بسته گزارش تحلیلی روزانه فارس به تحلیل و بررسی برخی اخبار و مطالب کمتر دیده شده در لابهلای رسانههای کشور میپردازد. در این بسته گزارشی _ تحلیلی علاوه بر خوانش اخبار؛ سوابق و برخی تحلیلهای موجود پیرامون این مطالب نیز آورده شده است.
***
آمریکا با توافق هستهای،موشکهای خود که قادر بود 200متر در بتن نفوذ کند را شلیک نکرد!
احمد نقیبزاده از استادان اصلاحطلب در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه آرمان امروز گفته است:
آمریکاییها برای احتمال به نتیجه نرسیدن مذاکرات برنامه داشتند و موشکهای فوق پیشرفته خود که قادر بود 200متر در بتن نفوذ کند و سپس منفجر شود را از انبارهای خود خارج کردند و مورد آزمایش قرار دادند و خواب و خیالهایی برای ایران دیده بودند. با این وجود توافق هستهای همه این خواب و خیالها را از بین برد!
او همچنین اظهار میکند: به نظر من این انرژی هستهای نیست که قدرت ایران را در آینده اثبات میکند بلکه کارکرد مراکزی مانند «عسلویه» و همچنین قدرت فناوری ماست که سبب هراس کشورهای غربی در آینده خواهد شد.
*خوانش این صحبتها به روشنی بیان میکند که علت ارعاب عدهای از قدرت فرضی آمریکا چیست و چرا برخی مشکلات روشنفکری در ایران به این زودی خیال حل شدن ندارند؟!
اینکه یک استاد دانشگاه در ایران بیاید و در یک رسانه عمومی از این بگوید که آمریکا موشکهایی دارد که تا 200 متر! میتوانند در بتن نفوذ کنند و خوشمزهتر آنکه مدعی شود آمریکا با توافق هستهای، از شلیک این موشکها علیه جمهوری اسلامی ایران منصرف شده است بسی جای تأسف و البته تأمل دارد.
او به هر دلیلی نمیداند که بتن که هیچ، که اگر ما 200 متر سنگر خاکی هم بسازیم، هیچ بمب و موشکی قابلیت تخریب آنرا ندارد.
همچنین است که بیان اینکه یک توافق بینالمللی توانسته است آمریکای جنایتکار را از یک حمله منصرف کند حرف خردمندانهای نیست زیرا به تجربه دریافتهایم که دولتی که هواپیمای مسافربری را هم در آسمان هدف موشک قرار میدهد، برای هیچیک از جنگها و حملات خود به مقاولهنامههای بینالمللی پایبند نبوده است و از رژیم کودککش صهیونیستی نیز حمایت تامّه دارد؛ بدیهی است که درباره ایران اسلامی هم بر خلاف ژنتیک خود عمل نمیکند و اگر هم دست به حمله نمیزند به دلیل حیا کردن از معاهدات بینالمللی نیست بلکه به دلیل عدم توانایی است.
البته در دورانی که یک مقام دولتی از این میگوید که آمریکا با یک بمب میتواند تمام زیرساختهای دفاعی ما را از کار بیاندازد و یک مقام دیگر نیز آب خوردن مردم را هم به مسئله تحریمها ربط میدهد؛ بدیهی است که حدیث «الناس علی دین ملوکهم» تجلی عینیتری مییابد و یک استاد دانشگاه هم به خود اجازه میدهد سخنان عجیبی همچون حرفهای بالا را بر زبان براند.
و تأسفبارتر آنکه تصور کنیم این صحبتها و همخانوادههای آنها هر روز برای تعدادی از دانشجویان و استعدادهای آینده کشور نیز تکرار و تکرار میشود!
درباره کشف نقیبزاده مبنی بر اینکه اثبات قدرت ایران به انرژی هستهای وابسته نیست و کارکرد عسلویه است که سبب هراس دشمنان ما میشود! نیز به توضیحات بیشتر نیازی نیست.
