به گزارش بخش دفاع مقدس خبرگزاری فارس از ساری، عملیات والفجر شش که در اسفند سال 62 در منطقه عمومی چیلات انجام شد، عملیاتفریبی برای شروع عملیات خیبر و تنها عملیاتی بود که در طول دفاع مقدس، تنها با استعداد یک لشکر انجام شد.
عملیاتی که اساس عمل در آن به گفته «سردار کمیل» در عرض دو روز انجام شد ولی دلیر مردان لشکر 25 کربلا،هدفشان محقق شد،قلهها را فتح کرده و به شهرهای علی غربی و علی شرقی عراق مشرف شدند اما به دلیل ضعف در پشتیبانی و آتش تهیه،مجبور به عقبنشینی شده، از چیلات عاشورایی ساختند و تا پای جان و آخرین گلوله مقاومت کردند و جانانه به شهادت رسیدند.
مجید کریمی «فعال فرهنگی مازندران و مسئول مرکز فرهنگی لالههای زهرایی مازندران» که خود از اهالی جبهه و جنگ،جانباز جنگ تحمیلی و از فرزندان شهداست،چندین سال است که با راهاندازی خودجوش کاروانهای راهیان نور و برگزاری دعای عرفه در آن قطعه از سرزمین، پیگیریهای زیادی درباره احیای این یادمان ارزشمند کرده ولی هنوز ساز و کار عملیاتی شدن آن چیده نشده است.
رنجنامهای که دغدغه دوستداران فرهنگ ایثار را بازگو میکند.
وی در نامهای سرگشاده به «مدیرکل حفظ آثار مازندران» که آن را رنجنامه خواند،دغدغههای دوستداران فرهنگ ایثار و شهادت را باری دیگر بازگو کرد.
* رنجنامه
حضرت امام خامنهای (مدظله العالی): امروز بعضیها هستند که در دنباله کار فرهنگی خطرناک، میخواهند یاد آن روزها را هم از خاطر ملت ایران ببرند، از تکرار اسم جنگ و اسم مناطق جنگی عصبانی میشوند.
از نام آنچه که ذهن مردم را به یاد آن روزها بیاورد، خشمگین میشوند و تلاش میکنند که اینها از یاد مردم برود.
اینها کسانی هستند که در آن دوران،خجلتزده و شرم زده بودند، چون حضوری در صحنه نداشتند.
چون در آن دوران آنچه اتفاق می افتاده است، مایه خجالت آنها و علیه کسانی بوده که دل اینها با آنان بوده است. لذا از تکرار آن ناراحت میشوند و میخواهند این را از خاطر ملت ایران حذف کنند.»
مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مازندران!
تاریخ پرافتخار دفاع مقدس،حکایت مظلومیت،شجاعت و درخشش مردان مردی است که برای اعتلای آموزه های نورانی انقلاب و وصال حضرت دوست، سر از پا نشناختند،خالصانه جان در طبق اخلاص نهادند و «عند ربهم یرزقون» شدند.
مرکز فرهنگی لالههای زهرایی(س) مازندران،متشکل از جمعی از فرزندان معظم شهدا،ایثارگران و مجاهدان عرصه جهاد فرهنگی در جبهه جنگ نرم و در راستای انتشار و ترویج افکار،اندیشهها و نهادینهسازی سیره عملی شهدا از سال 1368 تا به امروز در مسیر خدمترسانی به آستان نورانی امام و شهدا در تکاپو است.
تلاش این مرکز، سعی در مظلومیتزدایی از چهرههای نورانی شهدا،معرفی این مردان الهی به نسل جوان تشنه معرفت و سیره شهدا و عمق بخشی به بصیرت جوانان است که به فرموده حضرت امام خامنهای: «هر کسی در راه روشنگری فکر مردم تلاش کند،از انحرافی جلوگیری کند و مانع سوء فهمی شود از آنجا که در مقابله با دشمن است،تلاشش «جهاد» نامیده میشود.»
همان گونه که مستحضرید در سال 1362 در پی صدور دستور شفاهی از سوی فرمانده کل سپاه،مأموریت انجام عملیات در نوار مرزی دهلران و محور عملیاتی به وسعت 20 کیلومتر در چیلات به لشکر 25 کربلا ابلاغ شد.
فرمانده لشکر 25 کربلا «سردار محمدحسن کوسه چی» و تعدادی از برادران پاسدار واحدهای اطلاعات و عملیات، لجستیک و مخابرات برای شناسایی، عازم منطقه «چیلات» شدند تا عملیات والفجر شش که طرحی فریبنده برای عملیات خیبر بود را 24 ساعت قبل از خیبر در آن محور به اجرا درآورند.
برگشت سالم 15 نفر از 313 اعزامی
عملیات والفجر6 باید در ساعت 22:35 دقیقه دوم اسفند ماه سال 1362 انجام میگرفت، به علت عدم شناسایی کامل منطقه توسط تعدادی از گردانها با 6 ساعت تأخیر آغاز شد.
به دلیل شرایط خاص و وجود محدودیتهای زمانی،تنها یک روز فرصت شناسایی در اختیار واحد اطلاعات لشکر 25 کربلا قرار گرفت و این شرایط موجب شد تا واحد تخریب لشکر نیز به گواهی اسناد و مدارک موجود و خاطرات فرماندهان و رزمندگان،نتواند در خنثیسازی میادین مین آن منطقه، خوب عمل کرده و موفق به بازگشایی معبرها شود اما با وجود تمامی این مشکلات، از آنجایی که این عملیات، به عنوان مقدمه ورود به عملیات خیبر طراحی شده بود، جمعی از شیرمردان خطه مازندران دل به دریای عنایات باری تعالی زدند و داوطلبانه و شهادت طلبانه با عبور از میادین مین، وارد این کارزار پرمخاطره شدند و با استقرار روی ارتفاعات منطقه، رزمی جانانه را از خود به نمایش گذاشتند اما با عدم پشتیبانی آتش توپخانه و زرهی و کمبود امکانات و مهمات، رفته رفته، عرصه بر مجاهدان راه خدا تنگ شد و با تشدید درگیریها، شرایط رو به وخامت نهاد و حلقه محاصره تکمیل شد.
به روایت شاهدان از میان بچههای گردان 313 نفره حضرت امام رضا(ع) طرح لبیک یا خمینی(ره) اعزامی از آمل، فقط 15 نفر سالم برگشتند؛ گردانی که در زمان عقبنشینی از وسط میدان مین، قیچی شد.
از روز سوم عملیات آب و غذا و مهمات بچه ها تمام شد بچهها با دست خالی مقاومت کردند، جنگ تن به تن شروع شد، در درگیریهایی تن به تن، عراقیها بچههای مجروح را گرفتند و از بالای ارتفاع 200 متری به داخل میدان مین پرتاب کردند.
عراقیها با دوشکاهای مستقر روی تانکها بچهها را مستقیم میزدند و به شهادت میرساندند!
شهید مجتبی شفیق (آملی) با گلوله توپ تکه تکه شد، عاشورایی ثانی در آن منطقه شکل گرفت! پدران،برادران و همرزمان بسیجی ما نگذاشتند حرف امام بر زمین بماند و با وجود تمامی کمبودها و محدودیت تجهیزات،امکانات و تدارکات و پشتیبانی آتش توپخانه،جانانه ایستادگی کردند و عاشورایی جنگیدند.
کشف پیکر شهدا با دستان بسته و قمقمههای لبریز از آب
پس از گذشت 10 سال، هنگام تفحص در منطقه چیلات، پیکر برخی از این شهدای عزیز در حالی که با دستان بسته و تیر خلاص به جمجمه و قفسه سینه در مقتلهای پنج نفره آرمیده بودند، کشف شد، آن هم در شرایطی که قمقمههای تعدادی از این شهدا، لبریز از آب بود و به تأسی از مولایشان آقا اباعبدالله(ع)، لب تشنه،شهد شیرین شهادت را نوشیدند.
هنوز پیکر مطهر پاسدار رشید اسلام قاسمعلی فخاریان (بهشهری) در آن سرزمین جاویدالأثر مانده است و خانواده قاسمهای جوان،چشم انتظار بازگشت پیکر عزیزان شان هستند!
فرزند شهیدی که از شش ماهگی به 30 سالگی رسید تنها یک خواسته
دختر بسیجی شهید محمدتقی فتحی (فریدونکناری) که شش ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمده بود، امروز حدود 30 سال سن دارد و تنها خواستهاش این است که برای یک بار هم که شده برای بازدید از مناطق عملیاتی دفاع مقدس به مقتل پدر شهیدش برود، زیارت عاشورا بخواند و با او تجدید پیمان کند.
امروز فرزندان معظم شهدای عملیات والفجر6، همگی بزرگ شدند و هر کدام در سطوح گوناگون جامعه مشغول فعالیت هستند و در مناسبتها و یادوارههای مختلف و یا ایام اعزام کاروانهای راهیان نور که گرد هم میآییم، نخستین سئوالشان از ما این است که چرا مسئولان درباره احداث یادمان شهدای والفجر شش اقدامی نمیکنند.
چرا متولیان ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پس از سالهای دفاع مقدس،حتی یک تابلو هم در منطقه چیلات نصب نکردند، اطلاعرسانی نکردند که آنجا مقتلالشهدا بوده و آغشته به خون پدران شهیدانمان است.
چه کسانی مسئول حفظ قدمگاه و مقتل پدران شهیدمان هستند؟!
چرا در این 30 سال، یک کتاب از حماسه جاودان علی اکبرهای خمینی، شهدای والفجر6 به چاپ نرسیده است؟!
قصه و غصه شهدای چیلات چه فرقی با فکه دارد؟!
عملیاتهای رمضان و کربلای چهار که با عدم فتح روبهرو شده بودند،چه فرقی با عملیات والفجر 6 دارند؟!
چه تفاوتی بین مناطق عملیاتی فتحالمبین،شلمچه و اروندکنار با چیلات است؟!
چرا تا به امروز یک بروشور از عملیات والفجر6 در ایام راهیان نور توسط ستاد مرکزی راهیان نور توزیع نشده است؟!
چرا نام عملیات والفجر6 به طور کامل از اطلس دفاع مقدس و دایرة المعارف مصور تاریخ جنگ حذف شده است؟!
چه کسانی باید پاسخگوی سئوالهای وارثان خون شهدا باشند؟!
چرا مسئولان و سرداران لشکر 25 کربلا برای پیگیری احداث یادمان شهدای والفجر6 در چیلات تا به امروز هیچ اقدامی انجام ندادهاند؟!
برادر عزیز و دوست داشتنی جناب منصورعلی زارعی! مرکز فرهنگی لالههای زهرایی در سال 90 در مکاتبهای با سردار میرشکار «مدیرکل وقت حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» درخواست پیگیری موضوع یادمان مقتلالشهدای چیلات را داشت که آن بزرگوار در مکاتبهای با سردار باقرزاده، موافقت کتبی ایشان را در انتهای نامه لالههای زهرایی دریافت کرد اما متأسفانه نمیدانیم که چرا این امر تاکنون عملیاتی نشده است و چه کسانی مانع تراشی میکنند؟!
این مرکز به نمایندگی جمعی از فرزندان شهدای عملیات والفجر6، تقاضا دارد، طی هماهنگی با سردار کارگر، «ریاست محترم بنیاد» شرایطی فراهم شود تا 3نفر از فرزندان شهدای این عملیات بتوانند، به بیان خاطرات و مستندات عملیات والفجر6 و ارائه گزارش پیگیری هایی که از سال 90 تا به امروز انجام داده اند، بپردازند و با هم اندیشی، راه کارهای پیش رو برای تحقق رویای خانواده های معظم شهدای این عملیات بررسی شود تا هر سال شاهد حضور جوانان و ره پویان طریق شهادت در آن منطقه باشیم و بـتوانیم به فرزندان مـان «نوههای» شهـدا، در مقتل پدران آسمانی مان، درس ایثار، شهادت،زندگی جاودانه و تکریم از مقام شامخ شهدا را بیاموزیم.
چیلات و علیاکبر شدن 350 گل زهرایی
به نظر ما وارثان خون شهدا، قصه فتحالمبین،فکه،شلمچه و اروند،قصه عاشورا است که البته شمع را آب میکند اما قصه چیلات،قصه علیاکبر شدن و پرپر شدن 350 گل از بوستان لالههای زهرایی ست که با نام حضرت زهرا (سلام الله علیها) خودشان را فداییان عملیات خیبر ساختند، در گمنامی حماسه آفریدند،به فرمان حضرت امام روح الله(ره)، لبیک گفتند و برای همیشه جاودانه شدند.
روایت عملیات والفجر6، قصه زیر سئوال بردن فرماندهان جنگ نیست.
آن عزیزان در شرایطی سخت و فرصتی اندک،تصمیمی عاشورایی گرفتند که فهم شرایط شان برای کسانی که با فرهنگ «عاشورا» آشنا نیستند، غیر قابل تصور است.
ما فرزندان شهدای عملیات والفجرشش از زحمات همه فرماندهان و رزمندگان آن عملیات که با وجود تمامی مشکلات از دستورات فرماندهی مافوق خود اطاعت کرده و به خط دشمن زدند تا عملیات فریب را به سرانجام برسانند، تقدیر و تشکر می کنیم و امیدواریم پس از گذشت 30 سال با حمایت های معنوی و پیگیری های لازم، همه سرداران و فرماندهان لشکر 25 کربلا که از سال 1362 تا به امروز در این لشکر مسئولیتی داشتند، این امر مهم هرچه زودتر عملیاتی و محقق شود و ستاد مردمی پیگیری یادمان شهدای عملیات والفجرشش با حضور سرداران و خانوادههای معظم شهدای والفجرشش و بنیاد حفظ آثار راهاندازی شود.
امید که با حمایتهای همه دلسوزان و محبان فرهنگ شهادت،شاهد حضور کاروانهای راهیان نور در مقتل الشهدای عملیات والفجرشش باشیم.
انتهای پیام/86020/ح40/ض1002