خبرگزاری فارس - قوچان؛ مجید جعفری مقدم: حادثه عظیم عاشورا و به شهادت رسیدن سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیهالسلام و پسازآن اسارت خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام حادثهای جانسوز و فراموشنشدنی است که هنوز پس از گذشت یک هزار و ۴۰۰ سال از آن واقعه، این داغ همچنان تازه بوده و از جوشش آن کاسته نمیشود.
هنرمندان در ایام و محرم و صفر به نحوی دنبال آن هستند تا این حادثه عظیم را با زبان خاص خود به تصویر بکشند و سهمی کوچک در به نمایش گذاشتن غم این واقعه عظیم داشته باشند، هنرمند نقاشی با خلق تابلوی عصر عاشورا و گروهی هم با اجرای نمایش آیینی تعزیه یا نمایش صحنهای و عدهای هم با نوای غمبار نیِ به دنبال تکرار مکرر این حادثه و نشان دادن غم این حادثه هستند.
همیشه نوای نِی دارای غم نهفتهای است که شاید تحمل آن برای دل کمی سخت بوده اما تلفیق دو نِی در کنار یکدیگر غمی را میسازد که گویا مصیبت جانسوز حادثه عظیم کربلا به نحوی دیگر باید نشان داده شود و این بار عدهای از اساتید بزرگ هنر خوشنویسی در قوچان دورهم جمع شدند تا با به صدا درآوردن صدای نِی روی کاغذ و نگارش ابیاتی از محتشم کاشانی و صائب تبریزی و فرازهایی از زیارت عاشورا غم واقعه کربلا به رشته تحریر درآید.
نگارخانه کتیبه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قوچان میزبان عدهای از اساتید هنر خوشنویسی بود، همه قشر سنی در میان آنها دیده میشد از جوان حدود ۳۵ سالهای که امروز بهعنوان یک استاد فوق ممتاز خوشنویسی شناخته میشود گرفته تا علیاکبر رضوانی دارای نشان درجهیک هنر و گواهینامه استادی از انجمن خوشنویسی ایران و عضو هیئت تشخیص دوره ممتاز انجمن خوشنویسان و علیاکبر اسماعیلی قوچانی نگارنده بزرگترین قرآن نفیس جهان همه آمده بودند تا به طریقی عرض ارادت خود را نشان دهند.
بدون مقدمه و هیچ تشریفاتی نِیها درون جوهری سیاهرنگ فرورفت و صدای کشیده شدن خشخش قلم نِی روی کاغذها آغاز میشود، نگاه که میاندازی همه یک کلمه را شروع میکنند «بِسمِالله الرَّحمنِ الرَّحیم»؛ انگار کار باید با تقدس خاصی آغاز شود که بدون استثنا نگارش بانام و یاد خدا به رشته تحریر درمیآید.
هرکدام از این هنرمندان شعری یا نوشتهای را به رشته تحریر درمیآورند یکی شعر محتشم کاشانی که میگوید «باز این چه شورش است که در خلق آدم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» و دیگری فرازهایی از زیارت عاشورا را اما درهمآمیخته شدن لباسهای مشکی و نوای غمانگیز نی و موی سفید اساتید فضا را پیش از پیش غرق در غم کرده و قلب آدمی را فشار میدهد.
انگار این گروه از هنرمندان آمدهاند تا غم بشریت را که از هزار و چهارصد سال پیش تاکنون همچنان زنده و پابرجاست را با نی و دوات روی قلب کاغذ جریحهدار کنند و مصیبتها، عرض ارادتها و سوزها را اینگونه به تصویر بکشند. دوستداران هنر خوشنویسی و ارادتمندان به خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام هم آرام و ساکت در گوشه و کنار نگارخانه حضور دارند و نظارهگر این هنرنماییها هستند، هنری از جنس خط و حرف، انگار تمام خطوط تصویر دارند از مصیبتهایی که به خاندان امام حسین علیهالسلام واردشده بود.
صدای کشیده شدن قلم روی کاغذها نگاهها را به سمتی گره میزند که در حال نوشتن «سین» حسین است حسینی که هزار حرف دارند از شب عاشورا و وداع با یاران، از روز عاشورا و نماز ظهر، از لبتشنه کودک ششماهه، از شهادت جوان رعنایش و برادر باوفا و تکتک یاران و عزیزان، از اسارت خواهر و خاندان اهلبیت و هزاران از دیگر که هرکدام برای خود حکایتی غمبار و عظیم دارد.
