نبرد وعده صادق/74
مولفه هاي شكل گيري حزب الله لبنان
خبرگزاري فارس: شروع فعاليتهاي بعضي روحانيون بازگشته از حوزه علمي ديني نجف اشرف به لبنان، نقطههاي آغازين حركت فعال علماي ديني در دهه 1960 شكل گرفت. با گذشت زمان، همه نگاهها به سه تن از عالمان پر تلاش معطوف شد: امامموسي صدر،شيخ محمد مهدي شمس الدين،سيد محمد حسين فضل الله
جنبش انقلابي حزب الله لبنان، يكي از مشهورترين و تأثيرگذارترين گروههاي اسلامگرا، در دهه هشتاد ميلادي در جهان عرب ظهور يافت. در شرايطي كه لبنان در آتش جنگ داخلي ميسوخت، ارتش اسرائيل در ژوئن 1982، تهاجم گستردهاي را به لبنان آغاز كرده و نيمي از خاك اين كشور را به اشغال خود در آورد. در واقع شكست گروههاي فلسطيني و احزاب چپ لبنان در مقابله با اين تهاجم، شكست نظريههاي ملي گرايي عربي و ايدئولوژيهاي چپ (كمونيسم، بعث، ناصريسم و...) را در پي داشت و زمينه را براي ظهور حزب الله لبنان به عنوان تنها گزينه، براي مقابله با اين تجاوزات فراهم ساخت.
*شرايط پيدايش حزب
با شروع فعاليتهاي بعضي روحانيون بازگشته از حوزه علمي ديني نجف اشرف به لبنان، نقطههاي آغازين حركت فعال علماي ديني در دهه 1960 شكل گرفت. برگزاري جلسات درس و سخنراني، گفت و شنودهاي فرهنگي، پرسشها و... توجه مردم را به برداشت و درك تازهاي از نقش اسلام در زندگي بر انگيخت. در آغاز راه، اين فعاليتها گسترده نبود و شيوه امامت جماعت در مساجد و ارائه دروس ديني را در روستاها و محيط پيرامون آنها برگزيده بود. به تدريج برگزاري فعاليتهاي فرهنگي در سراسر خاك لبنان و البته در دايرهاي محدود مد نظر قرار گرفت. گروهي از جوانان در چارچوب ضرورت توجه جدي به شناخت اسلام، به اين علماي ديني روي آوردند و عامه مردم نيز به آنان پيوستند. حضور جوانان دانشگاهي و زنان نيز اندك بود. اين مرحله نشانگر حيات جنيني جريان اسلام گرا و بر داشتن گامهاي نخستين در تحقق حركتي محدود و جديد بود.
با گذشت زمان، همه نگاهها به سه تن از عالمان پر تلاش كه داراي بينش فكري تكامل يافته و توان فرهنگي درخور توجه بودند و شيوههاي خاصي در عرصه تحركات اسلامي داشتند، معطوف شد. اين عالمان عبارت بودند از امامموسي صدر كه در قم هم تحصيل كرده بود. وي فعاليتهايي در شهر صور در چارچوب جمعيت احسان و نيكي آغاز كرد، وي شخصيتي جذاب داشت كه قادر به جلب افكار عمومي بود و منطق استوارش او را از ديگران متمايز ميساخت. زود هنگام به حركت سياسي و اجتماعي اهتمام ورزيد و تماسهاي زيادي بر قرار كرد كه اين اقدامات در سال 1967 به ايجاد مجلس اعلاي شيعيان، به عنوان نهادي ديني رسمي انجاميد، پس از آن، وي جنبش محرومان را به صورت جنبشي سياسي و اجتماعي بنياد نهاد. و گردانهاي مقاومت لبنان يا امل را به عنوان بازوي نظامي جنبش، با هدف مقاومت عليه اشغالگري اسرائيل تأسيس كرد.
آيت الله شيخ محمد مهدي شمس الدين نيز از جمله شخصيتهاي مذهبي بود كه با شروع فعاليت خود در منطقه شرقي بيروت، دردكوانه و پس از انتقال به منطقه شياح در حومه جنوبي بيروت، رياست جمعيت خيريه فرهنگي را بر عهده گرفت و پس از آن، به عنوان نايب رئيس مجلس اسلامي اعلاي شيعيان انتخاب شد. ديدگاه شمس الدين در دعوت به نبرد با اسرائيل و آزاد سازي سرزمينهاي اشغال شده، بسيار روشن و صريح بود.
از شخصيتهاي مذهبي ديگر كه در برپايي و ايجاد زمينههاي تشكيل حزب الله لبنان نقش مؤثر و مثبتي داشت، آيت الله سيد محمد حسين فضل الله بود كه فعاليتش را در نبعه در منطقه شرقي بيروت آغاز و جمعيت خانواده برادري را تأسيس كرد. فعاليتهاي سياسي وي پس از تجاوز اسرائيل به خاك لبنان در اظهارات و خطبه هايش تجلي يافت و مورد توجه جدي قرار گرفت.