قبل از او، کسان دیگری هم از درون جریان سیاسی خاص صراحتاً بیان کردهاند که انرژی هستهای به درد ایران نمیخورد، از چاه هستهای آبی برای ایران درنمیآید و غیره.
اسلاف همین تفکرات نیز چند ده سال قبل اظهار کرده بودند که «نفت» به درد ایران نمیخورد و ملی کردن صنعت نفت خیانت به ایران است...
***
چرا عارف از انتخابات 92 کنار رفت؟!
اصلاحطلبان و حقیقتی که نباید بیان میشد!
سیدمحمدصادق خرازی، از چهرههای مبرّز اصلاحطلب اخیراً در بخشی از گفتوگوی خود با سایت جماران با اشاره به کنار رفتن محمدرضا عارف از انتخابات دولت یازدهم گفته است: نادیده گرفتن کناره گیری آقای عارف در پیروزی آقای روحانی بی انصافی است ولی نباید بیش از اندازه برای آن نقش قائل شد. آقای عارف اقدام بسیار ارزشمندی انجام دادند، ولی اینکه همه موفقیتها را به کناره گیری آقای عارف متمرکز کنیم، تحلیل واقع بینانهای نیست و اینطور نیست. در واقع آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار نرفت.
او در پاسخ به این سؤال که «پس آقای عارف به نفع چه کسی کنار رفت؟» افزوده است: ایشان خودشان کنار رفتند. نامی از کسی نبردند. برداشت همه این بود که آقای عارف به نفع آقای روحانی کناره گیری نکرد.
*خرازی از روی عمد یا سهو، حقیقتی را درباره فعالیتهای سیاسی جریان سیاسی خاص بازنمایی کرده است که صدالبته بزرگان این جریان به هیچ وجه دوست ندارند درباره آن صحبت کنند.
فیالواقع به این دلیل که جریان خاص قصد دارد به هر قیمتی خود را عامل اصلی روی کار آمدن دولت روحانی و رأیآوری وی معرفی کند؛ لذا طی دو و نیم سال گذشته تلاش کرده است حتی با واقعنمایی از مقولاتی که هرگز وقوع هم نیافتهاند؛ به این هدف دست یازد.
عدم حمایت صریح و رسمی سران ستادی اصلاحات از روحانی و کنار رفتن در سکوت عارف و سردی وی نسبت به کاندیداتوری شیخ حسن روحانی؛ واقعیتهایی هستند که جریان خاص دقیقاً خلاف آنها را به مردم گفته است.
علت اصلی کنار رفتن عارف از صحنه انتخابات و تأکید لیدر اصلاحطلبان بر این ماجرا نیز چیزی نبود جز آنکه تحلیلگران، میزان آرای عارف را در آن انتخابات بسیار پایین ارزیابی میکردند و از آنجا که علیرغم میل اصلاحطلبان اما محمدرضا عارف به عنوان تنها کاندیدای آنها شناخته میشد؛ لذا رأی نیاوردن وی در ادامه 12 سال بازندگی جریان خاص در تمام انتخاباتهای کشور، میتوانست به مثابه قطع شدن مجرای اکسیژن جریان سیاسی خاص تلقی شود و این چیزی بود که لیدر اصلاحطلبان و سایر ستادیهای این جریان هرگز نمیخواستند رخ دهد.
در اینجا اشاره به یک نکته مهم در رابطه اصلاحطلبان و محمدرضا عارف نیز ضروری است.
طی ماههای گذشته سه اظهار نظر مهم درباره عارف از جانب اصلاحطلبان مبرّز بیان شده است که عارف گویا ترجیح داده است با سکوت از کنار آنها گذر کند.
سکوتی که البته نتیجهبخش نبوده و منجر به سکوت طرف مقابل نشده است!
اظهار نظر اولی مربوط به بخشی از مصاحبه موسوی لاری (وزیر کشور دولت اصلاحات) با خبرگزاری مهر است که سال گذشته در نیت عارف برای کاندیداتوری ابراز تشکیک کرد.
او راجع به اقدامات عارف گفته بود: «ما که نمیدانیم آیا اصلاً آقای عارف در ذهنش هست که وارد انتخابات مجلس شود»!
نظر دوم را محمد عطریانفر بیان کرد. او زمانی به نشریه مثلث گفته بود: لاریجانی «نقد» را به عارف «نسیه» ترجیح میدهیم!
و اظهار نظر سوم را نیز صادق خرازی با بیان جمله درست «عارف به نفع روحانی کنار نرفت» بیان کرد.
***
تعارف اشتباه هاوانا به تهران!
آنهایی که به اوباما «غسل توبه» میدهند
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در بخشی از یادداشت خود که در شماره یکشنبه روزنامه اعتماد منتشر شد، با اشاره به علل وقوع توافق میان دولت روحانی و کشورهای 1+5 نوشته است: در سوی ایالات متحده، تغییرات زبانی و ادبیات سیاسی و کنار گذاشتن راهبرد تغییر نظام، با آمدن اوباما به وضوح دیده میشد!
او تصریح کرده است: اوباما از هنگامی که این مسیر را انتخاب کرد، در خط مشی خود تغییری نداد و حتی تحت تاثیر برخی اظهارات تند و گزنده بخشی از فعالان سیاسی در ایران نیز قرار نگرفت.
*ادعای عباس عبدی درباره مهربان شدن آمریکا! و کنار گذاشتن راهبرد تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران از سوی کاخ سفید، نخستینبار نیست که بیان میشود.
پیش از او، محمود سریعالقلم از استادان اصلاحطلب نیز طی سخنانی در محل سازمان مدیریت و برنامهریزی اظهار کرده بود:
«فکر براندازی نظام ایران از سوی دولت آمریکا مدتهاست کنار گذاشته شده است»!
باید اشاره کرد که خوشبینی جریان سیاسی خاص و برخی چهرهها به کاخ سفید و آمریکا به مرحله خطرناکی رسیده است.
کار به آنجا رسیده است که متأسفانه حتی عدهای تلویحاً از این میگویند که آمریکا به دنبال کمک به ایران است! و یا حتی با نیتخوانیهای عجیب اظهار کردهاند که آمریکا قصد دارد تحریمهایش را علیه ایران ملغی کند.
در اینجا قابل اشاره است که آمریکایی که به گواه خاطرات هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه سابق این کشور، همچنان به فکر براندازی نظام روسیه است بسیار بعید است که فکر براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را از سر به در کرده باشد!
همچنین است که بنا به گفته مقامات آمریکایی، هدف کاخ سفید از اعمال تحریمها هم حتی، به خیابان کشاندن مردم و تغییر حکومت در ایران است.
واقعیتی که عقل و منطق هم آنرا تأیید میکند و حتی چهرههای اصلاحطلبی نظیر سعید حجاریان هم با این لسان به آن اشاره کردهاند که تحریمها ابزار فشار هستند!
و مشخص نیست که عبدی و سریعالقلم به این معنا اندیشیدهاند که این فشار آیا قرار است به هدفی غیر از براندازی منتج شود یا خیر؟!
در همین زمینه، ابراهیم اصغرزاده، دیگر فعال اصلاحطلب نیز اخیراً در پستی در صفحه اینستاگرام خود که همراه با عکس مشترک او و کاسترو منتشر شد، نوشت: «فیدل کاسترو، روزی مرا به خاطر اشغال سفارت آمریکا ستود. اینک ربع قرن بعد من او را به خاطر بازگشایی سفارت آمریکا میستایم».
نکته جالب ماجرای غسل توبهی اوباما در برخی محافل داخلی در ایران نیز آنست که هم عباس عبدی و هم ابراهیم اصغرزاده هر دو از دانشجویانی بودهاند که در اشغال سفارت آمریکا در ایران دست داشتهاند.
گفتنیست تعارف مدل کوبایی رابطه با آمریکا به ایران نیز رفتاری است که اخیراً از جانب برخی محافل خارجی و چند تریبون داخلی بروز کرده است.