به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای فارس در دوشنبه، کارشناسان روس تلاشهای آمریکا برای تداوم حضور نظامی در منطقه را مغایر با منافع ملی این کشورها دانستند.
«دمیتری پاپف» مدیر مرکز اطلاعاتی- تحلیلی وابسته به انستیتوی مطالعات استراتژیک روسیه در منطقه «اورال» این کشور، میگوید: اهداف اعلام شده از سوی آمریکا برای تهاجم به افغانستان با آنچه در اصل میگذرد هیچ ارتباطی ندارد و مبارزه با تروریسم بینالمللی هدف اصلی واشنگتن اعلام شده بود ولی از تروریستها در راستای منافع خود در لیبی و سوریه استفاده میکند.
به اعتقاد وی، هدف واقعی آمریکا تحکیم حضور سیاسی و نظامی در بخش مرکزی قاره اوراسیا، یعنی در نزدیکی مرزهای ایران، چین، هند و سازمان پیمان امنیت جمعی به عنوان چند مرکز بالقوه قدرت در نظام چندقطبی در حال ظهور و تضعیف آنها میباشد.
روشن است که آمریکا بهطور کامل به هدف واقعی خود دست نیافته اگر چه پیشرفتهای قابل توجهی در جهت تحقق برنامههایش داشته که از جمله مذاکرات برای حضور 9 پایگاه بزرگ نظامی در افغانستان ادامه داشته و ایجاد تأسیسات دفاع ضد هوایی و زیرساختهای نظامی در کشورهای آسیای مرکزی بعید دانسته نمیشود.
وی معتقد است که روسیه (که سالانه از ناحیه مواد مخدر افغانی حدود 100 هزار نفر که عمدتا جوان میباشند، کشته میشود) و سایر همسایههای افغانستان با چالشهای بسیار جدی قاچاق مواد مخدر قرار گرفته و در مورد گسترش تروریسم در منطقه پیشبینیهای نگرانکننده وجود دارد.
«گینادی چوفرین» عضو هیئت مدیره مؤسسه اقتصاد جهانی و روابط بینالمللی آکادمی علوم روسیه بر این باور است که آمریکا با اعزام نیروهای مسلح خود در سال 2001 به افغانستان نهتنها اهداف مبارزه با بنیادگرایان اسلامی و تروریستها را دنبال میکرد بلکه به فکر برنامههای گستردهتری در رابطه به تقویت نفوذ سیاسی خود در خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوبی بود.
در جریان تجاوز مسلحانه به افغانستان، واشنگتن در پی ایجاد تکیهگاه نظامی سیاسی شده و همزمان تلاش کرد تا موقعیت ژئواستراتژیک خود در مرکز قاره آسیا را تقویت کرده و برای مقابله با چین آمادگی بگیرد.
وی در ادامه تأکید کرد: هرچند در طول بیش از یک دهه حضور در افغانستان، آمریکا هیچ دستاورد مهم نظامی در مقابل اسلامگرایان رادیکال نداشت، ولی باز هم اهداف فوق همانا در دستور کار واشنگتن قرار دارد.
در شرایط فعلی آمریکا افغانستان را به عنوان منطقه حیاتی خود میشناسد و با استفاده از ابزارها و روشهای مختلف به دنبال حفظ این منافع میباشد به این دلیل است که آمریکا تلاش میکند تا پس از سال 2014 نیز به حضور نظامی و سیاسی خود در افغانستان و منطقه ادامه دهد. |
بیش از یک دهه گذشته، آمریکا برای تحکیم جای پای خود در این منطقه مهم استراتژیک تلاشهای بسیار زیاد سیاسی، نظامی و اقتصادی به خرج داده و قصد ندارد که به راحتی از اینجا خارج شود.
بنابراین حتی در صورت بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان و خروج آمریکا از این کشور، واشنگتن باز هم سعی خواهد کرد تا با تقویت موقعیت خود در سایر کشورهای منطقه و قبل از همه آسیای مرکزی اقدام به جبران وضعیت کند.
