/گزارش فارس از فرهنگ و آداب زندگی ترکمنهای گلستان
مراسم پر رمز و راز عروسی ترکمنها
خبرگزاری فارس: مراسمات عروسی ترکمنها متفاوت است و سن ازدواج در بین ترکمنها پایین است یکی از عوامل پایین بودن سن ازدواج تغییر و تحول جامعه از دوران ساده عشریتی به دوران مالکیت خانخانی است.
به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، بعد از هم پاشیدن دوران ساده عشیرتی تقسیم آب و زمین بر مبنای تامل قرار میگیرد به افراد مجرد سهمی از تولیدات و نعم اجتماعی تعلق نمیگرفت. برای همین خانها برای دریافت سهم زیاد از تولیدات اجتماعی، فرزندان خویش را از همان دوران نوجوانی زن میدادند.
* مراحل ازدواج ترکمنها قدیم
در مرحله اول ازدواج تصمیم گرفتن پدر و مادر و جلب موافقت پدر عروس که به آن «سوز آتمک» میگویند یعنی اطلاع دادن، البته این مرحله بدون اطلاع داماد صورت میگیرد.
مرحله دوم تعیین وقت ساعت مناسب برای عروسی و آمدن دستهای از زنان قبیله داماد به خانواده عروس که ان را «دوزدادرمگ»، شیرینی رد کردن میگویند.
مرحله سوم، تعیین قیمت عروس که مشکلترین مرحله عروسی است که بر عهده یاشولیها طایفه داماد است.
در مورد شیربها طایفه یموتها چار را قسمت اعظم شیربها را به صورت مال (گوسفند، گاو، قوچ، شتر) میپردازند ولی یموتهای «چمور» به صورت پول نقد که در سالهای مختلف فرق میکند.
مرحله بعدی روز عروسی است که در خانه داماد یک روز قبل از آمدن عروس مراسم جشن و سرور بر پا است و همچنین جشن کوچکی نیز در خانه عروس پیک خای اسب از طرف پدر داماد به میان طایفهها راه میافتد و خبر ازدواج را با صدای بلند اعلام میدارند.
قبل از عروسی هم هفت آلاچیق اطراف خانه داماد مقدمات کمک و یاوری خود را اعلام میدارند. ارابههای کوچک و بزرگ کنار خانه پدر و داماد جمع میشوند و صدای بلند«قوتلی بولسون» و «خوش گلدینیز» (مبارک باشد) و (خوش آمدید) از هر سو طنینانداز است، برای اینکه مجلس عروسی پرشورتر شود از دستههای آواز خوان بخشی استفاده میکنند.
داماد در خانه دوست خود که «مصایب _ مصاحب» گفته میشود جشن دیگری با شرکت همسالان و دوستان خود برپا میدارد.
مادر داماد و مادرعروس هم، هر کدام در آلاچیقهایی از مهمانان زن پذیرایی میکنند و هر کدام از زنان با هدایایی میروند و در مقابل با هدیه دیگر بر میگردند.
روز بعد شتری آماده میکنند و روی آن را کجاوهای میبندند که به آن «هالیق» میگویند و تعدادی «یاش اولی»(ریش سفید) به طرف طایفه عروس به راه میافتند. داماد با مصایب خود منتظر آمدن عروس میشود و عروس هم از خانه خودشان به خانه عمومی خود میرود.
ریش سفیدانداماد بعد از صرف غذا به ریش سفیدان طایفه عروس میگویند: «خوب غذا را خوردیم موقعش رسید که برگردیم»، ما یکی از ریش سفیدان طایفه عروس میگوید: «به سلامت که می روید ولی هر چه با خود آوردید بدهید».
در این هنگام مقدار پولی را که در ازاء شیربها داده میشود به ریش سفیدان طایفه عروس میدهند و بعد از آن دعایی خوانده میشود و از آن آلاچیق بیرون آمده به زنانی که برای بردن عروسشان آمدند میگویند «ما اجازه گرفتیم شما عروستان را ببرید» و زنان به آلاچیقی که عروس همراه «ینگههایش» در آن نشستهاند میروند ولی زنان طایفه عروس با گرفتن پای زنان طایفه داماد ظاهرا مانع از بردن عروس میشوند که اصطلاحا به آن «گوفردیگ» یا «آیاق آلماق» میگویند. این عمل که روزی از واقعیات عینی بوده به صورت رسم معنوی و به صورت سنت درآمده است که در میان اقوام یونان و اقوام آفریقائی نمونههایی از این آداب و رسوم دیده شده است.
عروس را با روسری قرمز (کورته) سوار کجاوه میکنند در این موقع برادر عروس جلوی کجاوه را میگیرد و او نیز ظاهرا مانع از بردن عروس میشود به هر طریقی او را راضی میکنند و عروس را به خانه داماد به حرکت در میآورند. در این موقع جوانان ده با پرتاب سنگ و کلوخ بر آنان نارضایتی خود را ابراز میدارند. البته قبل از بردن عروس زنان دو طرف، چاشو را به یکدیگر پرتاب میکنند و در هر پرتابی آبا و اجداد عروس و داماد را معرفی میکنند کاروان دیگری جهیزیه عروس را میبرد در ضمن عبور آنها از هر روستایی مردمان با دیدن جهیزیه عروس برای خوشبختی عروس و داماد دعا میخوانند.