در نخستين سالهاي تأسيس حزب الله، نام آيت الله سيد محمد حسين فضل الله ارتباطي عميق با نام حزب يافت. در هنگام تأسيس حزب، كساني كه از گروههاي اسلامي مختلف به آن ملحق شدند، علامه فضل الله را الگويي ميشمردند كه تجلي بخش باورهاي آنان است و او را داراي ديدگاه اسلامي آگاهانه و پويا، به ويژه در جانبداري از رهبر فقيد انقلاب اسلامي ايران امام خميني (قدس سره) ميدانستند. ايشان رويكردهاي حزب را كه با ديدگاهش هماهنگي داشت، مورد حمايت و تأييد قرار ميداد. در اوج تحولات مستمر آن روز، رسانههاي بيگانه و داخلي و اغلب نيروهاي سياسي، علامه فضل الله را هدايت گر گروههاي اسلامي فعال در صحنه، و رهبر معنوي حزب الله معرفي ميكردند.
اسلام گرايان لبنان، ميان جنبش امل، كميتههاي اسلامي، حزب دعوت و افراد مستقل تقسيم شده بودند و منابع فرهنگي آنان، از عالمان سه گانه ياد شده، يا برخي آنان و نيز عموم فعاليتهاي روحانيون و علماي ديني متأثر بود. از آنجا كه فعاليت سياسي در انحصار جنبش امل بود، بعضي افراد يا از سر اعتقاد كامل به آن، با عنوان گذر از يك مرحله و انتظار مرحلهاي ديگر، فعاليت در آن جنبش را برگزيدند. گروهي ديگر در كميتههاي اسلامي شركت جستند كه به صورت كميتههاي محلي جوانان ايجاد شده بودند و اتحاديه دانشجويان مسلمان لبنان كه به موضوعات دانشجويي، برگزاري سخنرانيها و دورههاي فرهنگي براي جوانان اقدام ميكرد، همگام و همنوا با كميتههاي اسلامي فعاليت ميكرد.
در چنين فضايي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري امام خميني (قدس سره) در سال 1979 به پيروزي رسيد و همه مؤمنان به اسلام را به خود جذب كرد. كساني كه بعدها به نام كميتههاي حامي انقلاب اسلامي ايران، تظاهراتِ حمايت و تأييد راه انداخته، همياري خود را نسبت به انقلاب ابراز داشتند و تلاش آنان به ارتباط با اركان دولت نوپاي اسلامي ايران و در رأس آن ولي فقيه و امام خميني (ره) انجاميد. عطش همگامي با انقلاب اسلامي، همه نيازهاي ابتدايي و اساسي حركت و پويايي سياسي كشوري مانند لبنان را تحت الشعاع قرار داد، چرا كه فعاليتهاي اسلامي جاري، به شيوهاي كه پيش از انقلاب اسلامي ايران جريان داشت، ديگر پاسخگو نبود. هم زمان با اين اقدامات بود كه تجاوز رژيم اشغالگر به لبنان آغاز شد و از آنجا كه هيچ تشكيلات حزبي اسلامي، براي رويارويي با متجاوزان اسرائيلي وجود نداشت، توجه به ضرورت ايجاد تشكيلات اسلامي واحد، قوت يافت تا سه هدف اصلي را محور كار خود قرار دهد:
1. اسلام به عنوان شيوه كامل، فراگير و شايسته براي زندگي بهتر و پايه فكري، عقيدتي، ايماني و عملي كه تشكيلات مورد نظر بر اساس آن ايجاد شود.
2. مقاومت در برابر اشغالگري اسرائيل، به عنوان خطرجاري و آينده كه به دليل آثاري كه بر لبنان و منطقه ميگذارد، بايد در اولويتهاي رويارويي قرار گيرد و نيازمند ايجاد ساختار جهادي ـ مبارزاتي و به كارگيري همه امكانات لازم براي انجام مأموريت و وظايف آن است.
3. رهبري شرعي ولي فقيه، به عنوان جانشين پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) كه خطوط كلي فعاليتها را براي امت ترسيم ميكند و امر و نهي او نافذ و حاكم است.
براي تحقق چنين اهدافي، نمايندگان گروههاي اصلي اسلامي، مطالعه ديدگاههاي مختلفي را در زمينه ارزيابي و نگرش خود نسبت به نحوه فعاليتهاي اسلامي در لبنان پيگيري كردند و پس از تدوين طرح نهايي، نه نفر را نمايندگان خود برگزيدند. تجمع علماي بقاع، كميتههاي اسلامي و جنبش امل اسلامي هر يك سه نماينده در اين جمع داشتند. اين گروه طرح نهايي خود را كه به "سند9" معروف شد و متضمن اهداف ياد شده بود، به امام خميني (رحمة الله عليه) تقديم كردند كه مورد موافقت ايشان قرار گرفت و در نتيجه با نظر موافق ولي فقيه، مشروعيت يافت.
پس از آن، گروههاي اسلامي موافق سند ياد شده، تصميم به انحلال ساختارهاي تشكيلاتي موجود خود گرفتند و تشكل واحد و جديد را ايجاد كردند كه بعدها حزب الله نام گرفت. پس از انجام مشورتهايي كادر رهبري مؤسس حزب انتخاب و گامهاي نخستين براي استفاده از توانهاي شخصي ـ و نه تشكيلاتي ـ افراد مختلف آغاز شد. نظامنامه و مقررات داخلي مربوط به عضويت تدوين شد و تلاش فعالانهاي از طريق علماي ديني، براي بسيج مردم و فراخوان آنان به سوي آموزش نظامي و مقاومت در برابر اشغالگري رژيم اسرائيل، در چارچوب يك برنامه اسلامي مرتبط با رهبري ولي فقيه صورت گرفت.
اين رويداد با همبستگي ايران اسلامي با لبنان و سوريه هم زمان شد. امام خميني (رحمة الله عليه) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دستور داد كه در رويارويي با اسرائيل غاصب، از راه آموزش نظامي و فراهم آوردن زمينههاي لازم به حمايت حزب الله بشتابد.
*تشكيلات حزب الله و فعاليتهاي عمومي آن
الف. تشكل حزب الله يا امت حزب الله
بحث و بررسي درباره چارچوب عملي تحقق اهدافي كه كميته نه نفره بنيانگذاران ارائه دادند و امام خميني (رحمة الله عليه) آن را تأييد كرد، آغاز شد. بحثهاي گستردهاي در حوزههاي رهبري حزب، ساختار تشكيلاتي و شكل سازماندهي كه ميتواند اهداف را به گونهاي بهتر تحقق بخشد، صورت گرفت. اين بحثها در مورد شكلي كه حزب بايد داشته باشد و اينكه چگونه ميان مزاياي تحزب و فعاليت تودهاي و مردمي ميتوان تلفيقي كرد، متمركز شد. سرانجام، اين گفت و گوها با انتخاب يك گزينه به پايان رسيد و تشكيلات هرمي شكل به عنوان الگوي حزب قرار گرفت و ضابطهها و مقرراتي منظور شد كه نكات منفي هر دو طرح را در برنداشته باشد و در نتيجه الگوي زير حاصل شد:
1. هر كس بطور كامل موافق اهداف حزب باشد، پايبندي به تصميمات تشكيلاتي آن را بپذيرد، زمان لازم را براي انجام وظايف خود در اختيار حزب بگذارد، از عهده انجام وظايف خود برآيد و مؤمن باشد، ميتواند عضويت حزب را در جايگاههاي مختلف و در چارچوب تشكيلات مستقيم آن بپذيرد.
2. مراعات وظايف حزبي مورد نظر و در رأس آن فعاليتهاي مقاومت و ايجاد تشكيلات مناسب كه شرح وظايف و حدود مسئوليتها و اختيارات را براي انجام فعالانه وظايف لحاظ و هماهنگي بين واحدهاي حزب را تسهيل ميكند.
3. ايجاد بسيج عمومي براي علاقمندان خواهان پيوستن به حزب.
4. ايجاد جمعيتهاي زنان با انجام فعاليتهاي متنوع فرهنگي، اجتماعي و سياسي.
5. ايجاد مؤسسات و جمعيت پيشاهنگان امام مهدي (عج).
6. مشاركت در بر پايي تجمعات و هيأتهاي مختلف.
7. همكاري با عالمان، جمعيتها و مؤسساتي كه از لحاظ تأسيس و آيين نامههاي داخلي، اگر چه داراي استقلال خاص خود هستند؛ اما در چارچوبهاي كلي با اهداف حزب الله هماهنگي دارند.
8. تلقي همه شركت كنندگان و حاضران در فعاليتها و مسايل مورد توجه حزب الله و نيز تأكيد كنندگان انديشههاي آن، به عنوان هواداران حزب الله.
اين شيوه تشكيلاتي موجب جذب اقشار مختلف معتقدان به اهداف حزب شد و به لحاظ تفاوتهاي غير مضر در ويژگيهاي خاص هر قشر، از غلتيدن در آفت ايجاد تشكيلات بسته و منع ديگران از تعامل با حزب جلوگيري شد. با اين همه حزب الله همچنان نيازمند ادامه جست و جو و بررسي هر روشي است كه دايره استفاده از دوستداران و تأييد كنندگان حزب و نيز حوزه جذب و فراگيري مردمي و استفاده همه نيروها را گسترش دهد و از سوي ديگر تعصبات حزبي كه نتيجه طبيعي يك تشكل است، از بين برود.
بر اين اساس، ديگر مشكلي در زمينه نام گذاري باقي نماند، چرا كه نام تشكل تغيير در واقعيت عملي آن ايجاد نميكرد؛ لذا تصميم به انتخاب نام حزب الله گرفته شد، حزبي كه ميكوشد، همه اقشار امت را بر اساس جزئيات ياد شده، به سوي خود جذب كند و همواره اين آمادگي را براي انجام اصلاحات و تعديل تشكيلاتي درون سازماني، همگام با مسائل نوين و نيازهاي حزب در توسعه جايگاه و وظايف خود داشته باشد.
الف ـ 1. شورا و ساختار تشكيلاتي حزب الله
الگوي رهبري جمعي به جاي رهبري فردي، براي حزب انتخاب شد. كادر رهبري شورا نام گرفت و تعداد اعضاي آن كه انتخاب آنها پس از مشورت با فعالان اصلي حزب صورت ميگيرد، در دورههاي مختلف متفاوت بود. با پيشرفت فعاليتها، نياز به اصلاح ساختار تشكيلاتي شورا و روش انتخاب اعضاي آن احساس شد؛ از اين رو در آيين نامه داخلي كه بعدها تصويب شد، تعداد اعضاي شورا نه نفر تعيين شد كه براي يكسال، از سوي كادرهاي اصلي كه در جايگاه مسئول بخش يا بالاتر از آن هستند، انتخاب ميشوند. شورا نيز دبيركل را از ميان اعضاي خود انتخاب ميكند و ساير وظايف در بقيه اعضا، بر اساس اختيارات ذكر شده در آيين نامه داخلي تقسيم ميشود. نخستين شوراي منتخب كه به لحاظ ترتيب زماني، چهارمين شوراي حزب بود، شيخ صبحي طفيلي را در پنجم نوامبر 1989 به عنوان دبير كل برگزيد و در پايان دوره، به دليل عدم امكان تشكيل كنگره انتخاباتي كه ناشي از محاصره اقليم التفاح، در جريان حوادث درگيريهاي امل و حزب الله بود، به مدت شش ماه ديگر تمديد شد.
پس از آن، اجراي پارهاي اصلاحات تشكيلاتي تصويب شد. تعداد اعضاي شورا به هفت نفر تقليل يافت تا با توزيع وظايف مشخص شده، هماهنگ باشد و مدت ماموريت شورا به دو سال افزايش يافت و سمت جانشين دبيركل نيز ايجاد شد. در مه 1991، شورا شهيد سيد عباس موسوي را دبير كل معرفي كرد كه او نيز در 16 فوريه 1992 به فيض شهادت نايل آمد و پس از آن سيد حسن نصر الله در نيمه مه 1991 به سمت دبير كلي حزب الله لبنان انتخاب شد و در دورههاي پياپي پس از آن تا دوره انتخابي هفتم (دوره جاري)دبيركلي او تجديد شد. در اين مدت، دو اصلاح در نظام شورا صورت گرفت. مأموريت شورا به سه سال افزايش يافت و انحصار انتخاب دبير كل به دو دوره متوالي برداشته شد و به دبير كل حق نامزدي و انتخاب شدن براي دورههاي متوالي داده شد.
از نظر ساختار تشكيلاتي عمومي نيز، اصلاحات متعددي صورت گرفت تا هماهنگ با نيازهاي حزب الله باشد. در نتيجه اين تعديلها، پنج شوراي جهادي، سياسي، اجرايي، فعاليتهاي پارلماني و قضايي به وجود آمده كه رياست هر يك را يكي از اعضاي شورا بر عهده دارد و هر شورا داراي وظايف خاص خود است.
ب. مقاومت اسلامي
تجاوز رژيم صهيونيستي به خاك لبنان در سال 1982، به منزله جنگ ششم عربها و اسرائيل بود كه در واقع آغاز مقاومت اسلامي از سوي حزب الله بود، زيرا علاوه بر لبنان در جنگهاي قبلي سرزمينهاي عربي از جمله فلسطين اشغال شده بود و وظيفه اسلامي براي آزاد سازي آنها مطرح بود و حضرت امام خميني (قدس سره) هم با بيان اينكه "اسرائيل يك غده سرطاني است"، دستور لازم را داده بود. حزب الله اين مهم را بر عهده گرفت و عمليات مقاومت اسلامي را بر ضد اسرائيل با امكانات بسيار اندكي كه فراهم بود و نيروهاي انساني كم آغاز كرد تا گامي باشد، در راه پايه گذاري همه جانبه يك پروژه مقاومت كامل كه هدف از آن، رد هر گونه امتياز دهي ارضي و عدم پذيرش سوء استفاده دشمن از ضعف و ناتواني واقعي فلسطينيان و عربها و در نتيجه جلوگيري از تحقق اهداف آن بود؛ از اين رو بر اولويت مقاومت تأكيد شد كه اين مسئله به كارگيري همه امكانات و نيروها را نياز داشت. تجربيات نظامي نيروهاي مقاومت تحت حمايت و زير نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران سريع رشد كرد؛ اگر چه همه امكانات لازم براي مقاومت فراهم شد، اما همواره تلاش بر اين بود تا از آنچه فراهم آمده است، به صورت كامل استفاده شود و كوششهاي مستمري براي جبران كاستيها صورت گيرد.
مقاومت اسلامي همراه ماهيت و عمليات جهادي خود را اقدامي براي آزاد سازي و نه يك فرايند سياسي اعلام كرده است. كارايي مقاومت، نتيجه انباشت تلاشها و فعاليتهايي است كه نتايج آن، با يك يا چند حمله تحقق نمييابد و دستيابي به نتايج مورد نظر در آينده، در گرو استمرار و تداوم آنهاست.
پ. عمليات و شيوههاي نبرد
مخفي كاري در عمل جهادي، اساس موفقيت در ميدان محسوب ميشود. عمل غافلگيري، بيشترين اهداف را با كمترين خسارتها به بار ميآورد. دشمن با انجام عمليات شناسايي و فعاليتهاي اطلاعاتي، در پي كشف موقعيتهايي است كه احتمالا از سوي آنها مورد هدف قرار خواهد گرفت و شناسايي كساني كه عملياتي عليه آن انجام خواهد داد و در اين زمينه از شناسايي هوايي، ابزارهاي مختلف كنترل نظامي، براي دريافت نشانه هايي كه نشان آمادگي براي حملات است، استفاده ميكند. بنابراين، مخفي كاري به منظور شكست اقدامات اطلاعاتي و شناساييهاي ميداني دشمن، نه تنها ضروري، بلكه واجب است.
همچنين حزب الله، ابزارهاي جنگي را طوري انتخاب كرده و ميكند كه سهولت حمل و نقل و اخفاي آنها تأمين شود؛ از اين رو، هيچگاه نيازي به تانك يا جنگ افزارهاي سنگين و ثابت نبوده است، چرا كه اين ابزارها در معرض بمباران هوايي قرار ميگيرد و در نتيجه با آمادگي تسليحاتي مقاومت سازگاري لازم را ندارد. حزب الله تدابير عملي خود را براي پايه ريزي مقاومت، به گونهاي متفاوت با ارتشهاي منظم اتخاذ كرد.
مقاومت اسلامي از طريق گروههاي مخفي در ميدان نبرد عمل ميكند و اين موجب انعطافپذير در تحرك ميشود و امكان ميدهد كه افراد ضمن زندگي طبيعي خود در روستاها و شهرهاي دور و نزديك، به سادگي بتوانند به ميدان نبرد باز گردند؛ بي آنكه نيازي به حضور آشكار نظامي باشد. همچنين انجام عمليات پياپي، كيفي بودن و تداوم آنها، تحقق اهداف ديگري را تسهيل كرد كه عبارت است از:
ـ رعب افكني در صفوف دشمن و قرار دادن آن در حالت آماده باش دايم كه به فرسايش توان نظامي دشمن منجر شده است.
ـ ترساندن سربازان دشمن از مرگ كه با انجام عمليات احتمالي مقاومت، همواره در كمين آنهاست و اين موجب تزلزل روحيه و كاهش كارايي عملي آنها شده است.
ـ آزاد سازي سرزمين، به عنوان هدف اصلي و نهايي كه بارها در عقب نشيني اجباري دشمن صورت گرفته است.
ـ باز داشتن رژيم اشغالگر صهيونيستي از تحقق اهداف توسعه طلبانه بيشتر، همانطوري كه در درگيري اخير ميان رژيم صهيونيستي و حزب الله لبنان شاهد آن بوديم.
ت. مواضع سياسي حزب الله در دهه هشتاد و نود ميلادي
مواضع سياسي حزب الله در دهه هشتاد ميلادي، به علت خشونت بيش از حد اسرائيل و حمايت صريح قدرتهاي خارجي از آن، ابعاد بسيج مردمي و نظامي را در بر ميگرفت، روشهاي قهرآميز را شامل ميشد، به طوري كه هر گونه شكلي از اشكال رفتار سياسي مستقل از جنگ با اسرائيل را مردود ميدانست. به همين دليل عليرغم تغييرات متعددي كه اين جنگ به خود ديد و منجر به منحصر شدن اشغال لبنان (در سال 1985) به منطقه كوچكي در مناطق مرزي جنوب اين كشور شد، حزب الله همچنان روشهاي مبارزه جويانه خود را دنبال ميكرد. با توجه به استراتژي توسعه طلبانه اسرائيل غاصب، حزب الله تنها هدفي را كه دنبال ميكرد، به اوج رساندن حالت بسيج مردمي و باقي ماندن در موضع استقامت و مقابله با متجاوز بود؛ تا بدين وسيله، كليه بازيگران سياسي در قبال طرحهاي سياسي داخلي يا در خصوص جنوب لبنان، احساس آسودگي خاطر يا بيتفاوتي نكنند.
مواضع حزب الله در دهه هشتاد، از منطق "بر خورد و غلبه" اشباع شده بود و تصور شكست يا ضرر، براي هر يك از اعضاي حزب بسيار مشكل بود، زيرا در آن دوران، راه حلي براي مقابله با رژيم اسرائيل متصور نبود و كليه تلاشهاي صلحآميز، به نوعي از سوي رژيم صهيونيستي به شكست انجاميده بود، به همين دليل، جنبه نظامي با استناد به ديدگاه عقيدتي و ايماني به جهاد و شهادت، بر ساير جنبهها غلبه يافت و حزب الله به موفقيتآميز بودن راه حلهاي "ميانه" و "ديپلماسي"، با توجه به ماهيت رژيم صهيونيستي و معادلات قدرت در سطح جهاني، هيچ اعتمادي نداشت. بنابراين، مجموعههاي نظامي حزب، در موقع درگيريهاي مسلحانه بسيار سريع تصميمگيري ميكرد و هيچ نوع مصالحهاي را نميپذيرفت. در اين مرحله، عنوان "تكليف شرعي" بر كليه فعاليتها و تصميمگيريهاي حزب الله حاكم بود.
با توجه به غلبه مفاهيم و روحيات بيان شده بر مواضع حزب الله لبنان در دهه هشتاد، اتخاذ مواضع راديكال نسبت به مسائل داخلي، منطقهاي و بين المللي، پي آمد طبيعي آن به شمار ميآمد؛ اما در اواخر دهه هشتاد و اوايل دهه نود ميلادي، تحولات بين المللي و منطقهاي مهمي در جهان رخ داد؛ تحولاتي كه با تحولات مهم داخلي در كشور لبنان همزمان بود. مهمترين اين تحولات عبارت است از:
1.پايان جنگ ايران و عراق در تيرماه 1367.
2.رحلت امام خميني (ه) در خرداد1368.
3.امضاي پيمان طائف (منشورآشتي ملي لبنان) در آبان 1368.
4.تجاور نظامي عراق به كويت در مرداد 1369.
5. احياي مذاكرات اعراب و اسرائيل در كنفرانس مادريد در آبان 1370.
6. فروپاشي شوروي در سال 1370.
مجموعه تحولات مذكور، چهره خاورميانه را كه لبنان نيز بخشي از آن است، دستخوش تغييرات بسيار گستردهاي كرد. جنبش حزب الله لبنان، به عنوان يكي از مهمترين گروههاي شبه نظامي اين كشور تحت تأثير اين تحولات قرار گرفت. بدين ترتيب در عملكردها و مواضع اين حزب، در دهه نود ميلادي، تغييرات گستردهاي حادث شد. به گونهاي كه حزب الله لبنان در پايان دهه نود ميلادي و شروع هزاره جديد، چهرهاي متفاوت از دهه هشتاد يافت.
حزب الله لبنان كه از ابتداي تأسيس خود نظام سياسي لبنان را نظامي غير مشروع و غير اسلامي ميدانست و خواستار براندازي آن بود، در تابستان 1371 تصميم مهم و تاريخي خود را در خصوص مشاركت در نظام سياسي، از طريق شركت در انتخابات پارلماني، به اطلاع عموم رساند؛ به گونهاي كه اين تصميم از سوي پژوهشگران سياسي لبنان، اوج بصيرت سياسي حزب الله، در ارزيابي از واقعيتهاي اوضاع لبنان، سوريه و منطقه معرفي شد و آن را نشانه دستيابي حزب الله به نوعي عمل گرايي سياسي و واقع بيني ارزيابي ميكردند. در پي اين تصميم، حزب الله لبنان كه تا پيش از پيمان طائف، رابطه خصمانهاي با ساير گروهها و احزاب لبناني داشت، در جريان مبارزات انتخاباتي سال 1992، با توجه به شرايط جديد و نيازهاي حياتي لبنان، با برخي اين گروهها ائتلاف كرد؛ به طوري كه نامزدهاي انتخاباتي حزب الله، با نامزدهاي جنبش امل، حزب كمونيست، حزب قومي سوري و حزب بعث، در يك فهرست ائتلافي، در كنار يكديگر قرار گرفتند. نتيجه تصميم حضور فعالانه حزب الله لبنان در انتخابات پارلماني 1992، پيروزي چشمگير اين حزب در انتخابات مذكور و حضور هشت نماينده شيعه و چهار نماينده از ساير طوايف مذهبي لبنان بود كه هم پيمان حزب الله بودند. حزب الله همچنين موفقيتهاي خود را در انتخابات 1996 نيز تكرار كرد و پس از عقب نشيني اسرائيل از خاك لبنان در خرداد سال 1379، به صورت قدرت اول شيعه، در مبارزات انتخاباتي سال 2000 شركت كرد.
ورود حزب الله به نظام سياسي لبنان و موضوع رعايت قواعد سياسي، تأثيرات متقابلي بر حزب الله و دولت وقت، به نخست وزيري رفيق حريري داشت. مشاركت حزب الله در مبارزات پارلماني به پيدايش پديده نامتعارفي در درون بازي سياسي منجر شد. حزب الله كه براي اولين بار وارد پارلمان شده بود، ناچار بود كه براي به رسميت شناخته شدن از سوي جامعه سياسي لبنان، مشروعيت بازي سياسي لبنان را بپذيرد و قواعد آن را رعايت كند. حزب الله خود به اين موضوع اين گونه اعتراف ميكند كه "صحنه مبارزه در حال تغيير از يك صحنه نظامي به صحنههاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي است. همچنين اختلاف بين اين صحنهها و قواعد بازي در آنها بسيار زياد است".
پس از آن، حزب الله با مشاركت در انتخابات شوراهاي شهر و روستا در لبنان، در سال 1998 و پيروزي در آن، موفق شد كه به قوه مجريه نيز راه يابد، زيرا شهرداريهاي لبنان تحت اشراف دولت هستند و بخش عمده بودجه آنها از طريق دولت تأمين ميگردد. بدين ترتيب دريچه مهمي براي ايجاد رابطه ميان حزب الله و دولت ايجاد شد و رهبران حزب، به خوبي اين راه قانوني براي كسب قدرت را آزمودند.
*انقلاب اسلامي ايران و حزب الله لبنان
پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (قدس سره) در 11 فوريه 1979م، زلزلهاي در منطقه پديد آورد و بر آرايش پيمانهاي موجود در آن و نيز ميزان نفوذ استكبار در آن و منافع آن از طريق اين پيمانها تأثير فراواني گذارد. از نخستين روزهاي پيروزي، سفارت اسرائيل در ايران تعطيل و به جاي آن سفارت فلسطين ايجادشد. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، سفارت امريكا را اشغال و برنامهها و نقشههاي جاسوسي آن را افشا كردند. ايران درهاي خود را به روي سازمانها، احزاب، كشورها و نيروهاي مختلف در جهان، براي همكاري در چارچوب سياست دولت نوپاي اسلامي گشود و كنفرانسهاي متعددي را براي وحدت اسلامي، مسئله فلسطين و... برگزار كرد.
روحانيون و گروههاي اسلامي در لبنان، اين دولت اسلامي را مايه اميد و پشتوانهاي براي خود يافتند. حزب الله نيز هنگام تأسيس، تحقق آرمانها و اهداف خود را از طريق حمايت و تأييد جمهوري اسلامي ايران ممكن يافت و اعزام نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، پس از تجاوز اسرائيل غاصب، به منظور آموزش جوانان لبناني علاقمند به نبرد با اسرائيل، كمكهاي ارائه شده به لبنان براي حمايت از مقاومت اين كشور و مشاركت در تأمين نيازهاي اجتماعي موجود، نمونههايي از اين حمايت است.
رابطه ميان حزب الله و ايران، از هنگام تلاش حزب براي استفاده از اين تجربه نوين در منطقه و يافتن حامي و ياوري در رويارويي با اشغالگران شكل گرفت. اين رابطه با سرعت و اطمينان رشد كرد و ابعاد مثبت و فراوان آن از لحظه نخست مشخص شد.
بخشي از مهمترين دلايل فراوان بدين شرح است:
1. ايمان حزب الله و ايران، به نظريه ولايت فقيه و اينكه امام خميني (قدس سره) ولي و رهبري است كه در عصر كنوني، تجلي بخش اين نظريه است، تجلي بخش اين نظريه است. چنين ديدگاهي به اتفاق نظر در چارچوب رهبري شرعي واحد جهاني انجاميده است.
2. انتخاب نظام جمهوري اسلامي، به عنوان شيوه حكومت در ايران كه هماهنگ با اصول اسلامي مورد اعتقاد حزب الله است؛ چنين هماهنگي و اتفاق نظري، در عرصه نظري و خطوط كلي وجود دارد و طبيعي است كه جزئيات اجرائي تابع ويژگيهاي موجود در هر يك از دو كشور ايران و لبنان است.
3. انسجام و هماهنگي سياسي ناشي از دستاوردهاي ايران در مخالفت با سلطه استكبار و تأكيد بر استقلاب و حمايت از جنبشهاي آزاديبخش، به ويژه در مقاومت عليه اشغالگري اسرائيل غاصب كه اين همان ديدگاهي است كه حزب الله در طرح اولويت مبارزه عليه اشغالگران اسرائيلي و الزمات آن، از قبيل عدم پذيرش نقشههاي استكباري بدان معقتد است.
ايران مظهر زندهاي از اجراي اسلام به شمار ميآيد و هر مسلمان متعهد به اسلام، به پيگيري و تأمل در اين تجربه ميپردازد. ايران چهره موجود و رايج از اسلام را كه ناشي از خطابههاي ناآگاهان و توطئههاي دشمنان بود، تصحيح كرد و الگويي از انتخاب و گزينش مردمي را به منصه ظهور رساند.
حزب الله نيز تجربهاي برجسته را در مقاومت عرضه كرده و مايه اعجاب و تحسين دولت و ملت ايران قرار گرفته است و اين بخشي از آرزوهايي است كه ملتهاي مستضعف، در رويارويي با چالشهاي بزرگ و مستمر، نسبت به هم دارند.
