اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

دفاتر منطقه ای

فارس گزارش می‌دهد

آمریکا مسئول اصلی آشفتگی و وخامت اوضاع در افغانستان

بسیاری از مردم و کارشناسان افغان، آمریکا را مسئول اصلی آشفتگی‎ها در افغانستان می‌دانند. زیرا با حضور غیر مؤثر خود طی 12 سال گذشته نتوانست و یا نخواست که به تعهدات خود در قبال افغانستان جامه عمل بپوشاند.

آمریکا مسئول اصلی آشفتگی و وخامت اوضاع در افغانستان

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل، پس از تأخیر در امضای پیمان امنیتی از سوی دولت افغانستان، فرماندهان نظامی آمریکایی،  پیش‌بینی‎های متفاوتی در مورد وضعیت افغانستان پس از خروج نظامیان خارجی از این کشور داشته‌اند.

در تازه ترین مورد «مک کریستال»، ژنرال بازنشسته آمریکایی که زمانی فرمانده کل نیروهای ناتو در افغانستان بود اظهار داشته: جنگ داخلی، بزرگترین خطری است که  بعد از خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، متوجه این کشور می‎باشد.

مک کریستال گفته که فکر نمی‎کند طالبان دوباره برگردند، بلکه در بدترین حالت گروهای مختلف افغانستان به جنگ داخلی روی خواهند آورد.

این در حالی است که در اظهارات متناقض سایر فرماندهان آمریکایی، در پیش‎بینی پیامد‎های خروج نیروهای خارجی از افغانستان، به موارد دیگر اشاره شده است از جمله: تسلط طالبان به بخش‎هایی از جنوب افغانستان، افزایش تولید مواد مخدر، سقوط این کشور در دامن افراط‌گرایی و تروریسم، تجزیه افغانستان و...

برای تبیین تناقضات آشکار در اظهارات فرماندهان آمریکایی، می‎توان 2 احتمال زیر را مطرح کرد:

پرده‌برداری از برخی تهدیدات واقعی در افغانستان

ممکن است طی 12 سال گذشته، آمریکایی‎ها از طریق تماس مستقیم با رویدادهای افغانستان، شناخت گروه‎های مختلف مؤثر بر وضعیت جاری در این کشور و درک ساخت سیاسی و بافت اجتماعی مردم افغانستان، به داوری دقیق و واقع‎بینانه از وضعیت افغانستان دست یافته باشند.

درصورت جدی گرفتن این احتمال این پرسش مطرح است که دستاورد محسوس نیروهای بین‌المللی به رهبری آمریکا در افغانستان- طی این 12 سال- چه بوده است؟

آیا بخشی از مأموریت نیروهای خارجی در افغانستان از بین بردن یا دست کم تضعیف طالبان و مبارزه با تروریسم و تولید مواد مخدر نبود؟ پس چرا طالبان از قابلیت و قدرت تسلط به بخش‎هایی از جنوب افغانستان برخوردار هستند و افغانستان درحال حاضر بزرگترین تولید کننده مواد مخدر درجهان شمرده می‎شود؟

تجهیز و تسلیح ارتش افغانستان، تعهدی بود که بخشی از مجوز مداخله کشورهای بیرونی به رهبری آمریکا در امور افغانستان را،  تشکیل می‎داد؛ پس چرا گفته می‎شود که ارتش افغانستان – پس از خروج نظامیان خارجی- نمی‎تواند از تمامیت ارضی و حاکمیت افغانستان دفاع کند و حتی یارای مقاومت در برابر طالبان را نیز ندارد؟

یکی از تعهدات نیروهای خارجی در «کنفرانس بن» به شورای امنیت سازمان ملل، ترویج دموکراسی و ایجاد نظام نیرومند سیاسی در افغانستان بود، پس چرا مک‎کریستال گفته است پس از خروج نیروهای خارجی، یکی از تهدیدات جدی، جنگ داخلی درافغانستان است؟؛ یعنی نظام سیاسی افغانستان– در نبود نیروهای خارجی- نمی‎تواند گروه‌های مختلف این کشور را به پذیرش حاکمیت خویش فراخواند؟

آیا مشروعیت حکومت افغانستان و انگیزه اطاعت مردم و نیروهای مختلف این کشور از حکومت مرکزی، وابسته به حضور نیروهای خارجی می‎باشد که به محض خروج این نیروها، اراده مخالفت با حکومت و انگیزه آغاز جنگ‎های داخلی به سراغ رهبران گروه‌های مختلف در این کشور می‎آید؟

مشخص نشده که منظور مک کریستال از گروه‌های مختلف دارای انگیزه جنگ داخلی، کدام گروه‌ها می‎باشد.

به احتمال زیاد منظور وی از این گروه‎ها، «گروهای جهادی» ( به تعبیر غربی‎ها، همان «تفنگ‎سالاران») می‎باشد؛ زیرا -به برداشت اکثر غربی‌ها-‎ « تکنوکرات‎ها»، احزاب و گروه‎های مدنی، توانایی تهییج و تسلیح هواداران خود را برای جنگ ندارند.

بنا به تصریح مک کریستال طالبان برنخواهند گشت بلکه فقط این گروه‌های مختلف دیگر خواهند بود که - در نبود نیروهای بین‌المللی - اقدام به جنگ داخلی خواهند کرد.

