پس از جنگ دوم جهانی، جامعه بینالمللی برای جلوگیری از بهوجود آمدن فجایعی مشابه و حل و فصل مناقشات بینالمللی، سازمانی را تاسیس کرد که دستآویز جهانیان در برابر بحرانها باشد. سازمان ملل متحد با محوریت نظریه «موازنه قوا» بهوجود آمده است و اصلیترین هدف از آن پیشگیری از جنگ بین کشورهاست.
تفاوت اصلی این نهاد بینالمللی با «جامعه ملل» بین دو جنگ جهانی، عضویت فراگیر و وجود «حق وتو» است. حق وتو که از سوی بسیاری از جوامع سیاسی بهمثابه پدیدهای ناعادلانه شناخته شده است، راهکاریست که بر اساس آن قدرتهای بزرگ میتوانند در شورای امنیت اجازه ندهند چیزی خلاف منافعشان بهتصویب برسد و لذا کار به جنگ نکشد.
یکی از اصول اساسی حقوق بینالملل «اصل عدم مداخله» است که بر اساس آن، حکومت در قلمرو خود دارای حاکمیتی فراگیر و خدشهناپذیر است که دیگر حکومتها حق دخالت در آن را ندارند. این اصل که از محصولات جنگهای 30 ساله اروپا و پیمانهای منعقده پس از آن یعنی «وستفالی» است، از سوی بسیاری از متفکرین هنجارگرا مورد انتقاد قرار گرفته است که «بشر» را موضوع حق و تکلیف میدانند، نه کشور را. با این حال، اصل عدم مداخله همچنان یک اصل فراگیر بینالمللی محسوب میشود هرچند که یقینا با ادامه روند جهانی شدن و خدشهدار شدن مفهوم حاکمیت، این اصل روزگار سختی را در پیش رو خواهد داشت.
سازمان ملل اگرچه قرار است بیش از هرچیز بر صلح بینالمللی تمرکز داشته باشد اما وقتی بحرانهای داخلی کشورها جنبههای بینالمللی مییابند، انتظار میرود که برای برقراری صلح وارد عمل شود. در جهان امروز، بحرانها در درون مرزهای یک کشور باقی نمیمانند و در ابعادی مختلف به بیرون تسری مییابند. روابط بههم پیوسته جهانی و تعارض منافع باعث میشوند که سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی به سرعت با بحران داخلی کشورها ارتباط برقرار کنند. بحران سوریه یکی از این بحرانهاست که به سرعت جنبههایی فراتر از سطح داخلی یافت.
در این بحران که به تصریح سازمان ملل متحد تاکنون بیش از 60 هزار نفر در آن کشته شدهاند، اولا طرفهای بینالمللی آشکارا در صحنه شورای امنیت سازمان ملل متحد با یکدیگر به تعارض پرداختهاند، ثانیا، نیروهای منطقهای در آن به رقابت برخاستهاند و ثالثا بازیگران غیر کشوری بالاخص سلفیها در آن دخالت کردهاند. افکار عمومی جهانی نیز بهشدت نسبت به این بحران حساس شده و ادبیاتی که رسانههای جریان غالب با نوع نگاه خاص خود به سوریه برساختهاند، بیشترین تاثیر را بر افکار عمومی از خود بر جای گذاشته است.
این بدان معناست سازمان ملل متحد چارهای ندارد جز اینکه در فقره بحران سوریه دست به دخالت بزند تا بنابر وظیفه خود، صلح را برقرار کند. تلاشهای سازمان ملل متحد در خصوص سوریه تاکنون با انتصاب دو فرستاده ویژه در امور سوریه به منصه ظهور رسیده است. «کوفی عنان» و سپس «اخضر ابراهیمی» دو نماینده ویژه سازمان ملل در خصوص سوریه بودهاند.
یکی از نکات قابل توجه در انتصاب فرستادگان ویژه، هماهنگی سازمان ملل متحد در این فقره با «اتحادیه عرب» بوده است. اتحادیه عرب یعنی حوزه نفوذ برخی کشورهای منطقه که دارای منافعی مشخص در حمایت از معارضان سوری هستند. هر دو فرد فوقالذکر، هم نمایندگی سازمان ملل را بر عهده داشتهاند و هم نمایندگی اتحادیه عرب را. این دستکم نشانه آن است که سازمان ملل را از همان بدو امر نمیتوان نهادی بیطرف در بحران سوریه بهحساب آورد.
تلاشهای کوفی عنان در خصوص سوریه ثمر چندانی نداشت و پس از او اخضر ابراهیمی در حالی منصوب شد که تصور میشد وی دارای مواضعی فراجناحی است اما بهمرور موضعگیریهای وی نیز بهسوی تمایلات جریان غالب نزدیک شد تا آشنایان با ادبیات حاکم بر روابط بینالملل بار دیگر بهیاد دیدگاههای «نوواقعگرایان» بیفتند که نهادهای بینالمللی را ابزاری در دست قدرتهای بزرگ میدانند.
«کنث والتز»، از مهمترین نظریهپردازان نوواقعگرایی پدافندباور، بر این باور است که نهادهای بینالمللی تنها در ماموریتهایی موفق میشوند که قدرتهای بزرگ از آنها حمایت کنند. برقراری صلح در سوریه، ماموریتی نیست که دستکم یک جناح از قدرتهای بزرگ از آن به حمایت برخاسته باشد.
مواضع اخیر اخضر ابراهیمی را از همان بدو امر میشد پیشبینی کرد. وی ضمن انتقاد از طرح صلح بشار اسد، صراحتا از تشکیل یک دولت انتقالی سخن گفته است که «بشار اسد» در آن جایی ندارد. این تقریبا همان موضع معارضان سوری است.
ابراهیمی بر این باور است که معارضان در بلندمدت میتوانند به پیروزی برسند اما تا آن زمان سوریهای وجود نخواهد داشت و طبعا این دیگر یک پیروزی برای آنها محسوب نمیشود!
واکنش حکومت سوریه به مواضع اخیر ابراهیمی هم تند بوده است. وزارت خارجه سوریه در واکنش به آخرین مواضع اخضر ابراهیمی، وی را به «جانبداری بیشرمانه سیاسی و توطئهچینی علیه ملت سوریه» متهم کرد. روزنامه «الوطن» چاپ دمشق نیز در تفسیر سخنان ابراهیمی نوشته که وی با این سخنان چهره واقعی خود را آشکار کرده است. در مقاله این روزنامه حامی حکومت سوریه آمده است، بالاخره پرده از ادعای فراجناحی بودن ابراهیمی برافتاد و ثابت شد که وی آلت اجرای سیاست کشورهای غربی است.
این بدان معناست که فرستاده سازمان ملل متحد خود را در برابر حکومت سوریه قرار داده است و این خلاف پیششرطهای موفقیت میانجیگری است چرا که میانجی نیاز دارد تا با تمام طرفهای درگیر به تعامل بپردازد.
بهنظر میرسد در مجموع و با فرض ادامه رویکرد فعلی نمیتوان برای سازمان ملل متحد در سوریه ماموریت موفقیتآمیزی را پیشبینی کرد. برای این مدعا دستکم دو دلیل اصلی وجود دارد:
اولا، میانجی جهت حصول موفقیت باید اصل بیطرفی را محترم شمارد. در شرایطی که ابراهیمی و سازمان متبوعش از این ویژگی بیبهرهاند، نمیتوان انتظار داشت نتیجهای از دخالت سازمان ملل متحد حاصل شود؛
ثانیا، حضور بازیگران غیردولتی سلفی در این میدان، از ابتدا با هدف رسیدن به توافق با دولت سوریه محقق نشده است. این بازیگران بهدنبال عرصهای برای ایجاد مجدد حکومتی شبیه به طالبان افغانستان هستند که خود آن را «امارت اسلامی» مینامند و بر تعالیم «ابن تیمیه» استوار است. بنابراین نمیتوان از این گروهها انتظار مصالحهجویی داشت، بالاخص اینکه از حمایت برخی طرفهای منطقهای نیز برخوردار هستند.
در چنین شرایطی، سازمان ملل متحد در وظیفه خود مبنی بر برقراری صلح، در بهترین حالت ناتوان و در بدترین حالت، مغرض و غیر قابل اعتماد بهنظر میرسد.
انتهای پیام/ک.ص