در موقع آوردن جهیزیه عروس و عروس قسمتی از گوشت و استخوان سینه که شکل مثلث را دارد و دوش نامیده میشود با سکههای نقره میآویزند و آن را به خانه عروس میبرند و این عمل در هر عید قربان تکرار میشود که هم اکنون نیز مرسوم است.
همراه با رسیدن عروس به طایفه داماد شور و غوغا به حداکثر خود میرسد. مراسم «سچمک» اجرا میشود. هر کدام از قوم و خویشان داماد سکههای پول به طرف مردم پخش میکنند و از طرف دیگر مراسم اسبدوانی و کشتیگیری آغاز میشود و بهترین اسبها، «بایراق» (جایزه) دریافت میکنند.
عروس را به خانه عمومی داماد وارد میکنند. زنی از درون در آلاچیق را گرفته مانع ورود آنان میشود و تا به او هدیهای ندهند در را باز نمیکند که به «قابی ساقلاماق» میگویند. بعد از وارد شدن عروس و ینگههایش در گوشه آلاچیق پردهای به نام «توتی» کشیده میشود. دختران محل به دیدن عروس میآیند، از این لحظه به بعد عروس باید صورت خود را از پدر و مادر و قوم خویش داماد بپوشاند.
بعد از صرف نهار آخوندی به وکالت از طرف عروس و داماد که به انتخاب خود آنان است نزد آخوند دیگری رفته مراسم عقد را برگزار میکنند. وکیل عروس اشاره به وکیل داماد میگوید« من از این مرد مقداری طلب دارم که همین الان میخواهم» وکیل داماد با ظاهری پرخاشگر میگوید «من از کجا به تو بدهکارم» و کار با یک دعوای ساختگی که به آشتی میانجامد پایان یافته و آخوند ضمن گذاشتن شیرینی در دست آنان خطبه عقد را میخواند و بعد طرفین از آبی که اصطلاحا «نکاسو» (آب نکاح) گفته میشود مینوشند در این حال چند زن منسوب به عروس و داماد بیرون از اطاق مشغول قیچیزدن هستند به این اعتقاد که نیت هر دشمنی در حین خواندن خطبه عقد در دم تیز قیچی پاره شود در ضمن برای عروس و داماد قلب گوسفندی را به داماد میفرستند تا بخورند به این امید که قلب و دل آنها با هم باشد و هیچکس حق خوردن از این کباب را ندارد.
قبل از غروب آفتاب دست عروس و داماد را در دست یکدیگر گذاشته، زنان قبیله برای خوشبختی آنان شعر زیر را میخوانند که در واقع تعیین خط مشی آینده آنهاست:
« آلاجاکوینگ گیدرمه آرپاچورکایدرمه
ساغ الی ساری یاغدا سول الی سوق اوندا
آعزلا قاپدرمه توی نیقلادپدرمه
چایرکمین چرماشادینگ هل لر کمین اورنا شادینگ
یوزدان یوزدانیوی دارادینگ یوزلیگکوینگ گیدرادینگ
آل یانقاقدان آفشرادینگ آلا یورقان دفشادینگ
آی یوزینی سنگاتافشردیم سنی خدایه تافشردیم»
ترجمه: پیراهن بد مپوشان، نان جو مخوران، دست راستش در روغن زرد، دست چپش در آرد بگذار (کنایه از ثروت). نگذار کسی او را نیش بزند، مثل یونجه به هم بچسبید مثل ساقه درخت مو به هم بچسبید، پولهای زیادی به خرج کند، پیراهن گرانبها برایش بخر، از لبهای سرخش بوسه بگیر ماه رو را به تو سپردم، تو را به خدا.
و سه بار این شعر تکرار میشود و در وسط هر بار داماد را با مصایبش به دور آلاچیق میگردانند و عدهای نوجوانان با چوب و دست ظاهرا او را میزنند.
بعد از آن مراسم «چای » است به این معنی که داماد و مصایبش با عدهای از نزدیکان و دوستانش به آلاچیق که عروس در آن نشسته میروند و از دست تازه عروس چای مینوشند و هر کدام، هدیهای میدهند و بعد از پرسیدن نام و سایر خصوصیات ایل و طایفه بر میگردند. فلسفه چای خوردن به این علت است که چون عروس و داماد همدیگر را قبلا ندیدهاند این افراد و دوستان باعث باز شدن سر صحبت و حرف زدن عروس و داماد میشود.
از طرف دیگر در خانه داماد بین قوم و خویش «سویچلیک هالتا» یعنی کیسههای کوچکی که از شیرینی و نقل و سکه در آن است و معمولا عروس با خود میآورد تقسیم میشود و معمولا 30 الی 40 تا است.
فردای عروس را به خانه داماد میآورند و به جای کلاه دخترانه(بوریک) پیشانی بند پارچهای و دایره شکل به نام «آلدانقی» یا«آنناقی» بر سر او میگذارند.
بعد از دو روز عروس را به خانه خودشان بر میگردانند که در زبان محلی به آن «قایتارماق» میگویند و پس از یک سال دوباره با مقداری جهیزیه به خانه داماد میآید و این رفت و برگشت سه الی چهار بار تکرار میشود که عروس و داماد برای زندگی آینده پختهتر میشود.
و این گوشهای مراسم پر رمز و راز عروسی ترکمنها است که مختصراً بیان شد.
انتهای پیام/غ10