به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل، پس از حادثه 11 سپتامبر که زمینهساز حضور آمریکا در افغانستان شد، بر اساس اهداف رسانهای مقامات سیاسی و نظامی آمریکا، مردم افغانستان به این باور رسیدند که روزگار طالبان به پایان رسیده و آنان را باید در زبالهدانهای تاریخی، سیاسی و امنیتی افغانستان و منطقه جستجو کرد.
اما به زودی، پس از آنکه از روابط پنهان میان نظامیان آمریکایی، انگلیسی و طالبان پرده برداشته شد، این رؤیای مردم افغانستان به یأس و ناامیدی مبدل شد.
اخراج «مایکل سمپل»، عالیترین دیپلمات اتحادیه اروپا در افغانستان و «میروین پاترسین»، مشاور ارشد «یوناما» یا نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان که هر 2 تابعیت کشور انگلیس را داشتند، نمودهای عینی این ماجرا است.
افغانستان در جستجوی صلح برای حل بحران افغانستان
پس از آنکه دولت افغانستان در مورد صداقت نظامیان خارجی در مبارزه با تروریسم و طالبان، دچار شک و تردید شد، به این نتیجه رسید که بحران و ناامنی افغانستان راهحل نظامی ندارد بلکه راهحل این مشکل را باید از طریق مذاکره و مفاهمه جستجو کرد.
بدین منظور، «شورای عالی صلح» در سال 1389 با 68 عضو، متشکل از اعضای کابینه دولت، علماء، روحانیون، متنفذان سیاسی و قومی به رهبری «برهان الدین ربانی»، ایجاد شد.
اهداف اصلی این شورا، حل مشکل افغانستان از طریق مذاکره و مفاهمه با طالبان بود که با در نظر داشت، عملکرد غیرشفاف نظامیان خارجی، تنها راه حل بحران افغانستان، مذاکره و مصالحه با طالبان ارزیابی و پنداشته شد.
افغانستان در این زمان به 2 بخش تقسیم شده بود، تعدادی در کنار طالبان و اکثریت دیگر در کنار دولت افغانستان قرار داشتند که این دودستگی بستر مناسبی را برای دخالت قدرتهای هژمون و سلطهطلب فراهم کرده بود.
سنگ اندازیها در برابر اقدامات شورای عالی صلح
با ایجاد شورای عالی صلح، کارکرد عملی نظامیان آمریکایی در افغانستان در حال به حاشیه رفتن بود زیرا از یک طرف مردم و دولت افغانستان به نظامیان خارجی و اهداف پنهانی آنان مشکوک و بی اعتماد شده بودند و از طرف دیگر اگر روند صلح به صورت موفقانه ادامه پیدا میکرد، ادامه حضور نظامیان خارجی در افغانستان منتفی میشد.
شورای عالی صلح در حقیقت به عامل نگرانی مقامات نظامی آمریکا و انگلیس در افغانستان تبدیل شد و آنان برای این که با افکار عمومی مردم افغانستان مواجه نشوند نتوانستند به طور مستقیم با این شورا مخالفت کنند، اما برای ناکامی این روند سنگاندازیهایی را آغاز کردند.
شورای عالی صلح افغانستان برای رسیدن به این اهداف، تلاشهای زیادی را انجام داد، اما هر زمان که این شورا به دستارودی نزدیک میشد، سنگ اندازیهایی صورت میگرفت.
از جمله این اقدامات میتوان به شهادت «برهانالدین ربانی»، دستگیری «ملاعبدالغنی برادر»، به عنوان طرف مذاکره کننده، ایجاد دفتر موازی برای طالبان در قطر، طرح تجزیه افغانستان و واگذاری بخشهایی از این کشور به طالبان، اشاره کرد.
تمامی این تلاشها به منظور عمیقتر کردن شکاف میان دولت و طالبان انجام شد تا از این طریق بتوانند از نزدیکی دولت و مخالفان جلوگیری کنند.
در عصر مدرن، قدرتهای هژمون برای سلطه بیشتر بر کشورهای فرودست و مشروع جلوه دادن حضور خود، به دنبال بهانه هستند.
ناامنی، ادامه جنگ، خشونت، نقض حقوق بشر، سلاحهای کشتار جمعی و حضور گروههای تروریستی در یک کشور، از مهمترین بهانههایی است که باعث مشروعیت حضور قدرتهای بزرگ در کشورهای دیگر میشود، نظیر آنچه که درعراق، افغانستان و سوریه تجربه شد.
