به گزارش خبرگزاری فارس از دشتستان، در جریان جنگ جهانی اول، کشورها و ملل مختلفی درگیر شدند که بسیاری از آنان خواسته و بسیاری دیگر ناخواسته به جمع یکی از دو جناح متخاصم پیوستند.
کشور ما ایران که در یکی از بحرانیترین شرایط تاریخ خود به سر میبرد، علیرغم اعلام بیطرفی آخرین شاه قاجار، ناخواسته وارد حادثهای شد که بیش از پیش بنیانهای ثبات و امنیت آن را متزلزل ساخت.
روسیه از راه شمال و انگلیس از راه جنوب این کهن دیار را به تصرف خود درآوردند، در واکنش به این قضیه، دولت که مطلقا محلی از اعراب نداشت اما مردمی غیرتمند با برنامهای نسبتا منسجم در نقاط مختلف، جنبشهای خودجوش ایجاد کردند و به دفاع از خاک و ناموس خود پرداختند.
از شاخصترین این جنبشها میتوان به جنبشی اشاره کرد که امروزه آن را با نام دلیران تنگستان میشناسند، جنبشی که متشکل از دلیران اکثر نقاط جنوب به ویژه، تنگستان، دشتی، دشتستان و بوشهر بود.
در هر نقطه، متولی گردآوری سپاه برای مقابله با اجنبی، سردارانی بودند که هم تمکن مالی داشتند و هم سالها به عنوان کدخدا یا خان ارتباط تنگاتنگی با مردم پیدا کرده بودند و به همین دلیل، تفنگچیان و تک تیراندازان ماهر را میشناختند و به اردوی خود دعوت میکردند.
از فرماندهان و سرداران مقابله با انگلیس در جنگ جهانی اول علاوه بر رئیسعلی دلواری، میتوان به زائرخضرخان تنگستانی، خالو حسین بردخونی، شیخ حسین چاکوتاهی و فرزندانش (عبدالرسول خان و ناصرخان) و غضنفرالسلطنه برازجانی نام برد.
هرکدام از این سرداران ضمن نشستهایی که باهم داشتند در جبههای خاص و در تاریخی مشخص بر اردوگاه انگلیسیها هجوم میبردند و ضمن تحمل خسارات مالی و جانی، ضربههایی نیز بر سپاه مهاجم وارد میکردند.
جمعآوری تکتیراندازان توسط عبدالرسولخان چاکوتاهی
عبدالرسولخان چاکوتاهی فرزند شیخ حسین که در قلعه کلمه(مرکز فعلی بخش بوشکان)مستقر بود با جمعآوری تکتیراندازان فراوانی از بخش بوشکان و ارم، مجموعهای کمنظیر به وجود آورده بود که جمع زیادی از این مجموعه در نبرد سهمگین چاکوتاهی با انگلیس، دربست چغادک شرکت کردند؛ که در این جنگ، غلامرضا بهرامی فرزند محمد اسماعیل ارغونی به شهادت رسید و برادرانش علی، حسن علی و محمدقلی که خود نیز چریک بودند؛ جسد وی را به روستای آبپای ارغون منتقل کردند و هماینک در گورستان آبپای ارغون، مدفون است.
ضربههای پی در پی فرماندهان به همراه جنگجویان، باعث شد تا انگلیس که مجهز به انواع سلاح و تجهیزات نظامی، به ویژه هواپیما بود، برای پیدا کردن عبدالرسول خان چاکوتاهی، به صورت هوایی به منطقه بلوک (بخش بوشکان)حملهور شود؛ به نحوی که ابتدا روستای طلحه و پس از آن روستای خون(که گمان میرفت عبدالرسول خان و تفنگچیهای او در آن جاها مستقر باشند)از طریق هوا و با شصت تیر مورد حمله و تجاوز قرار گرفتند.