این کارشناس سیاسی روس ادامه میدهد: در این راستا مذاکره با کشورهای آسیای مرکزی در جهت استفاده از قلمرو آنها برای انتقال نیروهای مسلح و تجهیزات نظامی، برای آمریکا فرصتهای مناسبی را فراهم میکند.
واشنگتن از یک سو علاقمندی خود برای حفظ حضور نظامی در آسیای مرکزی (نظیر پایگاه «ماناس» در قرقیزستان) را به نمایش میگذارد و از سوی دیگر تلاش میکند تا تأسیسات جدیدی در این منطقه ایجاد کند که چگونه عنوان شدن آنها (مراکز حمل و نقل ترانزیت، مراکز آموزشی و تمرینات نظامی نیروهای محلی، انبار نگهداری تجهیزات نظامی و...) اصلا ماهیت موضوع را تغییر نمیدهد.
«الکساندر کنیازف» پژوهشگر ارشد انستیتوی شرقشناسی آکادمی علوم روسیه و کارشناس مسائل منطقه معتقد است که آمریکا از همان آغاز عملیات «ضدتروریستی» در افغانستان نه به دنبال مبارزه با تروریسم بلکه به فکر دستیابی بهاهداف ژئوپلیتیکی سیاست خارجی خود بوده و هست.
افغانستان در حالت جنگ باقیمانده و در بسیاری از زمینهها وضعیت پیچیدهتر شده و امکان حفظ حضور نظامی آمریکا در افغانستان و منطقه بسیار بالاست.
وی میگوید: به هرج و مرج کشیدن منطقه از دهلیز افغانستان ابزاری است که آمریکا از آن بهمنظور فشار دائمی به رقبای ژئوپلتیکی خود، یعنی چین و روسیه استفاده میکند. واشنگتن از طریق مدیریت بر اختلافات منطقهای پروژههای چینی و روسی مغایر با منافع خود را تعطیل میکند.
از نظر این کارشناس برجسته روس، ادغام افغانستان و پاکستان به عنوان منطقه واحد اختلاف که با به قدرت برگشتن «نواز شریف» بیشتر عملیاتی خواهد شد، هند را به متحد آمریکا تبدیل میدهد که یک فاکتور تکمیلی ضد چینی خواهد بود.
تلاشهای در حال انجام برای ایجاد زیربنایی نظامی در دریای خزر (بندر «آکتاو» در قزاقستان) میزان تنش در یکی از حساسترین مناطق برای روسیه، یعنی قفقاز را افزایش خواهد داد. خزر بهحلقه وصل میان دو منطقه هدف ایجاد هرج و مرج اتز سوی آمریکا (آسیای مرکزی و قفقاز) تبدیل خواهد شد. |
وی میافزاید: سیاست آمریکا در مورد ایران هدف مشخص را دنبال میکند. بهاین منظور تلاش میشود تا پایگاههای مربوطه نظامی واشنگتن در افغانستان (شیندند و مزار شریف) حفظ شود.
سعی آمریکا برای تامین حضور نظامی در خزر و ایجاد پل «آکتاو - باکو» اهداف ضد ایرانی دارد.
بیثباتی دائمی در منطقه امکان میدهد تا آمریکا بتواند بر آن کنترل قاطع برقرار کند و این امر به خصوص از راه ایجاد شبکه گسترده زیربنایی نظامی از تاسیسات مربوطه بزرگ مانند فرودگاه «ماناس» در قرقیزستان (خروج این پایگاه حالا فقط در سطح کلام بوده و بقای دولت فعلی بیشکک و اولویتهای سیاست خارجی آن نیز تحت سوال قرار دارد) گرفته تا ایجاد نقاط کوچک ارتباطاتی، مراکز تمرینات ضد تروریستی و امثال اینها نقش مشترک را بازی میکنند.
بیش از بحث ظرفیت و ذخایر منطقه مسئله جغرافیا مهمتر است زیرا این «هارتلاندی» است که از طریق آن میتوان بر حواشی اوراسیا نیز تاثیر گذاشت.
وی ادامه میدهد: اتکای آمریکا همچنین اساسا بهرژیمهای سیاسی آسیای مرکزی خواهد بود که از استراتژی توسعه بلندمدت و سیاست مستقل خارجی برخوردار نبوده و عمدتا شرکای خود را برای کوتاهمدت (تاجیکستان و قرقیزستان) و یا در بهترین حالت برای میانمدت (قزاقستان و ازبکستان) انتخاب میکنند.
بازی مداوم نخبگان حاکم منطقه با نام «سیاست چندبعدی خارجی»، فساد و نهادهای ضعیف حاکمیتی فرصت مداخله آمریکا و متحدانش در این کشورها را فراهم می کند.
از نظر نظامی مراکز اصلی شبکه نظامی در حال ایجاد آمریکا، میتواند پایگاه هوایی در فرودگاه ماناس در قرقیزستان، فرودگاه عینی (از طریق واگذاری بهصورت اجاره بههند و از هند بهآمریکا) در تاجیکستان، فرودگاه «شیمکنت» و بندر «آکتاو» در قزاقستان و همچنین فرودگاههای نظامی ازبکستان و ترکمنستان باشد.
کنیازف میگوید: البته علاوه بر این، در همجواری با مرزهای چین مراکز نسبتا کوچکتری نظیر «مرغآب»، «ساری تاش» و «کاگین» میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. این مسیر بهطور کامل بهمتحد آمریکا، یعنی انگلیس واگذار شده و بر آن نظارت میکند.
به این دلیل است که حدود یک سال است که در «فیضآباد» افغانستان دفتر سازمان جاسوسی انگلیس (ام ای شش) حضور یافته و بر فعالیتهای سازمانهای تروریستی «اسلامی» و از جمله حرکت اسلامی ازبکستان کنترل میکند.
موافقتنامه میان تاجیکستان با انگلیس در مورد ترانزیت نیز با این موضوع بدون ارتباط نیست و چنانچه این سناریو نتیجه مثبت بدهد، پس از استانهای «اوش» و «باتکن» قرقیزستان نیز بهرهبرداری لازم صورت خواهد گرفت.
در ادامه آمده است: در رابطه با فعالیتهای گروههای افراطی و از جمله حرکت اسلامی ازبکستان باید گفت که هیچ کدام از آنها بدون وابستگی به سازمانهای اطلاعاتی این و یا آن کشور نیستند.
کشورهای به اصطلاح سرپرست نیز گاهی اوقات با هم مشترک اقدام میکنند که این حرکت اساسا تحت مدیریت سازمان «ام ای شش» و «سیا» صورت میگیرد ولی اغلب منافع خاص خود را دنبال میکنند.
این بحث همچنین به سازمان آی سی آی پاکستان و نهادهای اطلاعاتی سعودی (المخابرات العامه)، ترکیه (Istihbarat Teskilati Milli) و قطر (Mubahith) ارتباط دارد. سازمانهای ویژه آلمان، فرانسه و... نیز دارای منافع خاص خود میباشند.
سطح بالاتری از بیثباتی در شمال افغانستان که در حال حاضر دارد احساس میشود، بهانجام اقدامات این گروههای در مسیر شمالی مساعدت میکند، ترکیب اعضای حرکت اسلامی ازبکستان بهحکم تصادف از نمایندگان اقوام مختلف جمهوریهای شوروی سابق و حتی فراتر از آن شکل نگرفته است. طی چند سال اخیر بهطور پیگیرانه ساختار این سازمان قومبندی شده و گروههای اویغوری، چچنی، قفقاز شمالی، قزاقی، ازبکی، قرقیزی و تاجیکی به طور جداگانه فعالیت میکنند.
این کارشناس سیاسی روس میافزاید: به نظر من هدف از این تقسیم استفاده از آنها در کشورهای متبوعشان خواهد بود. نهتنها شبهنظامیان عادی بلکه حتی بسیاری از فرماندهان نیز متوجه نمیشوند که با فشار بهدولتهای منطقه بهافزایش حسن نیت آنها نسبت بهآمریکا کمک میکنند.
این موضوع در چچن و داغستان روسیه تجربه شده و نشانههای از آن در ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان به مشاهده رسیده است.
با این حال آینده منطقه بسیار مبهم باقی میماند.
انتهای پیام/خ