همانگونه که جنبش دوگانهی اصلاح دین و رنسانس در اروپا نماد بیداری انسان غربی از خواب قرون وسطایی بود و از این رو، با پس زدن غبارهای ناشی از تحجر و جمود فکری آبای کلیسا، هویت اصیل خود را در آموزههای عقل فلسفی یونان باستان جستوجو میکرد، جنبش بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه نیز در چالش با تحمیل هویتهای جدید از سوی غرب، هویت اصیل خود را در ارزشها و مبانی اعتقادی دین مبین اسلام میجوید. از این حیث، بیداری اسلامی مهجوریتزدایی از دین یا بازپیرایی و واخوانی گزارهها و آموزههای اسلامی از اجمال و ابهاماتی است که بر سیمای دین نشسته است. بر این اساس، میتوان گفت جنبش بیداری اسلامی از یکسو ثمرهی بازیابی هویت اسلامی و از سوی دیگر، بستر و محرکهای است برای تقویت و گسترش آرمان و ارزشهای اسلامی (هویت اسلامی) در قالب تمدن اسلامی که هدف غایی بیداری اسلامی است. در ادامه به برخی از مهمترین ویژگیهای هویت اسلامی که عملاً در جنبش بیداری اسلامی منطقه تبلور یافت، اشاره میشود.
1. ویژگی مذهبی انقلابها
نخستین نشانهی هویتیابی اسلامی و بازگشت به دستورات و فرامین قرآن در انقلابهای اخیر، جاری کردن شعایر اسلامی و برپا نمودن نمادهای اسلامی در این کشورهاست: «مانند شعارهای آنان در نمازجمعه و درخواست پوشش اسلامی و لغو قانون منع حجاب، حمایت از فلسطین، قطع ارتباط با اسرائیل، شعار علیه آمریکا و غرب و... این شعارها بیانگر این است که ماهیت این انقلابها سمتوسوی اسلامی دارد.» (عباسی، 1391: 115)
در تونس پس از فرار دیکتاتور، مردم به خیابان آمدند و اولین حرکت آنها اقامهی نماز جماعت و جمعه در میادین اصلی شهر و نیز استفاده از پوشش حجاب بود که تا گذشته ممنوع بود. در مصر و تونس نمازجمعه، بهطرز فزایندهای در طی زمان اوج اعتراضات، سیاسی شده بود و بسیاری از مساجد بهویژه آنهایی که تحت کنترل اخوان بود، بهمثابهی کانون حرکتهای ضدحکومت و مرکز لجستیکی برای مهیا ساختن اعتراضات و راهپیماییها عمل کرد. (Abu Toameh، 2011 و Hessler، 2011)
همچنین در لیبی و دیگر کشورها، مردم کتاب قانون اساسی کشورشان را که براساس تفکرات لیبرالی نگاشته شده بود، سوزانده و خواستار تصویب قانونی براساس قرآن شدند. در مصر پس از فتوای علی جمعه مبنی بر مجوز برگزاری جشنهای نیمهی شعبان، روز نیمهی شعبان، میلاد امام زمان (عج) اعلام شد و در استانهای این کشور، از جمله استان «قنا» و «اسماعیلیه»، مراسم مختلفی با حضور شخصیتهای برجستهی مصری، از جمله احمد عمر هاشم، رئیس سابق دانشگاه الازهر و عبدالله الحسینی، وزیر اوقاف و رئیس فعلی دانشگاه الازهر و همچنین استاندار قاهره، برگزار شد که شیخ شاذلی با قرائت قرآن و شیخ فواد عبدالعظیم از وزارت اوقاف با سخنرانی و ابتهالخوانی، این شب عزیز را تکریم نمودند. حتی تلویزیون مصر نیز بهصورت زنده جشنهای ویژهی نیمهی شعبان را پخش کرد. تمامی این نشانهها، از مرگ هژمونی لیبرالیستی و سکولار غرب و بازگشت به اسلام در قلب خاورمیانه خبرمیدهد. (عباسی: 116)
در عربستان مردم با شعار «لاشیعه، لاسنته، وحده وحده الاسمه» ماهیت کاملاً مذهبی اعتراضات خود را به نمایش گذاشتند. بنابراین مردم لیبی، مصر و تونس، حاکمانی را سرنگون کردند که ماهیت آنها کاملاً ضد دینی و اسلامی بود و همگی دستنشاندهی غرب و آمریکا بودند. این حاکمان بهظاهر اسلامی، پس از روی کار آمدن، مبارزهی گستردهای را در جهت مقابله با اسلام و فرهنگ اسلامی و گروههای اسلامگرا در کشور خویش آغاز کردند؛ تا آنجا که نمادهای اسلامی را محو کردند که نمونهی آن جلوگیری از برگزاری نمازجمعه و نماز جماعت، منع حجاب، برپایی مراکز فساد و فحشا و رباخواری، ظلم در سیستم اداری و... بود.