بنا به گفته بعضی مطلعین، عبدالرسولخان چاکوتاهی وقتی وضعیت را این گونه میبیند خود و چند نفر از اطرافیان به آبادی قائدی در کوههای شمال سمل میرود و بقیه تفنگچیها در روستای خون، طلحه و کلمه پراکنده میشوند.
مرحله دوم تیرباران طلحه و خون(که بیشتر احتمال داده میشد عبدالرسول خان و تفنگچیها در آن مستقر باشند)ادامه پیدا میکند؛ در طلحه ظاهرا سه نفر شهید میشوند و در خون، زنی ترک زبان که در حال آس کردن گندم بود، به هشدار مردم مبنی بر هجوم (بالون)توجه نمیکند و به کار آس کردن ادامه میدهد. هواپیما(بالون)وقتی روی روستا قرار میگیرد همه مردم اعم از تفنگچیها و مردم عادی به پناهگاه میروند منهای آن خانم ترک زبان که در جواب هشدار مردم گفته بود«بالون دیگه چی چیه»!!!
شلیک عیوض ارغونی هواپیمای انگلیسی را ساقط کرد
متاسفانه خلبان بیعاطفه انگلیسی 60 گلوله در تن این زن شلیک میکند که بنا به گفته اهالی، جسد اوچنان ریز ریز شده بود که قابل دفن نبود، خلبان انگلیسی چرخی میخورد و پس از ساعتی، مجددا به خون حمله میکند اما این بار قبل از اینکه موفق شود از اسلحه خود برای شلیک به مردم مظلوم و بی دفاع خون استفاده کند؛ با شلیک گلولهای از تفنگ واسموسی یکی از اهالی، با نام "عیوض ارغونی" ساقط میشود.
حاضران و ناظران صحنه، که من توفیق این را پیدا کردم چندتن از آنان را در زمان حیاتشان زیارت کنم؛ عنوان کردند که گلوله تفنگ مرحوم "عیوض ارغونی" دقیقا کف پای چپ خلبان انگلیسی خورده و پس از عبور از زانویش سمت چپ سینهاش را مورد اصابت قرار داده بود؛ با این حال، پس از سقوط هواپیما در زمین زراعی کنار روستا، خلبان همچنان زنده بود و با اشاره دست از مردم میخواست که او را نکشند.
علیکرم جمعه خلبان زخمی را کشت
با وجود اینکه در هر شرایطی این خلبان توسط مردم کشته میشد اما قرعه این قصاص به نام فردی غیر بومی و شتربان(جط)از اهالی دشتی میافتد با نام "علی کرم فرزند جمعه" که در میان مردم به "علی کهجمو"معروف بود، پس از اینکه "علی کرم جمعه "خلبان زخمی را میکشد؛ مردم جسد او و شصت تیر شلیک نشدهاش را در چاهی بدون آب که نزدیکی روستا قرار داشت؛ میاندازند.
فردای این واقعه باز سر و کله بالونی(هواپیما) دیگر پیدا میشود؛ طبق معمول، مردم از ترس به پناهگاه میروند اما این بار هواپیما به آسمان روستا نمیآید و در نزدیکی روستای خون، محمولهای را از بالا به پایین میاندازد.
بنابه گفته شاهدین، پس از اینکه بالون، منطقه را ترک میکند؛ مردم به سراغ محموله میروند و جعبهای میبینند که در آن فرمانده انگلیسی نامهای تهدید آمیز خطاب به ملًاغریب، کدخدای خون نوشته است.
مضمون نامه که به فارسی نیز نوشته شده بود؛ اینچنین سینه به سینه به ما رسیده است: «غریب خونی، در صورتیکه خلبان ساقط شده ما را زنده یا مرده تحویل ندهی؛ روستای خون را با خاک یکسان خواهیم کرد.»
علیرغم درخواست ریشسفیدان برای تحویل جسد خلبان به انگلیسیها، هیچ کدام از اهالی خون، حاضر به حمل جسد به بوشهر نشدند تا اینکه شبانه یکی از ساکنان روستای فاریاب با نام "علی ملّا محمد"، جسد را از چاه بیرون آورده به وسیله قاطر به بوشهر حمل کرده، تحویل انگلیسیها میدهد.
