بحرانی که ادوارد اسنودن با افشاگریهای خود بهوجود آورد، تنها در عرصه داخلی آمریکا باقی نماند و خبر جاسوسی از دفاتر نمایندگی برخی کشورهای اروپایی توسط سیا، به بحران مزبور جنبه بینالمللی هم بخشید. در حال حاضر واکنشهایی از سوی برخی مقامات اروپایی در خصوص این افشاگریها به چشم میخورد که فراخوان سفیر آمریکا به وزارت خارجه اتریش و برخی اظهارات مقامات فرانسوی از آن جمله است.
آنچه شاید بیش از خود جاسوسی میتواند مورد بحث باشد، انگیزه آن است. به هر حال تردیدی نیست که کشورهای اروپایی دوستان واشنگتن و بلکه متحدان آن در عرصه بینالمللی محسوب میشوند و پروژههای مشترک فراوانی را با یکدیگر از جمله در خاورمیانه پیش میبرند. به واقع چرا دستگاه تحت امر «جان برنان» باید به جاسوسی از دفاتر نمایندگی کشورهایی اقدام کند که نه مواضع متفاوتی با آمریکا دارند و نه احتمالا چیزی برای مخفی کردن از حکام کاخ سفید؟
در صحنه بینالمللی نه رقابتی جدی بین آمریکا و اروپاییها دیده میشود و نه خصومت چندانی وجود دارد، گهگاه اختلاف نظرهایی هست اما نه در آن حد که به چنین اقداماتی بخواهد منجر شود.
* نظام هژمونیک و جایگاه اروپا در آن
در نظام بینالمللی که آمریکا خود را در آن هژمون یا قدرت مسلط میداند، کشورها نسبت به نوع رویکرد خود به هژمون، به سه دسته دوست اثرگذار، دوست بیاثر و متخاصم تقسیم میشوند. بسیاری از کشورهای اروپا در جایگاه دوستان اثرگذار واشنگتن محسوب شده و تعدادی نیز دوستان بیاثر به حساب میآیند اما هیچیک در جایگاه مخاصمه با هژمون به سر نمیبرند.
اروپاییها در اکثر پروژههای بینالمللی در کنار دوستان آمریکایی خود قرار دارند. طی سالهای اخیر چه در مساله سوریه و چه در مواجهه با مساله هستهای ایران، اروپا در کنار آمریکا بوده است. جلوگیری از بازبرآمدن روسها بهعنوان قدرت بلامنازع بینالمللی هم از آن دسته پروژههاست که اروپا در آن در کنار دوستان آمریکایی خود است.
رابطه دوستانه و اتحاد اروپا و بالاخص اروپای غربی با ایالات متحده به دوران جنگ سرد و پیاده شدن طرح مارشال بازمیگردد که طی آن دوران آمریکاییها بار سنگین بازسازی اروپای پس از جنگ و ممانعت از افتادن اروپای غربی به آغوش شوروی را بر دوش میکشیدند.
* اصل عدم قطعیت در روابط بینالملل
با وجود دوستی دیرینه آمریکا و اروپا، جاسوسی آمریکاییها از دوستان اروپاییشان نشان میدهد که آمریکاییها به اصل عدم قطعیت (Uncertainty) در روابط بینالمللی پایبند هستند. در فضای بینالملل که کشورها عموما خود را فاقد دوست یا دشمن همیشگی میدانند، نمیتوانند به گفتار و ظواهر افعال سران دیگر کشورها اعتماد کنند، بنابراین همواره دچار نوعی سوءظن نسبت به آنها هستند. این سوءظن حتی در خصوص دوستان امروز که میتوانند به دشمنان فردا بدل شوند نیز وجود دارد.
اصل عدم قطعیت از ادبیات واقعگرایان و نوواقعگرایان در روابط بینالملل برگرفته شده است و افشای جاسوسی از دفاتر نمایندگی متحدین نزدیک آمریکا بیانگر آن است که انگارههای واقعگرایانه از دستگاه سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده رخت برنبسته است، این درحالی است که ادبیات سیاست خارجی آمریکا در دوران اوباما تا حدود زیادی به انگارههای لیبرالی نزدیک بوده است.
چارهای نیست جز این که بپذیریم آمریکاییها در اعتماد مطلق به متحدان امروز خود دچار تردید هستند وگرنه هیچ دلیل منطقی برای جاسوسی از متحدین دیرینه نمیتواند وجود داشته باشد.
* ماهیت سیا و آژانسهای اطلاعاتی آمریکا
یکی دیگر از عللی که میتوان برای جاسوسی از نمایندگیهای اروپا برشمرد، این واقعیت است که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا از نوعی متغیر نقشگرایانه خاص برخوردارند که کارویژههای خاص خود را دارد و هرگونه ارگان خارجی را بهعنوان هدف جاسوسی برمیشمارد.
ذات اینگونه سازمانها و بالاخص سیا اقتضا میکند که هرگونه اطلاعات ممکن را برای روز مبادا و استفادههای احتمالی آتی گرد آورند و روابط دشمنان آمریکا با دوستان این کشور را رصد کنند. این واقعیتی در سیاست خارجی است که نهادهای اجرایی در بسیاری موارد بر اساس ذات و وظیفه خود عمل میکنند و توجه چندانی به تحولات سیاست خارجی ندارند.
میتوان علاوه بر اصل عدم قطعیت، به متغیر نقشگرایانه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا نیز در رسوایی اخیر توجه کرد. نباید فراموش کرد که چنین سازمانهایی ذاتا به هیچ چیز و هیچکس اعتمادی ندارند و از هیچ اقدامی برای رسیدن به اهداف اطلاعاتی و امنیتی خود فروگذار نیستند.
* افشای جاسوسی از اروپاییها چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
روابط آمریکا و اروپاییها دیرینهتر و محکمتر از آن است که افشاگریهای اسنودن بتواند آن را دچار خلل بنیادین کند اما تردیدی نیست که این رسوایی میتواند دستکم برای مدتی ادبیات سیاسی اروپاییها در برابر دوستان دیرینه خود را دچار تغییراتی نهچندان خوشایند برای کاخ سفید نماید.
علاوه بر آن شاید اروپاییها از این پس حواس خود را به اطلاعاتی که ممکن است در حوزه نفوذ سازمانهای جاسوسی آمریکا باشد، بیشتر جمع کرده و کار را برای دستگاههای اطلاعاتی آمریکا سختتر کنند.
اما به هر حال کاملا دور از ذهن است که تصور شود افشاگریهای اسنودن در دنیایی که «منافع» در آن حرف اول را میزنند، بتواند تاثیری شگرف بر روابط اروپا و آمریکا داشته باشد. اعتراضات نهچندان محکم البته قابل پیشبینی است اما در عمل محتمل نیست که تغییرات جدی در روابط دو طرف رخ دهد.
واقعیت آن است که افشاگریهای اسنودن به جای آنکه در عمل چیزی را تغییر دهند، سوژههای خوبی در اختیار رسانهها و بالاخص رسانههای دگراندیش خواهند گذاشت و احتمالا نه چیزی بیش از این. اگر افشاگریهای اسنودن برای دولت اوباما هزینههایی داشته باشد، این هزینهها را باید در حوزه داخلی آمریکا جستجو کرد و نه در فضای بینالمللی.
* علیرضا کریمی
انتهای پیام/ص