2. عدالتخواهی
عدالتخواهی ویژگی مهم دیگر این جنبشها و انقلابها بود که اساساً ریشه در آموزههای دین اسلام و رسالت انبیا دارد. برای نمونه، کشور تونس پس از استقلال خود، در 54 سال گذشته، تنها دو رئیسجمهور را به خود دیده است. این خود گواه روشنی بر ماهیت استبدادی نظام حاکم بر این کشور و بیعدالتی است. زینالعابدین بن علی در طول دورانی که قدرت را در دست داشت، از هر ابزاری برای سرکوب مخالفان خود استفاده میکرد. وی گرچه تلاش میکرد خود را هوادار آزادیهای سیاسی و مدنی نشان دهد، اما در عمل، اجازهی فعالیت آزادانهی احزاب، سندیکاها و اتحادیههای کارگری را نمیداد. فراهم نکردن بستر لازم برای نقد و اعتراض به عملکرد نهادهای حکومتی، باعث شد که تمامی مطالبات در این جامعه بر روی هم انباشته شود و وقتی مجالی برای طرح آن پیدا شد، همهی آنها یکجا با حکومت تسویه شود.
درمصرحسنی مبارک پس ازسپری کردن سه دهه دیکتاتوری، درسن 82سالگی به دنبال به قدرت رسان دنفرزندش جمال مبارک برآمده بود؛ خانوادهای که بافروش گازبه رژیم اشغالگرقدس بانرخ کم(که روزانه9میلیون پوندکمترازارزش واقعی آن برآوردشده بود)،سهم پنج درصدی آنرا به حساب خودواریزمیکردند؛آنهم درحالیکه بیش از 3میلیون نفرازمردم این کشورتنهادرقبرستا نها زندگی میکردند.
درکشورلیبی،سرهنگ قذافی بیش ازچهل سال حکمرانی میکرد؛ پادشاهی مستبدباحرکتهای جنونآمیزورفتارهایی که بیانگر عدم تعادل روحی وی بودودرآمدهای نفتی رابه سودخودو خانوادهاش بلوکه کرده بود؛تاجاییکه دارایی دومین همسرش صفیه فرکاش البرعصی،به 18تن طلاو 30میلیارددلارمیرسید. درعربستان،شاه وشاهزادگان سعودی درطول حاکمیت مادامالعمر خودبر سفرهی نفت،تنهابه نفع کمپانیهای بزرگ نفتی دنیاو قمارخانههاو رقاصههای مشهوردنیاگام برداشتندکه دلارهای نفتی درآن آب میشدند.(ابراهیمزاده، 1390: 43)
در بحرین براساس قانون اساسی که در سال 1973به تصویب رسید، پادشاه قادر است که نخستوزیر را خود انتخاب کند، بر فعالیتهای او نظارت داشته باشد، نخستوزیر نیز متقابلاً به او پاسخگوست و هیچ مسئولیتی در قبال نهاد دیگری ندارد. از سوی دیگر، در قانون اساسی بحرین، حکومت موروثی است و مردم هیچ نقشی در انتخاب پادشاه ندارند. (توتی، 1392: 215)
3. استکبارستیزی و نفی وابستگی به نظام سلطه
از مهمترین ویژگیهای بیداری اسلامی مردم ایران و دیگر کشورهای منطقه، استکبارستیزی است که نماد بارز آن، آمریکاست. این ویژگی جنبش بیداری تا حدود زیادی ریشه در نهضت اسلامی ایران و اندیشههای امام خمینی (ره) داشت. ایشان عامل اصلی گرفتاریهای مسلمانان را ابرقدرتهای زورگو میدانستند و در اینباره میفرمایند: «گرفتاریهای مسلمین همه از این قدرتهای بزرگ و تزریق کردن آنها و تلقین کردن آنها به نوکری خودشان در منطقهها و تمام گرفتاریهایی که مسلمین دارند از دست اینهاست و تا از دست اینها نجات پیدا نکنند، گرفتاریها رفع نمیشود. باید دید با چه حقی آمریکا از آن طرف دنیا دستش را دراز میکند به این طرف دنیا و در کشورهای اسلامی دخالت میکند و میخواهد مقدرات کشورهای اسلامی را او تعیین کند.» (12 دیماه 61)
بر همین مبنا، ایشان تأکید بر آگاه کردن مردم در این رابطه دارند و میفرمایند: «ای ائمهی جمعهی بلاد اسلامی و کشورهای اسلامی، باید چه کرد؟ چرا ما به این روز نشانده شدیم که آمریکا از آن ور دنیا بیاید و مقدرات کشور ما را تعیین کند و مقدرات علمای اسلام را تعیین کند، ولو با دست دیگران و با صراحت بگویند که من منفعت دارم در منطقه و دخالت آشکار در منطقه بکند و مسلمین نشسته باشند و ناظر باشند؟ ای ائمهی جمعهی همهی بلاد اسلامی، مردم را آگاه کنید. این چرا را بین مردم بگویید، این چرا هم به غرب وارد است و هم به شرق و چرا شوروی در ممالک اسلامی دخالت میکند، دخالت نظامی؟ آمریکا هم همهجور دخالت میکند در همهی کشورهایی که تحت سلطهی او هستند یا میخواهد تحت سلطه ببرد؛ هم دخالت نظامی میکند، هم دخالت سیاسی میکند و همهجور دخالت. خب این چرا ندارد در دنیا؟» (22 دیماه 61)
نمونههای فراوانی وجود دارد که حکمرانان این کشورها، علیرغم وجود ارادههای قوی مردمی مبنی بر مبارزه با رژیم جعلی اسرائیل، تنها به علت همپیمانی با آمریکا و اسرائیل، نه تنها به این خواستها وقعی ننهادند، بلکه دقیقاً در نقطهی مقابل خواست اکثریت مردم کشورهای خود، همراه و همسو با آمریکا و اسرائیل، برای تأمین منافع آنها گام برمیداشتند. (خواجهسروری، 1391: 103) امضای پیمان صلح با اسرائیل، موافقت با حملهی اسراییل به غزه و جریان مقاومت اسلامی در منطقه، محدود کردن مبارزان فلسطینی، بستن گذرگاه رفح و محاصرهی کامل غزه به درخواست رژیم صهیونیستی و علیرغم خواست اکثریت مردم این کشورها، تنها چند نمونه از این اقدامات است. (http://fa.mer.ir)
به اذعان بسیاری از تحلیلگران، یکی از دلایل اصلی قیامهای منطقهای، مقابله با سیاستهای نژادپرستانهی رژیم صهیونیستی و حمایت آمریکاست. نظرسنجی مؤسسهی «زاگبی اینترنشنال» بهخوبی ماهیت ضدآمریکایی جنبشهای مردمی در خاورمیانه، بهویژه مصر، را هویدا میسازد. نتایج نظرسنجی این مؤسسهی آمریکایی نشان داد که 92 درصد از مردم مصر، آمریکا را بزرگترین تهدید خود میدانند.
مؤسسهی زاگبی این نظرسنجی را در جولای 2010، یعنی چند ماه پیش از انقلاب مصر، برای دانشگاه مریلند انجام داده بود. همچنین نتایج این نظرسنجی نشان میدهد 85 درصد مردم مصر، نگرش منفی به آمریکا داشتند. 87 درصد به آمریکا اعتماد نداشتند، 92 درصد آمریکا را بهعنوان بزرگترین تهدید خود میدانستند و تنها 4 درصد، آمریکا را برای ادامهی زندگی انتخاب میکردند. البته پس از پیروزی انقلابهای منطقهای نیز بهخوبی ماهیت ضداسرائیلی این قیامها هویدا شد و شاید جلوهی این ضدیت را بتوان در تسخیر سفارت این رژیم در قاهره مشاهده کرد. در حقیقت، تصرف سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره بیانگر آن است که مصر پس از انقلاب، همچنان انقلابی است و موضوعاتی مانند کرنش این کشور در برابر سیاستهای رژیم صهیونیستی در منطقه، برای مردم این کشور قابل تحمل نیست. (http://www.islamicgc.com)
4. حضور جوانان در میدان مبارزه
جوانان حاملان اصلی جنبشهای نوین اجتماعی هستند. به نظر هانتینگتون، کشورهایی که اکثریت ساخت جمعیتی آن را جوانان تشکیل میدهند، مستعد تغییرات و تحولات بیشتری هستند. در انقلاب اسلامی ایران، جوانان نقش کلیدی و تقریباً اصلی را در مبارزه با رژیم ستمشاهی بازی کردند؛ تا جایی که حضرت امام (ص) بارها با الفاظ و عبارات مختلف بر این نقش تأکید کردهاند. (خواجهسروری، 1391: 101)
در انقلابهای منطقه نیز جوانان بهعنوان ستون فقرات آن، یکی از مهمترین اقشار تأثیرگذار بر روند روبهرشد انقلابهای منطقه بودند. برای نمونه، در تونس، مدتی پس از سقوط بنعلی، جوانان از مزایای سازماندهی آگاه شدند و برای تضمین نتایج قیامهای خود، چندین سازمان را شکل دادند: احزاب سیاسی جدید با حمایت جوانان، سازمانهای جامعهی مدنی غیرحکومتی و نهایتاً گروههای جوانان سازماننیافته که در مورد جنبش، اطلاعات میگرفتند و گزارش میداند. (Nicole Rowsell، 2011)
در مصر نیز به تأسی از تونس، جوانان مصری نقش بسزایی در پیروزی انقلاب ایفا کردند؛ بهطوریکه هیچیک از رهبران و احزاب سیاسی مصر به پای آنان نرسیدند. مثلاً زمانی که عمر سلیمان توانست سران احزاب اپوزیسیون (حتی اخوانالمسلمین) را به میز مذاکرات بکشاند، جوانان مصر بودند که با جرئت، خودباوری و قاطعیت کامل این توافق را رد و اعلام کردند که تا برکناری حسنی مبارک از قدرت، به حضور خود در میدان التحریر ادامه خواهند داد. (عباسی، 1391: 138) بیداری اسلامی تاکنون صدها جوان و نوجوان را در تونس، مصر و لیبی تقدیم انقلاب کرده است.*
ادامه دارد...
منابع در قسمت دوم منتشر خواهد شد.
علیرضا سمیعی اصفهانی؛کارشناس مسائل منطقه/
منبع : پایگاه تحلیلی تبیینی برهان