به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه، سردار شهید سورنا (سلمان) نقشبندی در سال 1341 در خانوادهای فرهنگی در کرمانشاه دیده به جهان گشود.
وی ایام کودکی خود را بهدور از جاذبههای دنیایی و لذتهای مادی گذراند و بسیار متفکر بود و در تمام دوران تحصیل از برجستهترین شاگردان کلاس و مورد علاقه و احترام معلمان خود و اولیا و دانشآموزان مدرسه بود.
او در روز هفدهم شهریور 57 همراه خانوادهاش برای خارج شدن از کشور و ادامه تحصیل وارد شهر مقدس مشهد شد، اما رفتار خشن ماموران حکومتی آندوران، مانع از رفتن آنها شده و عازم شهر خود شدند.
شهید نقشبندی بهمحض بازگشت به زادگاهش مثل هر جوان مسلمان متعهد دیگر در تحصنهای مساجد و مبارزات توفنده علیه رژیم ستمشاهی شرکت کرده و یک لحظه آرام نگرفت.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی در کلانتری 5 سپس در گروه پیشمرگان امام خمینی (ره) به پاسداری از دستاورد خون هزاران شهید پرداخت و پس از آن به عضویت ستاد بسیج مشترک ملی درآمد.
این شهید والامقام در تاریخ 27 دی ماه سال 59 رسما به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و اخلاص و خصوصیات بارز اخلاقیش موجب شد که در سپاه، نام برازنده سلمان را بر او بگذارند.
شهید سلمان نقشبندی، در ابتدای ورود خود به سپاه، پس از گذراندن یکدوره تخصصی توانست در مسابقه تخریب بین نیروهای مسلح استان کرمانشاه در رشته بمب، مقام نخست را کسب کند.
وی در عملیات مطلعالفجر از ناحیه پا شدیدا مجروح شد و قسمت زیادی از ماهیچه انتهای ران پای چپش را از دست داد و چندین بار مورد عمل جراحی قرار گرفت، اما در تمام مدتی که بستری بود کسی ناله او را نشنید.
در خاطرات همرزم این شهید آمده است: زمانیکه شهید نقشبندی مجروح شده بود نماز خواندنش حالتی تماشایی داشت که با شور و جذبهای خاص همراه بود.
وی مینویسد: هنگامی که شهید نقشبندی پایش شدیداً آسیب دیده بود، لنگلنگان یک رزمنده مجروح دیگر را از ارتفاعات فریدون کشیا به خارج از تیررس دشمن کشانده بود و زمانیکه برای معالجه به بیمارستان صحرایی مراجعه کرده بود جز خواستن یک چسب زخم درخواست دیگری از پزشک معالج نکرده بود.
به گفته این همرزم شهید، سلمان انسان پاکی بود که با اسلام رشد یافته و برای اسلام جنگیده و در راه اعتلای کلمه توحید جان خود را فدا کرده است.
این شهید بزرگوار توانست با تحمل درد و رنجهای فراوان خود را برای انجام دیگر عملیاتها آماده کند و در تاریخ پنجم اردیبهشت ماه سال 61 مسئولیت ستاد بسیج را بر عهده گرفت.
جاذبه جبههها، این بار شهید را به سرپلذهاب کشاند و بعدها بهعنوان محافظ یکی از روحانیان مبارز شهر که اسوه حسنه انقلاب حسینی و نمونه تقوا و اخلاق اسلامی بود منصوب شد و در محضر آن استاد گرانمایه درس اخلاق عملی را فرا گرفت.
وی پس از 45 روز ماندن در شهرستان سرپلذهاب وارد شهرستان گیلانغرب شد و در عملیات مسلم بنعقیل در واحد اطلاعات عملیات شرکت کرد.
این شهید والامقام با وجود اینکه در آزمون عمومی سال 62 در رشته پزشکی شرکت و پذیرفته شده بود، ابتدا از ثبتنام خود در این رشته سر باز زد، اما با توجه به فرمایش امام راحل که مملکت نیازمند متخصص متعهد است تا زمان گرفتن کارت پایان خدمت خود در این رشته تحصیل کرد و باز نتوانست از ورود به جبهه چشمپوشی کند و تحصیل را رها کرد.
سرانجام شهید بزرگوار در روز جمعه 19 اسفند سال 62 بههمراه دوستان و همرزمانش زمانیکه در مسیر اعزام به جنوب بودند در راه چنگوله همچون مولایش با فرقی شکافته دعوت حق را لبیک گفت و شربت شهادت را نوشید.
در خصوص ویِژگیهای اخلاقی شهید نقشبندی آمده است: وی در برخوردهایش با دیگران سازنده عمل میکرد و اهل تکبر نبود و بر روی دوستانش تاثیر شگفتی گذاشته بود.
پدر شهید سورنا نقشبندی در وصف فرزندش شهیدش میسراید:
لاله خونین من ای سورنا مونس دیرین من ای سورنا
فرق بهخون غرق تو ای نازنین روشنی دین من سورنا
دشمن تو بین که چهها میکند میوه شیرین من ای سورنا
جستی بزن تا دگر آمد عاشق یاسین من ای سورنا
دشمن دین را تو زمینگیر کن جنگی بیکین من ای سورنا
عطر دلاویز تو مستی دهد لاله خونین من ای سورنا
انتهای پیام/2700/ع40/چ3000