اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

فیلمساز برجسته اردبیل:

موفقیت در ساختن یک فیلم خوب است نه جایزه گرفتن / هنر اصیل و فاخر مقبول مردم است

فیلمساز برجسته استان اردبیل و کارگردان فیلم کوتاه اردبیلی گفت: من توانستن و موفقیت را در ساختن یک فیلم خوب می‌بینم نه اینکه صرف جایزه گرفتن هنرمند بخواهد توانمندی‌اش را به رخ بکشد.

موفقیت در ساختن یک فیلم خوب است نه جایزه گرفتن / هنر اصیل و فاخر مقبول مردم است

به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل، در حاشیه چهارمین جلسه نقد و بررسی آثار منتخب جشنواره ملی فیلم کوتاه حسنات، در حضور زاون قوکاسیان با همکاری نگارستان امام خمینی (ره) که در محل سالن اجتماعات برگزار شد، به سراغ حسن قهرمانی کارگردان فیلم کوتاه، مستند‌ساز و مسئول هنرهای تصویری حوزه هنری اردبیل رفتیم و با او هم کلام شدیم.

دبیرخانه جشنواره حسنات، فیلم‌های «مردی با شلوار میلیونی» از حسن قهرمانی، «خواب عمیق» از یاشار منوچهری ،«چون برگ بید» از امین صبور و «آن مرد» از بهنام کمالی حاصل تلاش فیلمسازان اردبیلی در سومین دوره جشنواره حسنات نمایش مجدد یافتند.

- آقای قهرمانی با توجه به اینکه متولد 1354 هستید و در دوران نوجوانی شما، اردبیل هنوز آماده و پذیرای فعالیت فیلمسازان نبود، خیلی راغب هستیم بدانیم چه عاملی موجب علاقمندی شما به سینما و فیلمسازی شد؟

در آن زمان اردبیل سه سینما داشت، سینما قدس، سینما ایران که در حال حاضر تعطیل شده و سینما انقلاب. خانواده من اعتقادات خاصی دارند. سینما جلوه بدی برای آنها داشت، یادم می‌آید بلیت سینما 5 تومان بود من پول تو جیبی‌ام را که روزی 10 تومان بود می‌گرفتم به مدرسه پیاده می‌رفتم، هیچ چیزی هم نمی‌خریدم و فردای آن روز راهی سینما می‌شدم. کرایه تاکسی از خانه تا سینما یک تومان بود. یک تومان رفت، یک تومان برگشت. 3 تومان هم قیمت یک نوع شیرینی خاص بود که همیشه موقع تماشای فیلم می‌خوردم. مدام هم استرس داشتم. از همان نوجوانی این خواسته در من شکل گرفت که وارد عرصه فیلمسازی و سینما شوم تا اینکه به دبیرستان رفتم. چون درسم خوب بود، مادر و پدرم در رشته ریاضی ثبت نامم کردند. بعد من خودم پرونده‌ام را گرفتم و رفتم هنرستان رشته گرافیک. یکی از درس‌های تخصصی ما مبانی سواد بصری بود که نیاز به کار عملی داشت. یک روز مادرم سؤال کرد داری چکار می‌کنی؟ گفتم دارم تکلیف انجام می‌دهم. گفت پس چرا دایره دایره می‌کشی؟! گفتم درس ما تکالیف این چنین نیز دارد. پسر عموی من بهزاد در همان دبیرستانی درس می‌خواند که من انصراف داده بودم، از او قول گرفته بودم چیزی به خانواده‌ام نگوید. مادرم می‌گفت پس چرا بهزاد از این تکالیف ندارد!

یک روز پدرم به دبیرستان رفته بود و به او گفته بودند پسرت همان روز پرونده‌اش را گرفت و رفت. من تبعید شدم به خانه و سخت‌گیری‌ها آغاز شد. حتی پول تو جیبیم هم قطع شد. یک سالی گذشت. پدرم حجره داشت به من گفت که بروم پیش او کار کنم. من هم به خاطر اینکه آنها را راضی کنم مشغول به کار شدم تا اینکه کم کم وارد یک شرکتی شدم و با آقای اصغر جاوید آشنا شدم. با هم سر فیلمبرداری می‌رفتیم و از او کار یاد می‌گرفتم. بعد هم که در دانشگاه سوره اصفهان رشته سینما قبول شدم.

از چه سالی فیلمسازی را به طور رسمی آغاز کردید؟

از سال 79 که در واقع یک پروژه دانشجویی بود. 16 میلی‌متری به اسم «من هم می‌توانم»

تعبیرتان از این توانستن در «فیلمسازی» چیست؟

من توانستن و موفقیت را در «ساختن یک فیلم خوب» می‌بینم نه جایزه گرفتن و معتقدم که جایزه‌ها دادنی هستند نه گرفتنی. چون سلیقه داوران در آن دخیل هست. البته نه اینکه جایزه گرفتن بی‌تأثیر باشد، فرضاً یکی از دلایلی که مرا در فیلمسازی جدی کرد جایزه بهترین فیلم مستند بود که سال 82 برای «محبت سرباز ایران» از جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه اصفهان گرفتم. همان موقع یک خودباوری در منِ به وجود آمد. چند جایزه بعد از آن گرفتم ولی دیگر کم کم حس کردم من باید« فیلمساز» باشم تا « جایزه بگیر». چون جایزه را امروز می‌گیریم و فردا هم دست‌زدن‌ها و تشویق‌ها رفته و هم پولی که به عنوان جایزه داده‌اند. خوب حالا چه باید کرد؟ این سؤالی بود که من از خودم پرسیدم و احساس کردم که من باید فیلم خوب بسازم و تمام تلاشم را گذاشتم که بیشتر فیلمساز خوبی باشم تا جایزه بگیر خوب. خوشحالم در این ده، دوازده سال توانسته‌ام فیلم‌هایی بسازم که فیلم شناسان از من تشکر کردند و این برای من به معنای موفقیت است.

برای ساختن فیلم خوب باید سوژه خوب انتخاب کرد. اکثر فیلمسازان جوان با این قضیه مشکل دارند.در فیلم‌های شما چه ویژگی در انتخاب موضوع تاثیرگذار بوده است؟

در این بخش از سخنانم می‌خواهم از نصرت کریمی یادی کنم. یک روز در دفتر وی به اتفاق مهرداد اسکویی راجع به اینکه چه موضوعی انتخاب کنم صحبت می‌کردیم. کریمی گفت: سفارشی به شما می‌کنم که اگر می‌خواهید برای یک فیلم موفق سوژه پیدا کنید، چشمانتان را ببندید و به اطرافتان فکر کنید. هر چیز و هر اتفاقی که فکرتان را مشغول کرد برای اینکه یک جواب برایش پیدا کنید، آن سوژه توست.

این حرف همیشه برای من ملاک انتخاب سوژه شد. سعی می‌کنم روی مسئله‌ای دست بگذارم که همه را درگیر کند و هیچ وقت هم از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم جدا نباشد. من یاد گرفته‌ام که سینما یعنی اندیشیدن و دوست دارم فیلمی را بسازم که حداقل فکر چند نفر را درگیر کنم و به این موضوع نیز معتقدم که «هرچیز از دل برآید لاجرم بر دل نشیند». مثل فیلم «گوزن‌های پا به ماه» که ساختم و علاقه خاصی به آن دارم. خیلی جاها هم به خاطر این موضوع مجبور شده‌ام از خیلی چیزها چشمپوشی کنم. چون برخی برای همکاری با من شرط و شروط هایی مبنی بر اعمال نظر شخصی خودشان در فیلم من دارند و من قبول نمی‌کنم.

با توجه به این مسئله مشتاق شدم در مورد فیلم «بازتاب» بدانم. یک فیلم سفارشی که شما در آن مجری طرح بودید.

بله، من با آقای جمالی رابطه دوستانه داریم. خوب تأکید هم می‌کنم که یک فیلمساز با شرایط فعلی مجبور به تأمین معاش و کسب درآمد هم هست. این کار را باید می‌فروختیم. کمکی که من می‌توانستم کنم این بود که حوزه هنری اردبیل را دخیل کردم که این کار خریداری شود. چون من مسئول هنرهای تصویری بودم باید مجری طرح می‌شدم. البته در جریان فیلمنامه هم بودم.

با این امر موافق بودید؟

نه موافق، نه مخالف. هر فیلمساز سبک و سیاق خودش را دارد. البته منکر نمی‌شوم که یک سری اصول برای استانداردها هست و باید نمای زیبایی از یک چارچوب درست به نمایش گذاشت. جمالی هم سلیقه کاریشان این گونه است و من به آن احترام می‌گذارم.

در بخشی از سخنانتان از اصغر جاوید نام بردید. اغراق نیست اگر بگوییم وی پدر فیلمسازی شهر اردبیل هستند، نظرتان چیست؟

دقیقاً. اردبیل شهر کوچکی است اما اگر سینمای آزاد را در نظر بگیریم کسانی مثل زاون قوکاسیان، اصغر جاوید، کیانوش عیاری و ناصر غلامرضایی در کنار هم بودند و اصغر جاوید هم برای خودش در آن زمان مهره مهمی بود. جاوید در اردبیل در واقع نسخه مشابهی است از زاون در اصفهان. با همان تفکرات و دغدغه‌هایی که «باید به شهرم برسم، به نسل جدید برسم»… ولی متأسفانه در اردبیل فضا برای بزرگ شدن جاوید فراهم نشد. چون اصفهان یک شهر بزرگ آشنا به هنر است که مردمش نسبت به این مقوله به نوعی حساسیت دارند ولی در اردبیل این طور نبود. البته به تازگی تغییراتی ایجاد شده است. اصغر جاوید دل خیلی صافی دارد. این آدم هنوز ممکن است بر سر یک موضوع کوچک زارزار گریه کند و به همان اندازه یک مرتبه خیلی عصبانی می‌شود و همه‌اش به خاطر سینماست. اینها یکسری آدم‌های خاصی بودند که به اطرافشان خیلی توجه داشتند و به نوعی خودشان را فدایی نسل جدید کردند. همیشه گفته‌ام که الفبای سینما را او به من یاد داد و احترام ویژه‌ای برای او قائل هستم. او هیچ وقت به حقش نرسید.

