به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل، میزگردی با حضور کارشناسان مسایل سیاسی افغانستان از جمله «رحمت الله بیژن پور» و «بشیر احمد بیژن» و «محمد امین عالمی»، روزنامه نگار و نویسنده افغان در محل دفتر خبرگزاری فارس در کابل برگزار شد.
در این میزگرد مسائل سیاسی جاری در عراق، افغانستان و خاورمیانه و نقش کشورهای خارجی در بحرانهای اخیر این کشورها بررسی شد.
همچنین در این نشست عوامل و چگونگی افزایش خشونت و رشد دوباره تروریسم در افغانستان و ناامنی در افغانستان با کشورهای خاورمیانه و عربی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت.
در این میزگرد ابتدا تلاش شد تا نفس تحولات کشورهای عربی و عوامل و اهداف راهاندازی تحولات مختلف در این کشورها تحت نامهای مختلف بررسی شود و در مرحله بعدی تأثیر این رویدادها بر افغانستان و کشورهای منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت.
فارس: با تشکر از حضور کارشناسان در میزگرد دفتر خبرگزای فارس در کابل، مایلیم در مورد رویدادهایی که امروز در جهان عرب میگذرد و تأثیر این رویدادهای خونین بر منطقه و افغانستان نظرات شما را داشته باشیم و در ابتدا از آقای بیژن پور میشنویم.
رحمت الله بیژن پور: همانگونه که شما اشاره کردید، رویدادهای خاورمیانه و کشورهای عربی که غربیها آن را «بهار عربی» مصطلح کردند، جریان پر ابهامی بود که از تونس آغاز شد و در کشورهای عربی به صورت گزینهای با این جریان برخورد صورت گرفت، مثلا در تونس، عراق، سوریه و مصر از آن حمایت شد، اما در بحرین یک شورش شمرده شد و شدیداً سرکوب گردید.
کشورهایی که خود را مرجع یک سری از ارزشها میدانستند به ناگاه دچار سراسیمگی و اتخاذ سیاستهای شتابان شدند.
هر یک از این کشورها ادعا داشتند که پیشگام تغییر و تحول در جامعه عربی هستند غافل از این که غرب برای تحقق اهداف خود و تأمین منافع منطقهای با برخورد ابزاری و مصادره انقلابهای آنان نمیگذارند روندهای شکل گرفته در مسیر صحیح گام بردارد.
در همین راستا، غرب درصدد مصادره حرکتهای مردمی در کشورهای مهم و تأثیرگذار منطقه برآمد تا باعث واگرایی در میان کشورهای عربی شده و بتواند از این بحران ایجاد شده به سود خود استفاده کند.
غربیها برای رسیدن به اهداف خود، تغییرات سیستماتیک و پشت سر هم را در بسیار از کشورهای عربی به وجود آورده و اکنون در حال استفاده از آن هستند.
بدین ترتیب و با در نظر داشت آنچه ذکر شد، کشورهای خاورمیانه متأسفانه دچار نوعی ترس و پریشانی شدهاند.
با این حساب چند کشور از بین رفتند و در حق سران آن کشورها بیاحترامی زیادی روا داشته شد تا شکاف اجتماعی به صورت عمیق میان سران گروها و احزاب سیاسی به وجود آید.
اکنون در کشورهای عربی جای بررسی، بازخواست و محاسبه جدید برای این وضعیت وجود دارد اما مطابق پرسش شما عراق، نخستین کشوری است که در آغاز دهه هزاره سوم تحولات سنگینی را تحمل کرد و اتفاقاً بیشترین خسارتها و تلفات را نیز متحمل شد.
ویرانی و تلفات سنگین در عراق مخصوصاً پس از جنگ «صحرا» و دیگر خشونتها، در حقیقت ستون آن کشور را خم کرد و به نحوی دچار آسیب بسیاری شده است، اما خوشبختانه عراق نشان داد که میتواند آهستهآهسته تفاهم را در میان جامعه متکثر قومی خود برقرار کند.
هر چند این ساختار موزائیکی جامعه متکثر عراق تحت تأثیر فشارهایی هم از درون و هم از بیرون این جامعه قرار دارد اما با این وصف امکان تفاهم در عراق وجود دارد.
امنیت و آرامش در غیاب حضور نظامیان آمریکایی، برای غرب غیر قابل تحمل بود و از این رو پیشمرگان غرب با نام بنیادگرایی اسلامی در این کشور وارد عرصه سیاسی و نظامی شدند.
آنچه که امروز در عراق میگذرد را میتوان براساس تئوری «فوکویاما» بررسی و ارزیابی کرد، یعنی در ابتدا باید جامعه را به گروههای کوچک تقسیم کرد و در سپس بر این گروههای کوچک رهبری نمود.
در شرایط کنونی بهترین روش برای سلطه بر یک جامعه اتمیزه کردن آن جامعه در قالب نژاد، قوم، مذهب و یا ساختارهای سیاسی است.
در هر صورت متأسفانه عراق بار دیگر دچار یک نوع نابسامانی است و آمریکاییها در آستانه آغاز یک بحران جدید در عراق سعی میکنند که در آن کشور عدم حضور خود را در عراق تفسیر دیگری ببخشند و تصمیم مردم عراق را در مورد خروج نظامیان خارجی از این کشور یک اشتباه القا کنند.
غرب میخواهد از وجود ناامنی در عراق تفسیر گزینشی و استفاده سیاسی کند، به نحوی که سرنوشت افغانستان را در صورت عدم امضای پیمان امنیتی به عراق تشبیه میکند.
