به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب استان تهران، گنبد طلایی را که میبینی، دلت میلرزد و وقتی مداح اهل بیت پشت میکروفون میگوید: «امروز به اختیار خودت اینجا نیامدهای، سیدالکریم طلبت کرده است»، اشک بیارادهات هم بدون رخصت روی گونههایت میلغزند.
داخل صحن که میشوی مواظب هستی که قدمهایت بیسلام و صلوات نباشند و به خودت میآیی، روبروی ضریح و تابلوی بزرگ زیارتنامهاش رسیدهای، به آنجا که روایت کردهاند «درود بر آنکه به زیارت او، ثواب زیارت «سیدالشهداء» امید میرود» میرسی، ناگهان پرنده دلت پر میکشد. دستهایی که به ضریح رسیدهاند شعر حافظ را برایت تداعی میکنند: «این تطاول که کشید از غم هجران بلبلـ تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد» حرم را شلوغتر از همیشه مییابی. هر کس در گوشهای دست به دعا بلند میکند، پنهانی نم اشکی میفشاند و حاجتی میطلبد. دلها همه رو به سوی معبود و اولیای پاکش دارند. همان که به دعا فرمانشان داد و اجابت آن را ضمانت کرد. چلچراغها درخشانتر از همیشه نورافشانی میکنند. روحانی در فضای عطرآگین مصلا از فضائل و زندگی گهربار «حضرت سیدالکریم» میگوید و تو گویی کشف تازهای کرده باشی، به سویش باز میگردی و دگربار احترامش میکنی.
خادم گلهای اهدایی ضریح را بر میچیند و طولی نمیکشد که گلها دوباره سرجایشان جوانه میزنند.
دختر بچهای در آغوش مادر بزرگش ضریح را دور میزند و شاخه گلی را که به دست دارد تکان میدهد. با صدای بلند میگوید: « آقاجون تولد مبارک»، خنده زائران فضا را پر میکند.
دستان لرزانی قفل و پارچه سبزرنگی را به ضریح میبندد. شانههایش میلرزند و خواستههایش جسته و گریخته به گوش میرسند. با خیسی چشمانت به قفل و پارچه سبز رنگ مینگری. ته دلت حس روشنی است که میگوید اینجا حرم آقای کریمان است. این قفلها و گرهها به زودی باز خواهند شد.
انتهای پیام/و۳۰/چ3000