جا دارد که از فرماندهان آمریکایی مانند مک‎کریستال- که خود از طراحان استراتژی آمریکا در مورد افغانستان بوده است- پرسیده شود که گروه‌های مختلف مورد اشاره وی، جنگ‎جوتر و نادان‌تر از طالبان‌اند که - علی‎رغم دست‎کشیدن طالبان از جنگ- آنان به صحنه ستیز داخلی خواهند آمد و به خشونت و کشتار و ویرانی وطن خود اقدام خواهند کرد؟

پرسش دیگر این است که چرا مأموریت نیروهای بین‌المللی به رهبری آمریکا درافغانستان ناکام ماند و چرا برآیند حضور خارجی‎ها درافغانستان تشدید ترس، افزایش ناامنی، ارتش ضعیف، نظام ناکارآمد سیاسی و آغشته به فساد گسترده (دارای رتبه سوم فساد در جهان)، تجدید قوای طالبان و... شد؟

آیا فرصت زمانی 12 ساله ناکافی بود یا حمایت‎های جامعه جهانی و به‎ویژه کمک‎های مالی کشور‎های مختلف؟

با بررسی اوضاع افغانستان در می‌یابیم که هیچکدام از موارد یادشده ناکافی نبوده است.

پس، آیا نیروهای خارجی به رهبری آمریکا نخواستند که صلح و ثبات سیاسی در افغانستان حاکم گردد (تا افغانستان برای همیشه وابسته به غرب؛ به‎ویژه آمریکا بماند) یا این که اراده و جدیت لازم در این راستا داشتند، اما نتوانستند؟

اگر آمریکا با رهبری نیروهای خارجی نخواست که امنیت واقعی در افغانستان به وجودآید چه تضمینی وجود دارد که درآینده دراین راستا جدیت و صداقت لازم از خود نشان دهد؟

اما اگر فرض کنیم که آمریکا اراده تأمین امنیت در افغانستان را داشت، اما توفیق آن نصیب این کشور نشد، چگونه می‎توان مطمئن بود که پس از دریافت اجازه ادامه حضور- به وسیله امضای پیمان امنیتی - در این راستا  دستاورد محسوسی داشته باشد.

واداشتن افغانستان به امضای پیمان امنیتی با واشنگتن

احتمال دوم این است که هدف از اظهارات متناقض فرماندهان آمریکایی در مورد وضعیت افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی به رهبری آمریکا، جلب رضایت دولت افغانستان به منظور امضای پیمان امنیتی با آمریکا باشد.

به عبارت دیگر ممکن است فرماندهان آمریکایی خواسته باشند که از طریق فشار و فضاسازی و شدت‎دهی به شایعه‎پراکنی‌ها ببه امضای پیمان امنیتی با واشنگتن شتاب دهند تا افغانستان از پیش‎شرط‎های خود برای امضای این پیمان چشم‌پوشی کند.

امضای پیمان امنیتی کابل-واشنگتن، در قامت یک پیمان واقعی باید طبق نیازسنجی‎ها و برحسب رضایت و رغبت هر 2 کشور صورت گیرد و پیش‎شرط‎ها و ملاحظات هر 2 کشور باید به یک اندازه مدنظر گرفته شود نه اینکه بر اساس تمایل و تأکید یک‎جانبه آمریکا این مسأله عملی گردد.

ممکن است دولت افغانستان دوام حضور آمریکایی‎ها را به سود و صلاح افغانستان نداند و تصمیم به تأخیر و حتی عدم امضای پیمان امنیتی با واشنگتن بگیرد و برای قانع نمودن مردم افغانستان به ناکامی نیروهای خارجی به رهبری آمریکا طی 12سال گذشته، استناد و اتکا کند.

دراین صورت ذهنیت‎سازی فرماندهان آمریکایی جهت اعمال فشار روانی بر مردم افغانستان به هیچ وجه نافع و نتیجه‎بخش نخواهد بود.

نتیجه‌گیری

اگر تهدیدات اشاره شده درگفته‎های فرماندهان آمریکایی واقعی باشد، ادامه حضور آمریکایی‎ها نمی‎تواند کارساز باشد چه این‎که طی 12 سال گذشته برای رفع این خطرها مفید و مؤثر واقع شده است.

درصورتی که این تهدیدات واقعی نباشد، بلکه تهدید‎تراشی‎هایی باشد که در دستگاه فضاسازی و شایعه‎پراکنی‎های فرماندهان آمریکایی ساخته و پرداخته شده باشد، در این صورت می‎توان به عدم صداقت آمریکا درقبال افغانستان از گذشته تا حال پی برد.

اگر آمریکا واقعاً از انجام تعهدات خود در قبال افغانستان ناتوان بوده انتخاب آمریکا به عنوان متحد استراتژیک، هیچ سودی به حال افغانستان نخواهد داشت زیرا نه شرایط افغانستان عوض شده و نه توانایی آمریکا نسبت به گذشته افزایش یافته است.

احتمال دوم این است که آمریکا توانایی لازم برای عملی ساختن و تحقق تعهدات خود در مورد افغانستان را داشته، اما از توانایی‎ها و ظرفیت‎های خود در این راستا بهره کافی نجسته و خواسته که افغانستان را برای همیشه وابسته نگه دارد.

در این صورت اعتماد کردن به آمریکا کشوری که از صداقت عمل لازم درقبال افغانستان برخوردار نبود تکرار اشتباهی است که درگذشته صورت گرفته و «تکرار اشتباه» باز هم اشتباه است.

انتهای پیام/ز

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول