اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

حماسه بی‌بدیل دلاورمردان لشکر ویژه 25 کربلا

رزمنده‌ای که دست قطع شده‌اش را تا صبح در آغوش گرفت

اصرار کردیم، روزنامه را باز کرد، دیدیم دستی است که از آرنج به پایین قطع شده است، دست خودش بود، آن شب تا صبح با همان وضعیت پیش ما ماند.

رزمنده‌ای که دست قطع شده‌اش را تا صبح در آغوش گرفت

به گزارش بخش دفاع مقدس خبرگزاری فارس از مازندران، ایامی که از آن می گذریم، لحظه به لحظه‌اش عجین است با غرورانگیزترین روزهای عاشقی سربازان امام خمینی (ره) که با رشادت‌شان حماسه‌ای بس عظیم به نام «عملیات والفجر 8» آفریدند، عملیاتی که رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا نخستین نفراتی بودند که وارد شهر فاو عراق شدند و پرچم مبارک گنبد امام رضا(ع) بر فراز بلندترین مسجد فاو به اهتزاز در آوردند، «عسکری معیلی» از فرماندهان واحد اطلاعات و عملیات این لشکر خط‌شکن به بیان خاطره‌ای بیادماندنی از آن روزهای ماندگار پرداخته که تقدیم به مخاطبان می‌شود.

عملیات والفجر 8 یکی از عملیات های مهم و سختی بود که در دوران دفاع مقدس انجام شد، در این عملیات بچه های ما توانستند محور کارخانه  نمک از سخت ترین محورها را با چنگ و دندان حفظ کنند.

«سرلشکر شهید حاج حسین بصیر؛ فرمانده گردان یا رسول الله(ص)» با نیروهایش در همین محور حضور داشت، از کل نیروهایش 54 نفر بیشتر نمانده بودند، پشت بی سیم به من گفت: «دو تا اسیر گرفتیم، بیا آن ها را ببر عقب.»

من مسئول محور اطلاعات بودم، حاج حسین اصرار داشت که من حتماً بروم، من هم یک نفربر گرفتم و راه افتادم، وقتی به آن جا رسیدم، شرایط بحرانی و سختی که بچه های ما در آن به سر می‌بردند، مرا متحیر کرد، رزمنده‌ها چطور در این اوضاع و احوال مشقت بار طاقت می آورند: تا زانو در آب بودند و پشت سنگرهایی که با کلوخ و گونی های پاره پاره ساخته شده بود پناه گرفته بودند.

حاج بصیر گفت: «اسیرها را بده یک نفر ببرد پشت، تو بمان.»

ماندم، آن شب عراقی‌ها تک سنگینی کردند، از همین تعداد باقیمانده هم هفت ـ هشت نفر به شهادت رسیدند و 11 نفر هم مجروح شدند، فشار دشمن هر لحظه سخت‌تر می‌شد، یکی از بچه ها را دیدم که با سر و صورتی خونی وارد سنگر شد، یک دستش هم با چفیه محکم بسته شده بود، چیزی را میان روزنامه‌ای پیچیده بود، گفتیم:«چی هست؟» گفت:«سوغاتی، می‌خواهم ببرم پشت جبهه.»

اصرار کردیم، روزنامه را باز کرد، دیدیم دستی است که از آرنج به پایین قطع شده است، دست خودش بود، آن شب تا صبح با همان وضعیت پیش ما ماند، بچه ها در جواب تک عراقی‌ها پاتک سنگینی را طراحی و اجرا کردند، یادم نمی‌رود وقتی تعدادی از بچه ها آمدند و به شهید بصیر گفتند: «شرایط سخت شده، ما نمی‌توانیم مقاومت کنیم.» حاجی به آن‌ها گفت: «امشب، شب عاشورای ما است، این جا جنگ اُحد است، ما را توی این تنگه گذاشتند تا دشمن از آن رد نشود، پس ما مقاومت کنیم.»

انتهای پیام/86020/ق30

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول