به گزارش فارس، مهمترین اقدام اوباما در دوره اول ریاست جمهوری در مورد افغانستان را باید تغییر استراتژی آمریکا در قبال این کشور از «مقابله با شورش» به «مبارزه با تروریسم» و «وارد کردن پاکستان به عنوان بخشی از بحران» در نظر گرفت و سایر اقدامات اوباما در واقع متأثر از این راهبرد وی محسوب میشود.
یک کارشناس امور افغانستان در ارزیابی الویتهای آمریکا در دوره جدید ریاست جمهوری اوباما در خصوص افغانستان، مواردی را متذکر شده است.
وی اولین مسئله را تأکید بر واگذاری کامل مسئولیتهای امنیتی به دولت افغانستان و خروج بخشی از نیروهای نظامی آمریکا و نیروهای سایر اعضای ناتو از این کشور دانسته است.
این کارشناس روابط بین الملل، مسئله دوم را انعقاد پیمان امنیتی بین آمریکا و افغانستان عنوان کرده است که مشخص کننده نوع روابط امنیتی بین 2 طرف ظرف دهههای آتی بوده و در قالب همین پیمان، موضوع استقرار پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان و ادامه حضور تعدادی از نیروهای آمریکایی در افغانستان مطرح خواهد شد.
وی مسئله سوم را تأکید اوباما بر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در سال 2014 دانسته است، با توجه به اینکه زمزمههایی مبنی بر تمایل جناحهایی در دولت افغانستان بر فراهم کردن زمینه رجوع به راهحلهای سنتی نظیر لوئی جرگه و عدم برگزاری انتخابات شنیده میشود و این نگاه بصورت غیر فراگیر حتی در دفتر سازمان ملل متحد در این کشور (یوناما) هم مطرح شده است.
وی چهارمین و آخرین مسئله را چگونگی وارد کردن نیروهای شورشی و مشخصاً طالبان به فرآیند مذاکره و دولتسازی در افغانستان عنوان کرده است.
«محمدرضا بهرامی» سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در افغانستان در مقالهای برای «دیپلماسی ایرانی» نوشت: آمریکا در این مسیر با 3 چالش مشخص مواجه است که در درجه اول ناکارآمدی دولت در افغانستان و خصوصاً در بخش سیاست داخلی است.
این مسئله از مهمترین چالشهای موجود در افغانستان است که زمینهساز بخشی از مشکلات و نابسامانیهای بعدی است.
دولت افغانستان در ارائه چهرهای توانمند و سالم در بخشهای سیاسی و اقتصادی که مورد اعتماد مردم، جامعه مدنی و جریانات سیاسی قرار گیرد، ناتوان بوده و نه تنها نتوانسته تعادلی مناسب در جامعه چند قومی افغانستان ایجاد کند، بلکه قادر به تعریف مرزهای مشخص منافع ملی در برابر حضور نیروهای خارجی نیز نشده است.
ادامه این وضع به مفهوم استمرار بحران در این کشور خواهد بود. ضعف دولت افغانستان در این موضوع موجب شده است تا اشتباهات عمده آمریکا در این کشور نیز در سایه این ناکارآمدی کمتر مورد توجه قرار گیرد.
مورد دوم نقش و موقعیت پاکستان در افغانستان است. حداقل از نظر جناحهای قدرتمند ارتش پاکستان، موضوع افغانستان از حیاتیترین پروندههای سیاست خارجی این کشور است که همانند موضوع هند ماهیتی کاملاً امنیتی دارد.
ناکامی در افغانستان میتواند این کشور را با بحرانهای جدی هم در محیط داخلی کشور و هم در مواجهه با هند روبرو کند.
از نظر ارتش پاکستان این موضوع مشخص است که اگر چه همکار استراتژیک غیر ناتوئی آمریکا محسوب میشود، اما ماهیت نگاه آمریکا به این کشور پس از پایان جنگ سرد بر مبنایی پایدار قرار نگرفته و الزامات مقطعی شکل دهنده این رابطه بوده است.
انتخاب آمریکا در جنوب آسیا (حتی در ارتباط با موضوع افغانستان) هند است و این مهم خصوصاً با توجه به افق قابل پیش بینی نقش و موقعیت چین در دهههای آینده در آسیا و نقشی که هند میتواند در ممانعت از برتری جویی چین با ایجاد نوعی توازن داشته باشد، غیر قابل انکار است.
ادامه سیاست فشار تعریف شده، حمایت از استمرار کار دولتهای غیر نظامی، ادامه حملات هواپیماهای بدون سرنشین در مناطق قبایلی با هدف فشار بر گروههای تروریستی و افراطگرا، تلاش برای مهار جاه طلبیهای ارتش و قرار دادن آن در چارچوب وظایف سازمانی با هدف ممانعت از دخالت در امور سیاسی را شاید بتوان شاخصهای عمده سیاست آمریکا در قبال پاکستان در دوره جدید ارزیابی کرد.
مقامات ارتش در پاکستان نیز با آگاهی از این موضوع علاوه بر تلاش به منظور ممانعت از ایجاد توافق مستقیم بین طالبان و آمریکا و حفظ سیاست فعلی در قبال گروههای شورشی افغان، با استقبال از آغازی نو در روابط با روسیه که متعاقب سفر وزیر امور خارجه روسیه به اسلام آباد و سفر همزمان کیانی رئیس ستاد ارتش پاکستان به مسکو صورت گرفت و حفظ پیوندهای موجود با چین درصدد تعریف شرایط جدیدی در تعاملات منطقهای است که البته یک وجه این تعاملات میتواند تنظیم رابطهای مطلوبتر از نظر پاکستان با آمریکا ولو بصورت مقطعی و پروژهای باشد، زیرا برای پاکستان بعنوان کشوری کمک گیرنده، حفظ رابطه با آمریکا حداقل در شرایط موجود یک الزام است نه یک انتخاب.
مخالفت جدی کشورهای روسیه، چین، پاکستان و ایران با ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان را باید سومین چالش پیش روی دولت جدید آمریکا در افغانستان تلقی کرد.
این موضوع آشکارا اهداف فرا افغانستانی آمریکا را نشان داده و مستقیماً بر امنیت کشورهای منطقه تأثیرگذار است. پوتین ظرف ماههای اخیر چهرهای بشدت متفاوت از روسیه در بعد داخلی و خارجی ارائه کرده و درصدد بازتعریف نقش روسیه به عنوان قدرتی جهانی در تعاملات بینالمللی است.
روسها در ارتباط با موضوع افغانستان و درقبال آمریکا سیاست «مشارکت و رقابت» را انتخاب و آشکارا از لزوم بیطرفی افغانستان در سیاست خارجی حمایت میکنند.
از سوی دیگرسفر وزیر امنیت داخلی و عضو کمیته سیاسی حزب حاکم چین به افغانستان که عالیترین مقام چینی است که ظرف دهههای اخیر به افغانستان سفر میکند را نیز میتوان نشانهای از تمایل چین به عبور از رویکرد سنتی رابطه با کابل که مبتنی بر مؤلفه های اقتصادی بوده و وارد کردن متغییر امنیتی به نوع رابطه با کابل تلقی کرد. جهتگیری این رویکرد میتواند هم معطوف به وضعیت افغانستان بعد از 2014 و هم به نقشی در سطحی وسیعتر باشد که چین اخیراً تمایل خود را به ایفای آن آشکار کرده است.
با توجه به موارد فوق، به نظر میرسد دولت اوباما در دوره جدید و در تنظیم سیاستهای خود بویژه در ارتباط با افغانستان و پاکستان با دشواریهایی مواجه خواهد بود.
بر این اساس عبور از مرحله فعلی و ارائه تعریفی از پیروزی بدون دستیابی به توافق با طرفهای مؤثر دیگر و ایجاد تغییر در برخی سیاستها بسیار بعید خواهد بود.
انتهای پیام/م