از این رو ناامنی و وجود طالبان به عنوان تروریست و یا گروه همکار تروریستها میتواند بهترین بهانه برای حضور قدرت برتری مانند آمریکا در کشور دیگر باشد.
مذاکره و مصالحه با طالبان و امنیت و ثبات در افغانستان به هیچ شکل به نفع آمریکا و اهداف این کشور در افغانستان نیست و بر این اساس تلاش میشود ناامنیها تا زمانی که حضور دائمی آمریکا در افغانستان تثبیت نشود، همچنان ادامه داشته باشد که از آن در علوم سیاسی به عنوان «مدیریت بحران» یاد میشود.
براساس گزارشهایی که طالبان نیز آنرا تأیید کردهاند، در این اواخر رهبران طالبان مانند، «عبدالمالک» معروف به «بریالی»، «ملا نورالله هوتک»،«ملا اسماعیل»،«نصیرالدین حقانی»، پسر «جلالالدین حقانی» از فرماندهان بودند که در پاکستان به به صورت مرموزی به قتل رسیدند.
در آخرین اقدام از ایسن دست، آمریکا «قاری سیفالله»، یکی از فرماندهان طالبان را در لیست سیاه قرار داد، از طرف دیگر طالبان در این اواخر، امنیت ملی افغانستان را به دست داشتن در این گونه ترورها متهم نمود و در یک اقدام غیر مترقبه، 5 افغان را به جرم دست داشتن در قتل رهبران طالبان، اعدام کرد.
عربستان به دنبال احیای تسلط بر طالبان است
پس از روند قطر و ناکامی آن عربستان در تلاش است وارد گود شده و در این میان نقشی ایفا کند اما بعید به نظر میرسد که سفر اخیر وزیر خارجه عربستان سعودی به پاکستان به منظور تشویق پاکستان در همکاری با روند صلح افغانستان صورت گرفته باشد.
این گونه به نظر میرسد که عربستان بیش از آنکه به دنبال همکاری در روند صلح افغانستان باشد تلاش دارد تا سلطه پیشین خود را بر طالبان که در چند سال گذشته از دست داده بازیابی کند تا به عنوان یک بازیگر مهم در منطقه خودنمایی کند.
«بینظیر بوتو»، نخست وزیر اسبق پاکستان از راز طالبان پرده برداشت و گفت: طالبان با طرح آمریکا و انگلیس، با حمایت مالی عربستان ایجاد شد.
اکنون عربستان قرار است این پروژه را که به منظور زمینهسازی برای حضور آمریکا اجرا میکرد به انتها برساند.
روزنامه «نوای وقت» پاکستان در گزارشی عنوان کرد که «سعود الفیصل»، در پیام خود برای مقامات پاکستانی خواهان همکاری اسلامآباد برای بازگشایی دفتر طالبان افغانستان در عربستان شده است.
به نوشته این منبع، عربستان، آمریکا و پاکستان قرار است به زودی درباره بازگشایی دفتر رسمی طالبان و سایر امور منطقهای به ویژه اوضاع افغانستان با یکدیگر گفتوگو کرده و در این باره به توافقاتی دست پیدا کنند.
ترور رهبران طالبان و درج رهبران این گروه در لیست سیاه، هنگامی که دولت افغانستان برای مذاکره و صلح با طالبان، تلاش دارد، قابل تأمل است.
ترور رهبران طالبان و چالشهای روند صلح
با در نظر داشت مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که ترورهای اخیر رهبران طالبان، به منظور مبارزه با تروریسم و بنیاد گرایی نبوده بلکه به دلیل ایجاد چالش روند صلح افغانستان صورت گرفته است.
تأکید کرزی به ایجاد روند صلح به عنوان یک پیششرط برای امضای پیمان امنیتی، نشاندهند این حقیقت است و کرزی بارها تصریح کرده که صلح و ثبات در افغانستان به دست آمریکا است و اگر آمریکا بخواهد صلح در افغانستان برقرار میشود.
ترور رهبران طالبان، این ذهنیت را برای طالبان بوجود می آورد که دولت افغانستان به دنبال صلح نیست بلکه در پی فرصت است و این مسئله شکاف میان دولت افغانستان و طالبان را عمیقتر میکند.
انتهای پیام/ز