فارس: آقای بیژن آمریکا برای مبارزه با تروریسم به افغانستان آمد اما طوری که دیده میشود اکنون آمریکا میخواهد طالبان را به یک گروه سیاسی در افغانستان تبدیل کند، آیا در عراق نیز چنین خواهد شد و القاعده سرانجام طرف معامله آمریکا به عنوان یک گروه رسمی سیاسی خواهد بود؟
«بشیر احمد بیژن»: القاعده از جمله پدیدههایی است که محصول رقابتهای جنگ سرد است، بدون شک افغانستان به صورت هدفدار از 12 سال گذشته وارد یک صفحه جدید شده است، نه تنها برای آمریکا بلکه برای یک بخش از جریانات خطرناک منطقه مثل القاعده که تهدیدی برای تمام بشریت است.
در صورتی که رویدادها به صورت دقیق ریشهیابی و بررسی شود، همه با هم مرتبط هستند تنها تاکتیکها و نحوه مدیریت بحرانها فرق میکند.
یکی از پرسشهایی که در اکثر محافل بزرگ سیاسی جهان مطرح شده این است چرا القاعده به جای اینکه به زبالهدان تاریخ سپرده شود بر عکس در حال توسعه و گسترش است و هماکنون این گروه در حال ایجاد جغرافیای جدیدی است.
اکنون القاعده نه تنها در عراق بلکه در حوادث سوریه نیز حضور داشته که این مسئله قابل تأمل است.
ما در گذشته بارها تأکید داشتیم که یک تهدید بزرگ از سوی کشورهای بزرگ مهندسی شده است که کشورهای منطقه را تهدید میکند.
در این اواخر برای این کشورها موجهترین گزینه در منطقه، «بحران» بوده و وقتی همه عوامل بحران در کشور افغانستان بررسی شود، سرانجام به این نکات دست پیدا میکنیم که بحران افغانستان یک پدیده تنظیم شده بوده نه یک پدیده تصادفی.
حتی در حال حاضر ما نگران گسترش بحران در افغانستان هستیم، دریافتهای ما نشان میدهد که بحران افغانستان بدون شک بحران ارادی، از پیش تنظیم شده و تعیین شده است.
به همین علت نه تنها بحران در افغانستان کاهش پیدا نمیکند، بلکه به طور روز افزونی افزایش هم خواهد یافت.
فارس: یعنی به نظر شما القاعده، طالبان و فعالیت سایر بنیادگرایان در افغانستان و منطقه یک پروژه طراحی شده است؟
بشیر احمد بیژن: بله در 50 سال اخیر حوادثی که در منطقه و افغانستان به وجود آمده مربوط به همان پروژه هستند که فراتر از اذهان و تفکر و اراده ما بودهاند.
وقتی با این تجربه نگاه میکنیم برخی از کشورهای کم و بیش مشابهتهایی را با افغانستان دارند، آنچه که در کشورهای عربی میگذرد، شباهت زیادی با شرایط و وضعیت افغانستان دارد.
فارس: چه اهدافی در پشت حواث عراق، سوریه و مصر میتواند نهفته باشد؟
محمد امین عالمی: من نیز با نظریههای دوستان در این میزگرد موافق هستم، یعنی بحران ایجاد شده در منطقه، در راستای رسیدن به اهداف مشخص مدیریت میشود.
در طرحی که دولت آمریکا در 12 سال گذشته، به خصوص در زمان «رایس» مطرح کرد «خاورمیانه نوین» و یا هم همان «خاورمیانه بزرگ» بود که بر اساس آن یک سری از اهداف مشخص نه بسیار آشکار بلکه به صورت نامحسوس خود نمایی کرد که همانا مهمترین آن تأمین امنیت برای اسرائیل بود.
افزایش بحران در خاورمیانه خود باعث جلوگیری از ایجاد اتحادهایی میشود که در سالهای اخیر در بهار عربی به وجود آمده است، اما ایجاد تنشهای کنترل شده این است که هر از گاهی در کشورهای عراق و سوریه بحرانهایی ایجاد شده است که غرب به اهداف مشخصی دست پیدا کند.
یکی از این برنامهها و پروژهها ایجاد گروهی به نام «القاعده» است، حداقل اگر به گونه عادی به این قضیه پرداخته شود مشخص میشود که «اسامه بن لادن» رهبر القاعده روابط تنگاتنگی با کشورهای بزرگ از جمله آمریکا و اداره اطلاعاتی آمریکا داشته است.
وهابیون و کشورهای غربی بحران القاعده و حضور القاعده در افغانستان را که دارای تفکر وهابی هستند برای رسیدن به اهداف مشخص استراتژیک خود که همانا ایجاد تفرقه و نفاق در کشورهای اسلامی و ایجاد شکاف در میان نهادهای فرهنگی و مذهبی و زبانی و همچنان گروههای اجتماعی و در بین قشر جوان این جوامع است را به وجود آوردند.
در نهایت میتوان از مسائل گفته شدها ین گونه برداشت کرد که پدیدهای به نام القاعده و طالبان در افغانستان، افراطگرایی در سوریه و همچنین تنشهای اخیر در عراق همه در راستای پیاده کردن اهداف مشخص است که به ادامه تطبیق سیاست ایجاد خاورمیانه نوین اعمال میشود.
خاورمیانه نوین چتر امنیتی برای اسرائیل است که در آن دیگر خبری از اتحاد میان اعراب در مقابل اسرائیل وجود ندارد و کشورهای عربی مخالف سیاست اسرائیل در منطقه باید از میان برداشته شوند و یا این که برای همیشه در بحران ناامنی به سر ببرند.
در چنین شرایطی است که اسرائیل میتواند نفس راحتی کشیده تا به عنوان یک قدرت برتر در کنار کشورهای عربی و اسلامی عرض اندام کند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/خ