در حال حاضر با توجه به فعالیت درخشان فیلمسازان اردبیل چه چیزی موجب این موتور متحرک می‌شود؟

اردبیلی‌ها معتقدند اگر یکی موفق شد من هم می‌توانم و این امر گسترش پیدا می‌کند و همه از هم انرژی می‌گیرند و این دایره بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. هر کس هم که موفق شد به دیگری کمک می‌کند تا او را هم به خواسته‌اش برساند و از هم حمایت می‌کنند. ضمن اینکه فیلم ساختن به سختی دهه 50 و 60 نیست. زمانی که نگاتیو کار می‌شد، همه امکانات دست یک عده خاصی بود و همه چیز در تهران متمرکز شده بود ولی الان این طور نیست. به واسطه دنیای مدرن همه چیز قابل دسترسی شده. اگر اندیشه لازم را داشته باشیم می توانیم کارهای بزرگ بکنیم.

فکر نمی‌کنید به موازات دنیای مدرن، سطح سلیقه مخاطب هم ارتقا پیدا کرده و اکنون مشکل جدید این است که مخاطب دیگر به راحتی هر اثری را نمی‌پذیرد؟

بله موافقم. به تعبیر من، فهم و شعور مخاطب چه از نظر بصری و چه از نظر آگاهی و شناخت بالا رفته، دیگر فقط درگیر قصه نیست. برای خودش تحلیل می‌کند و برای هر چیز به دنبال دلیل می‌گردد.

به نظر شما جشنواره‌های فعلی توانسته‌اند در رشد و ارتقای فیلمسازان مؤثر عمل کنند؟

خیلی از جشنواره‌ها که از رسالت اصلی خود بیرون آمده‌اند ولی برخی دیگر جشنواره ها بهانه‌ای می‌شود تا عده‌ای به تبادل نظر بپردازند و هدایت این جمع به مسیری که هدفمند باشد درست است. بعضی از جشنواره‌ها متأسفانه جز نمایش فیلم و اجرای صرف حرفی برای گفتن ندارند و برخی دیگر آفت فیلمسازی شده‌اند. چون به یک اثر نه چندان مطلوب جایزه می‌دهند و در ذهن فیلمساز جوان و تازه کار، الگوسازی اشتباه می‌کنند. اگر به جای آن تفهیم کنند که باید اندیشه و فکر بزرگی در پس هر کاری باشد، درست‌تر است. هر کس باید چاهی باشد به عمق 2000 متر، نه اقیانوسی به عمق نیم میلی‌متر!

اگر جشنواره‌ها این را آموختند، بهترین اتفاق ممکن افتاده و راه انتقال آن هم اساتید بزرگ سینما هستند. چون امثال ما از آنها حرف شنوی داریم.

با این حساب از نظر شما جایگاه جشنواره ملی فیلم کوتاه حسنات اصفهان در این سطح از انتظاراتی که مطرح شد، کجاست؟

من همیشه به همه  توصیه می‌کردم در جشنواره حسنات شرکت کنند. ممکن است برخی الان فکر کنند من به اصفهان وابستگی خاصی دارم اما حقیقت این است که اساتید بزرگی چون عباس گنجوی، محمدرضا اصلانی و خسرو سینایی را دیگر کجا می‌شود دید و از تجربیاتشان بهره برد… برای مثال حرف‌های تهامی‌نژاد مو به مو در ذهنم بود وقتی که «مردی با شلوار میلیونی» را ساختم. او بود که به من یاد داد چطور به سوژه اجازه پیدا شدن و ابراز و بیان بدهم. اگر وی را در اصفهان نمی‌دیدم این فیلم ساخته نمی‌شد.

یادم هست که سال 83-82 جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه اصفهان، دنیا را به ایران معطوف کرده بود. سه دوره بیشتر برگزار نشد. اگر بگذارند جشنواره حسنات ادامه پیدا کند بدون اغراق می‌تواند یکی از بهترین‌ها باشد. اساتید بزرگی که در جشنواره حسنات حضور پیدا می‌کنند را در جشنواره فجر هم نمی‌شود دید. اگر منِ فیلمساز این تمایز را نبینم و عنوان نکنم چه کسی باید بگوید؟! چه کسی باید بگوید که زاون قوکاسیان زندگی‌اش را برای سینما گذاشته و این جشنواره هم ماحصل چندین سال تجربه اوست. ما باید بگوییم و ما حداقل می‌فهمیم که چقدر پر زحمت و سخت است. باید بگوییم تا حق مطلب ادا شود. امیدوارم این جشنواره پابرجا باشد.

=====================

گفت‌وگو از: آناهیتا صمدی – زهرا جلالی

=====================

انتهای پیام/62007/ی40/پو3002

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول