اصفهان اجرا میشد و قرار بود این اتحادیه صنفی را به محلی برای رصد و کنترل بیشتر عملکرد انتقادی اصحاب رسانه تبدیل کند. فرایند اجرایی این تحول و برگزاری انتخابات اینترنتی از آبان تا بهمن 96 ادامه پیدا کرد و در جریان استعفاهای اجباری زودتر از موعد که در اصل باید مهر 97 انجام میشد، کاربلدها و پیشکسوتان یکی پس از دیگری صحنه اجرایی این خانه را به نشانه اعتراض خالی کردند اول صادق هادی رفت و بعد خرسندی، قلمکاریان و اکبری هم به او اضافه شدند.
پرده پنجم: چهلستون هم لرزید
برای قدرتنمایی اداره مطبوعات اداره کل ارشاد در برابر خاک خوردههای رسانهای که هیأتمدیره را ترک کرده بودند، همه بسیج شدند تا روز خبرنگار سال 97 را به نام احمد و به خانه مطبوعات برگزار کنند؛ ماجرا به نام امیراحمد زندآور عضو سیاسی شورای شهر و رئیس خانه مطبوعات تمام شد اما بازهم یک خاطره تلخ به آلبوم خاطرات خبرنگاران اصفهانی که همه آمالشان شنیده شدن در روز خبرنگار و مراسمی در خور شأن است اضافه شد؛ شبی که باز هم در صف پذیرایی و پای تریبون آقایان مسؤول و البته با زمزمه ذخیره حداکثری کمکهای مالی اسپانسرها به صبح رسید و چهلستون هم از این همه تدبیر در نقش منارجنبان به لرزه درآمد.
پرده آخر: این خانه، خانه ما نیست
سال 98 فرا میرسد البته با عبور از طوفانهای سال 96 و 97 و کسب تجربه برای رئیس و هیأتمدیره خانه مطبوعات که جز چند نفر، سایرین سابقه روشنی در رسانههای معتبر استان ندارند؛ انتظار این است که حداقل این بار با همکاری آقای مدیرکل ارشاد و بسیج امکانات توسط اداره ارتباطات و تبلیغات این اداره کل با برگزاری یک برنامه همهچیزتمام، موج سهمگین انتقادات از انصاری را به حاشیه برانند.
صحنهآرایی دقیق است منتقدان از همه گرایشهای سیاسی و البته مدیران و شناسنامههای رسانهای استان به نوعی کنار گذاشته یا کمرنگ میشوند، دورهمی خبرنگاران، بزم مسؤولان با لبخندهای ژکوند میشود، صاحبان اصلی مراسم در حد یک مستأجر تنزل یافته و فرصتی برای عرض اندام ندارند البته صندلی ویژه برای آقای دوربینی جریان خاص سیاسی اینجا هم هست، مسؤولان یکی بعد از دیگری پس از پایین آمدن از تریبونی که باید به مثابه جایگاه محاکمه عملکردشان باشد اما تبدیل به صحنه تبلیغاتیشان شده با پیکر در حال احتضار استقلال رسانههای اصفهان عکس یادگاری میگیرند و یک کارت هدیه و یک لوح دستنویس با دست خطی ضعیف پایانی است بر همه گمانهزنیها درباره اسپانسرینگ غولهای اقتصادی استان و شهر اصفهان از جشن سالانه اصحاب رسانه... و خانم مدیری که راضی است که کار را به اصطلاح برونسپاری کرده به کاردانهای خانه مطبوعات و البته بیشتر خوشحال است که یک 17 مرداد بیدردسر دیگر هم گذشت و او هنوز با کشیدن نیش این مار به کارش ادامه میدهد.
و دوباره زمزمهها در پیدا و پنهان بالا میگیرد، هرچند گماشتگان در فضای مجازی تلاش به روایت خلاف واقع دارند اما صداهایی از حاضران و غائبانی که دیگر نای انتقاد از این همه بیحرمتی به خبرنگار را ندارند یا عادت کرده است به شنیده نشدن، یک همآوایی تلخ اما دلنشین در دل خود دارد... این خانه، خانه ما نیست، ما را ملجأ و پناهگاه جای دیگری است...
انتهای پیام/3212/ص30/