ظاهراً انگلیسیها پس از تحویل گرفتن جسد خلبان مبلغ قابل توجهی پول به همراه هدایائی به حامل جسد به عنوان تشکر پرداخت میکنند؛ چندش مردم خون نسبت به کار این شخص چنان بود که ظرف همان روز اشعاری در هجو او میسرایند و مدتها آن را با خود زمزمه میکنند: " علی محمد مردهکش - مرده فرنگی بکش".
از قرار معلوم جسد این خلبان انگلیسی هم اینک در بهمنی و در قبرستان متجاوزان انگلیسی دفن است.
پس از ماجرای سقوط هواپیما تعداد زیادی از افراد منجمله شخص عبدالرسول خان چاهکوتاهی، مدعی شدند که هواپیمای انگلیسی را آنان ساقط کردهاند، من فکر میکنم توضیح پیرامون این نکته که واقعاً چرا بعضی از افراد دیگر، مدعی این کار شدند خالی از لطف نباشد:
عبدالرسول خان چاهکوتاهی همان گونه که گفته شد سرداری بود که به همراه برادران و پدرش مردانه در مقابل انگلیس جنگیدند که (البته انتظار میرفت او این افتخار را با سایر تفنگچیها و تک تیراندازانی از بخش بوشکان و ارم تقسیم کند).
او فرمانده بود و هواپیمای انگلیسی به دنبال او بودند، بنابر این هر موفقیت یا شکستی به نام او تمام میشد، به همین خاطر گرچه آن روز معهود در روستای قائدی بود و در روستای خون حضور نداشت اما تفنگچی او مرحوم عیوض ارغونی باعث سرنگونی هواپیمای انگلیس شده بود، بنابراین چاهکوتاهی به عنوان فرمانده، حق خود میدانست که شکار بالون را به خود نسبت دهد، البته متاسفانه ایشان در مصاحبهای که با رادیو داشتهاند؛ با بیانی غیر واقعی، شکار این هواپیما را با دست و اسلحه خود، عنوان کرده که بنا به شهادت حاضران و ناظران،کذب محض است.
و اما بعد از عبدالرسولخان چاکوتاهی، چرا نام دیگران هم به عنوان سرنگون کننده هواپیمای انگلیس در کنار نام عیوض محمدحسین (ارغونی) قرار میگیرد؟
علت این موضوع هم روشن است؛ به طور مثال بعضی از افراد، از علی کرم جمعه(علیکه جمو)به عنوان زننده هواپیما نام میبرند که ایشان هم، همانطور که گفته شد؛ فقط خلبان هواپیما را به قتل رسانده بود و شاید نقش او در بی جان کردن جسم نیمه جان خلبان، عامل انتساب این امربه مرحوم علی کرم باشد.
دیگرانی نیز که در پی به دست آوردن نامی در میان نامها بودند؛ بعداز این واقعه در گوشه و کنار، این افتخار را از آن خود میدانستند که ضمنا خیلی زود نامشان فراموش شد و فقط نام عبدالرسول خان چاهکوتاهی و علی کرم جمعه بنا به دلایلی که عنوان کردم همچنان در کنار نام "عیوض ارغونی" باقی ماند.
واقعیت سقوط هواپیما چیست
بنده بنابر وظیفهای که در این راستا بر دوش خود، در قبال تاریخ منطقه و استانم احساس میکنم؛ لازم میدانم که قطعیت امر را در جریان سقوط هواپیمای انگلیسی، مستدل و بدون جانبداری عرض کنم.
نده به 5 دلیل عامل سرنگونی هواپیما را "عیوض ارغونی" میدانم: اولا چنان که قبلا اشاره شد مردم، طبق رسم گذشته، وقتی شخصی کار مهم (یا حتی ناشایستی )انجام میداد؛ فوراً بر له یا علیه او شعر میگفتند و همانطور که اشاره کردم؛ علیه حامل جسد خلبان انگلیسی هم شعر سرودند و در این جریان نیز، در میان این همه مدعی، مردم تنها برای مرحوم عیوض ارغونی شعر سرودند و در اشعار فولکلور نامش راجاودان کردند؛ اشعاری نظیر: "عیوض سر دو پا بی بالون ور خدا بی" و یا " این عیوض قُبائی زد بالون هوایی".
ثانیاً زمینی که هواپیما یا همان بالون در آن سقوط کرد، هنوز به نام«جابالونی» معروف است، این زمین به پاس شجاعت و دلاوری عیوض ارغونی در روز حمله هوای انگلیس، به عیوض ارغونی داده شده و هنوز هم در اختیار نوههای اوست.
ثالثاً پس از گذشت حدود صدسال از این رویداد، هنوز هم ساکنان روستای خون، بهویژه افراد مسن، راجع به این موضوع، اظهار نظر میکنند و سقوط این هواپیما را به مرحوم عیوض ارغونی منتسب میکنند(البته به جز عدهای که صلاح نمیدانند).
رابعا بنده بارها از فرزند ایشان(مرحومه گوهر عیوضی)که هنگام سقوط هواپیما دختری ده ساله بوده و در کنار پدرش حضور داشته؛ این موضوع را شنیدم، به نحوی که ایشان حتی شکل نشستن و هدف گرفتن هواپیما، توسط پدرش را به طور کامل و موبه مو توضیح میداد.
خامسا اینجانب تهیه کننده و گزارشگر رادیو بوشهر هستم و راجع به بیشتر حوادث تاریخی در استان گزارشهای مستندی تهیه کرده و میکنم که یکی از این گزارشها در زمینه سقوط همین هواپیمای متجاوز انگلیسی در روستای خون بود.
در این گزارش افراد معتمد، مطلع، تاریخدان و سالخوردهای نظیر مرحوم میرزا ابوالحسن اسدی، مرحوم محمدامین عیوضی(فرزند کوچک عیوض ارغونی)، محمدیوسف یوسفی، مرحوم حاج محمد هاشمزاده به شکل قاطع اعلام میکردند که بنا به گفته شاهدان و حاضران در صحنه، عامل سقوط هواپیمای انگلیسی مرحوم عیوض ارغونی بوده و لاغیر.
گرچه در وهله نخست ممکن است به نظر بعضیها بحث برسر رویدادی که حدود صد سال پیش اتفاق افتاده؛ کاری بیهوده و عبث باشد اما تاریخ کشور از چنین حوادثی تشکیل شده که تحریف آن به صلاح هیچ کس نیست.
اگر بنا باشد هر واقعهای که در هر نقطهای از این کشور اتفاق میافتد این همه دستخوش تحریف و دگرگونی شود که دیگر نمیشود به تاریخ و تاریخ نویسی اعتماد کرد.
بنابراین، بنده ضمن تمجید و تحسین همه کسانی که در راه مبارزه با متجاوزین به انحاء مختلف تلاش کردند؛ وظیفه خود دانستم که آنچه را صحیح و واقعیت امر است را به اطلاع علاقمندان برسانم تا تلاش اندکی باشد برای صحت تاریخنویسی و تاریخ پرافتخار کشورم ایران و استان سرافرازم بوشهر قهرمان.
امیدوارم همه کسانی که دل در گرو پیشینه پرافتخار این مرز و بوم دارند؛ با شجاعت و با روحیه علمی، وقایع اصیل تاریخی را در اختیار حاضران و آیندگان قرار دهند، تا افراد مغرض یا کماطلاع، فرصت اظهار نظر غیر مسئولانه پیرامون وقایع تاریخی را پیدا نکنند.
==============
یادداشت از مختار فیاض
==============
انتهای پیام/2452/ی40