به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، استان فارس در دوران دفاع مقدس نقش ارزندهای داشته است که اگر به آمار توجه داشته باشیم ۹ درصد رزمندگان، ۸ درصد شهدا و ۵ درصد جانبازان دوران دفاع مقدس متعلق به استان فارس بوده که این آمار نشان دهنده نقش ویژه استان در دفاع مقدس است.
پنجشنبه که میشود دلم را در هوای بینظیر گلهای بی نظیر مدفون در گلزار شهدا، رهسپار یک مهمانی ویژه میکنم.
آنجا که بوی سیب و یاس، هر خسته دلی را به سمت خود میکشاند، از پارک رضوان که مقدمهای برای ورود به گلزار شهیدان است میگذرم و طول خیابان را با زمزمه کجایید ای شهیدان خدایی... طی میکنم و با عبور از بساط گلفروشهای ورودی گلزار، خیالم را پر از عطر گل و گلاب و عود و شیرینی نقل و یوخه شیراز میکنم و اولین نقطه آغاز عشق میرسم.
یک گلخانه ویژه، جایی که عباس دورانها آرمیده است، به راستی که هر چه از رشادت شهید دوران و صلابت و مردانگیاش بگوییم و بنویسیم باز هم کم است.
سمت راست راهروهایی را میبینم که ترکیبی از قطعات بهشت برین و رضوان است، سنگها را یکی یکی از چشم میگذرانم، تابلوها را میبینم، انگار همه یکصدا جواب کجایید ای شهیدان خدایی را میدهند، همه اعلام حضور میکنند.
لبخندهایی که بیانگر گفتم نرو خندید و رفت است، چفیههایی که یادآور اشکهای نیمه شبهاست، نگاههایی که از جنس شاهد بودن و لایق شهادت است.
نامهای آشنایی را مرا میخکوب میکند و زندگی نامههایی که یادآور چگونگی عاشق شدن خداست، خودش فرمود که من عشقنی فاعشقه و اماته لی... و در دلم میگویم خوش بهحال شما، چه داشتید که خدا عاشقتان شد و شما را برای خودش برد و کشت و عمده ربهم یرزقون شدید؟!
در همین حال و هوا تاریخ و مکان شهادت برخی از شهدا توجهم را جلب میکند، ۴ تیر۱۳۶۷ جزایر مجنون تکرار و تکرار میشود.
شهید محمد ابراهیمی شیرازی فرد، شهید مهدی قلی ارجی، شهید مهرزاد اسدی ، شهید ابوالقاسم ایزدی، شهید حسام ایزدی، شهید هادی اسماعیلی، شهید احمد اناخون، شهید سید عبدالوهاب آزادی همت و... و... و... ۶۷ شهید در یک روز، در یک سال، در یک عملیات و.... راستی چه عهدی با هم بسته بودید؟ سر کدام سفره با هم نشستهاید؟
چند بارانی سلم لمن سالمکم را با هم زمزمه کردهاید؟ و چطور همصدا دعا کردهاید و چطور در یک آن دعایتان مستجاب شد؟ به خدا چه گفتید؟ در کدام لحظه از روز و شب قبل از ۴ تیر ۱۳۶۷ صدایتان به آسمان رفت؟ چطور خدا عاشقتان شد؟ الان بر کدام سفره و در کدام نقطه بهشتش مهمانید؟
هزاران سوأل از ذهنم میگذرد و به امروز میرسم، راستی از کدامتان بنویسم؟ به هر گوشه استان که مینگرم شهیدی در این روز دارد، خرامه، جهرم، شیراز، فسا، داراب، ممسنی و....
به همان روز برمیگردم، ۴ تیرماه ۱۳۶۷، جزیره مجنون، آخرین دفاع قبل از قطعنامه، انگار عراق تصمیم دارد این جزیره نفتی دیگر را هم پس بگیرد، بعد از گذر از فتحها و بدر و خیبر و تصرف برخی از جزایر عراق، آبیها مصمم بودند که جزایر نفتی کوچک ولی مهم را پس بگیرند و در یک حمله از پیش طراحی شده به مجنون و شهادت تعداد زیادی از فرزندان ایران زمین این اتفاق افتاد و پس از آن نیز قطعنامه صادر شد.
نمیدانم هوای مجنون آن شب چگونه بود ولی خوب میتوانم تصور کنم که حاضران در جزیره با چه عشقی به آنجا رفته بودند، چه جذبهای میان نیزارها بود که عباسگونه قلع و قمع شدید.
گاهی با خود فکر میکنم به آنهایی که هیچ وقت برنگشتند، آنها که ذخیره همان نیزارها شدند، آنها که جذبه عشق اجازه جابجا شدن برگهای گل وجودشان را نداد، آنها که حقیقت عشق را در مجنون رقم زدند و جاویدالاثر شدند.
برخی هم آمدند تا این صفحه امروز شرمنده کثرت حضورشان باشد، آنهایی که نمیتوان یکی از آنها را مهمان کرد، آنها که همه با هم عهد بستند و دعا کردند و آسمانی شدند، امروز همه مهمان این صفحهاند.
نامتان هر چه باشد مانا و ماندگار است و در هر نقطهای از گلستانها و گلزارهای شهدای استان فارس مدفون باشید برای همه عزیز و چشم چراغ همه ملت هستید.
انتهای پیام/ن