به گزارش خبرگزاری فارس از قم، شهید عباسعلی سلیمی فرزند اسماعیل در سال 1344 در شهرری چشم به جهان گشود. در زمان دفاع مقدس او که در قم زندگی میکرد، به خدمت وظیفه اعزام و در تاریخ هشتم شهریورماه 1365 در عملیات ظفرمندانه کربلای 2 در منطقه حاجی عمران در اثر بمباران مزدوران عراقی و اصابت ترکش به درجه شهادت نائل شد و به ملکوت اعلی پیوست.
پیکر پاک و مطهرش طی مراسم باشکوهی در تاریخ نوزدهم شهریورماه1365 در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم(ع) قم به خاک سپرده شد. در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا به خاطر تو و اسلام تو و قرآن تو به هر کجای دنیا برای مبارزه سفر خواهم کرد. خدایا به خاطر رسیدن به تو و عشق به تو از همه چیز خود حتی از جان خود گذشته و سراسیمه به سوی تو میآیم.
امیدوارم که قبول فرمایی که من به جز گناه چیز دیگری در کولهبار خود ندارم. به امید آن که امام زمانم از من و از همه و از شما خشنود باشد.
با درود بر رهبر کبیر انقلاب امام خمینی فرمانده کل قوا و با درود به روان پاک شهیدان سرخجامگان اسلام از آدم تا حسین و از حسین تا کنون و شهیدان هفتم تیر مخصوصاً شهید آیتالله بهشتی و با درود به روح پر فتوح شهید محمد منتظری، رجایی، باهنر و دیگر شهیدان ایران وصیتنامه خود را آغاز میکنم.
پدر و مادرم، درود بر شما که با زحمتهای فراوان و با نارحتی و با دردی مرا بزرگ کردهاید و به جبهه فرستادید تا با دشمنان اسلام مبارزه کنم. درود بر شما که به من یاد دادید لبیک گفتن را، لبیکی که حسین ( ع ) در 1400 سال پیش «هل من ناصراً ینصرنی» آن را گفته است.
خدا به شما اجری بزرگ بدهد ان شاء الله. من خود را کوچکتر از آن میدانم که برای شما پدر و مادر مهربانم و ملت غیور و مبارز ایران پیامی داشته باشم.
پیامم و حرفم پیام و حرف رهبر من، امام خمینی عزیزتر از جانم است و خواهش من از شما این است که او را که از نسل حسین(ع) است و او که تبر ابراهیم را بر دوش و عصای موسی را در دست دارد و او که فریاد میزند «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» را تنها نگذارید و همیشه لبیکگوی او باشید و اما خودم و خودم تا زندهام فریاد میکنم تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست.
اگر شهید شدم با قطره قطره خونم جوهری ساخته بر دیوارها بنویسید مرگ بر آمریکا و خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
پدرم و مادرم، اگر شهید شدم اول سلام مرا به رهبر برسانید، ثانیاً برایم قبل از آن که عزاداری کنید و قبل از آن که تشریفات را به جای آورید؛ بگذارید بفهمند برای چه رفتم و برای چه کشته شدهام.
جنازه ی مرا که آوردند اوّل پدرم تو به مادرم تبریک بگو و مادرم تو به پدرم تبریک عرض کن. در مقابل دشمنان گریه نکنید که آنها خوشحال میشوند و نمیگویم که گریه نکنید، گریه بکنید ولی جای خود، در مقابل دشمنان چنان سخت و استوار باشید چون کوه چنان استوار باشید که لرزه بر اندامشان بیفتد و دیگر دور و بر شما نیایند.
پدرم و مادرم، بعد از من خواهشی که از شما دارم این است که اجازه بدهید دیگر برادرانم نیز اگر خواستند به جبهه بروند به آن ها اجازه بدهید بروند و نگذارید لوله اسلحهام سرد شود. نگذارید روغن آن خشک شود. نگذارید سنگرم خالی بماند، اسلحهام روی زمین مانده و خاک بگیرد. بگذارید تا مبارزه هست ما نیز شرکت جزئی در این مبارزه داشته باشیم.
از خدا میخواهم که شهید شوم، تا زنده بودم که به اسلام کمکی نکردم بلکه با شهید شدنم بتوانم کمکی کوچک به اسلام و قرآن و مکتبم بنمایم.
از شما ملت غیور ایران از خانواده خود تنها خواهشی که دارم این است که این پیر جماران رهبر انقلاب را تنها نگذارید و خود نیز تا خون در بدن دارم و تا جان در بدن دارم تا آخرین نفس و تا آخرین قطره، از اسلام و قرآن و مکتب، تا آن جایی که بتوانم دفاع خواهم کرد. امیدوارم که مورد رحمت و لطف خداوند قرار گیرم.
انتهای پیام/78032