هرکسی سرگرم کار خودش است و نگاهی به اطراف ندارد، آنقدر غرق در قلم و دوات و کشیده شدن حروف روی کاغذ هستند که نمیخواهند حواسشان پرت کار دیگری شود و از مصاحبه و بیان حس و حالشان در این میانه تاریک و غم دوری میکند با اصرار فراوان علیاکبر رضوانی دبیر هنر و بازنشسته آموزشوپرورش که ۳۵ سال است کار خوشنویسی انجام میدهد و بیش از ۴۰ نمایشگاه انفرادی و گروهی در داخل و خارج کشور برگزار کرده است را مجاب میکنم تا فرصتی کوتاه برای مصاحبه بگذارد و میگوید نمیخواهد تمرکزش زیاد پرت شود و همزمان باکار تا جایی که بتواند پاسخگوی سؤالات است.
وی یکی از علتهای اصلی روی آوردن به این رشته هنری را معلم خوشخط کلاس چهارم ابتدایی خود میداند که هنوز پس از ۴۸ سال دل و چشمم دنبال آن قلم و خط است و ادامه میدهد: علیاکبر رضوانی تا صبح قیامت همچنان شاگرد میماند و شاگرد نیز از دنیا میرود و این لفظ استاد تنها یک صفت است.
این استاد هنر خوشنویسی با تأکید بر اینکه زبان قلم زبان مهم و گویایی است چه به لحاظ نگارش کتاب چه اجرای یک قطعه نقاشی یا خوشنویسی، میگوید: اولین جرقه اوایل دهه ۸۰ با برپایی نمایشگاه نینوا در قوچان زده شد و نمایش آثار عاشورایی و هم نویسی اساتید این رشته هنری برای بازگویی گوشهای از حادثه کربلا در قالب یک نذر همچنان ادامه دارد.
رضوانی زیر لب این بیت را میخواند که «هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید - بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه» انگار میخواهد بگوید که این هنرمندان بهاندازه وسع و بضاعت فقیرانه و عاجزانه خودشان میخواهند نشان دهند که از امام حسین علیهالسلام دریغ نمیکنند.
قلم روی کاغذ در حال حرکت و انگار قرار است این جمله نوشته شود که «این کشته فتاده به هامون حسین توست»؛ علیاکبر رضوانی نمیگذارد سؤالی بپرسم و بیدرنگ میگوید که خوشنویس باید با این شعرها و مطالب زندگی کند و وقتی سالها و ماهها با این جملات و نوشتهها زندگی کرد و درک از آنها نیز اضافه شود میتواند به قلم و نوشته حس غم و اشک داد و همین حس نیز قطعاً به مخاطب انتقال پیدا میکند.
وی کتابت اینگونه اشعار و آثار قرآنی و مذهبی را عنایتی میداند که خداوند تبارکوتعالی و ائمه اطهار علیهمالسلام عطا میکنند و ادامه میدهد: واقعاً سرزمین کربلا و بینالحرمین فرق دارد با همهجا؛ «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست - این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست» همهچیز فرق میکند هرکس گوشهای، خلوتی، ارادتی، سهمی، اشکی و غمی و این ادامه دارد و ادامه دارد و ادامه دارد.
واقعاً شیرین است همکلامی و همصحبتی با استاد خوشنویسی که در حال عرض ارادت به اباعبدالله الحسین علیهالسلام است اما با زبان بیزبانی میفهماند که اجازه دهم این مسیر عاشقی ادامه پیدا کند و با سؤالهایم این راه را قطع نکنم، من هم احترام میگذارم و در گوشهای نظارهگر این زیباییها میشوم.
زمان بهسرعت در حال سپری شدن است اما همه چه بینندگان این آثار هنری و چه هنرمندان حواسشان به ساعت نیست و غرق در این زیباییها شدند ولی دیگر باید به کار خاتمه داد و تا سال دیگر صبر کرد که این هم نویسی و عرض ارادت به اباعبدالله الحسین علیهالسلام و خاندانش بار دیگر در قامت قلم نی و دوات و کاغذ دوباره عرضاندام کند و غمی را دوباره زنده و یادآور شود.
پایان پیام/ ۷۰۰۴۳