خبرگزاری فارس: امروزه به جایی رسیدهایم که اهالی بومهای فارغ از فوتبال و مناطقی که اگر امروز فوتبالی دارند و اسمی، به برکت حضور خوزستانی بوده برای کارکردن در تیممان و برای ماندن در آبادان به دنبال حاصل ضرب 2×2، تقدیر و بایدها و نبایدها هستند.
به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، یادم نمیرود روزهایی را که فراموش کردنشان سختترین کارهاست، روزهایی که تمام فوتبالیستهای تیمی که دوستش داشتیم هملهجه و همسان ما بودند. همان روزهایی که جذب بازیکن از خارج از آبادان برابر با مرگ فوتبال بومی بود و اگر هم ضعفی دیده میشد باز هم آبادانی جای آبادانی میآمد و افراط میکردیم در ثواب!.
افراط میکردیم در ثواب وقتی بهروز مکوندی و غلامعلی رویینتن از آبادانیها، آبادانیتر میشدند و جان دادن برای همشهری و لذت بردن او از دیدن فوتبال، سهلتر از آسان بود.
نزدیک به دو دهه از روزهایی که تنها از پاهای خود برای ایستادن بهره میگرفتیم میگذرد، پاهایی که اگر شکسته هم میشدند، ترمیم را خیلی زود بر خود واجب میکردند، پاهایی که از گوشتمان بودند و از استخوان.
امروز اما دیگر جایی برای ما و امثال ما نیست، باید پذیرفت که در مسیر قهقرایی مصرفگرایی در میدان، بر روی نیمکت نیز همواره محتاج بوده و دست دراز کردهایم، شاید در طول این سالها آبادانیهایی همانند قاسمپور، برزگری، مظلومی و دشتی در برهههایی از تاریخ بر نیمکت صنعتنفت نشسته باشند، اما علی فیروزی آخرین فردی بود که همواره در آبادان مانده و آبادانی بودن را تمام و کمال شایسته است، همان که شاید بعد از او، صنعتنفت دیگر رنگ مربی بومی را به چشم ندید.
ما امروز مردمان افراط در گناهیم، مردمانی که تفکر و عقایدمان با سالهایی که اهل ثواب بودیم چرخشی 360 درجه داشته است. امروزه به جایی رسیدهایم که اهالی بومهای فارغ از فوتبال و مناطقی که اگر امروز فوتبالی دارند و اسمی، به یمن و برکت حضور خوزستانی بوده برای کارکردن در تیممان و برای ماندن در آبادان به دنبال حاصل ضرب 2×2، تقدیر و بایدها و نبایدها هستند.
حق طبیعی غلام پیروانیست که برای آینده و حرفهی آتی خود تصمیم بگیرد و خرده گرفتن بر او غیرمنطقیست، اما افراط در گناه تا کجا که جسارت آن را نداریم به او بگوییم: به سلامت!
ترس تا به کجا که نه تنها به پیروانی بلکه به هر غیرآبادانی دیگری بگوییم: اینجا آبادان است، ما خود حل میکنیم آنچه مشکلمان است.
مشکل پیروانی، کاسمیرو، پورحیدری، معینی و ... نیستند، مشکل، مایی هستیم که با خودی بودن غریبه شدهایم.
مایی که یا اهل تعارفیم و یا خوف، تعارف میکنیم یا میترسیم که بگوییم در این شهر نیز مربیانی هستند که آن میکنند که مربی غیر بومی میکند. هستند دلسوزانی بسیار، که حاضرند برای خدمت و یا در بدترین حالت، برای دیدهشدن، میلیونهای دریافتیشان را نه برای 10 مسابقه بلکه برای 100 نبرد به نیمی از سقف رسانده و ...
ما از تبار افراطیم، افراط در ثواب و در گناه، افراط در ثوابهایی که گاهی در ذوق زدنهایش نیز طعم شیرین میگیرند و گناهانی که ضربات مالی، فنی و احساسی آن، سالهاست تصمیمی برای رها کردنمان نگرفتهاند.
یادداشت از امین جوکار
انتهای پیام/غ20