بديهي است كه در چنين روابطي، علاوه بر ديدگاهها، اشتراك منافع هم، چه در روابط ميان دو كشور يا يك كشور و يك حزب وجود دارد كه هر يك از طرفين، در پي تحقق اهداف خود در چارچوب اين رابطه خواهند بود و چنانچه اين روابط، بر اصل استقلال و پذيرش مسئوليت خود در عرصه عمل هر يك از دو طرف استوار باشد، تضادي به وجود نخواهد آمد.
حال با ذكر اين مسائل و مطالب سؤالي كه مطرح ميباشد آن است كه حزب الله لبنان چگونه و تا چه حد از نظام ارزشي و عقيدتي انقلاب اسلامي ايران تأثير پذيرفت و آموزههاي اين انقلاب، چه تأثيري بر گرايش حزب الله به مبارزه و مقاومت داشته است؟
پس از تجاوز نظامي اسرائيل در خرداد ماه 1361 و بطلان تمامي طرحهاي مسالمت جويانه در برخورد با اسرائيل يا همكاري با امريكا، اصل تأييد شده توسط انقلاب اسلامي ايران، يعني مقاومت و ايستادگي در برابر ظالم، از مقبوليت و اعتبار خاصي برخوردار شد؛ در نتيجه زمينه براي ادغام مجموعههاي كوچك اسلام گراي شيعه و تأسيس يك تشكيلات واحد به نام حزب الله لبنان فراهم شد. اين تشكيلات اسلام گراي جديد، بيشترين آمادگي را براي پذيرش آموزهها و ارزشهاي انقلاب اسلامي از خود نشان داد.
حزب الله حامل همان ايدئوژي بود كه انقلاب اسلامي ايران پيام آور آن است؛ يعني اتكا به توان خود براي سركوب دشمن. به همين دليل ايران، حزب الله لبنان را نوك پيكان مبارزه عليه اسرائيل به حساب آورده و حمايت معنوي از آن را در سرلوحه سياستهاي خود (بر اساس اصل حمايت از مظلوم) قرار داد. افزون بر اين فضاي ويژه لبنان و حضور قدرتهاي مختلف، دولت جمهوري اسلامي ايران را واداشت تا براي حمايت مؤثر از مظلوميت مسلمانان، در عرصه مبارزه لبنان نيز حاضر شود و در امر مهم برخورد با رژيم صهيونيستي، حضوري مؤثر داشته باشد.
جمهوري اسلامي ايران در خصوص حضور خود در لبنان (در سال 1361)، معتقد بود كه اين حضور نخستين نقطه تماس مستقيم ميان انقلاب اسلامي ايران و يك طايفه بزرگ شيعي مذهب در جهان عرب ـ كه پس از عراق، به عنوان بزرگترين طايفه شيعه در ميان كشورهاي عربي به شمار ميرود ـ خواهد بود. بدين ترتيب از اين پس، ايران يك بازيگر رهبر گونه در اداره امور اين طايفه خواهد بود و شيعيان لبنان را به عنوان پايگاه و دريچهاي مناسب، در جهت توسعه نفوذ خود در قلب چالش عربها و اسرائيل تبديل خواهد كرد.
ايران با حضور در لبنان، ميتوانست زمينه گسترش مرزهاي تنگ ژئوپلتيك جنگ با عراق را گسترش دهد و نيز با اثرگذاري بر گروههاي بيشتري در جهان عرب، اميدوارانهتر قدم بردارد.
رهبران و اعضاي حزب الله، به اين تأثير انقلاب اسلامي ايران برصحنه سياسي لبنان، به خصوص بر شيعيان اين كشور اذعان دارند و با افتخار از آن ياد ميكنند. سيد ابراهيم الامين، سخنگوي حزب الله در دهه هشتاد ميگويد: "صدور انقلاب به معناي تسلط نظام ايران بر ملتهاي منطقه خاورميانه نيست، بلكه به معناي تجديد حيات اسلامي منطقه است، تا آنچه بر اين ملتها مسلط ميشود، اسلام باشد".
تأثير پذيري ظاهري و باطني حزب الله از ايران، موجب گرديد تا در محافل داخلي لبنان و نيز در منطقه و جهان، به اين حزب به عنوان يك حزب ايراني نگريسته شود و همواره اين اتهام به حزب الله لبنان وارد گردد كه ساخته دست ايرانيان و آلت دست آنان است؛ اما پژوهشگران و تحليل گران آگاه، ضمن قبول تأثير پذيري حزب الله از ايران، اتهام فوق رارد ميكنند؛ براي مثال ريچارد نورتون، در اين خصوص كه زمينه بسيج سياسي شيعيان لبنان، حتي پيش از ورود ايران نيز مهيا شده بود، چنين ميگويد: "اين گمان كه حضور شيعيان لبنان در صحنه سياسي لبنان، تنها به واسطه يك ابتكار عمل ايراني در سال 1982 محقق گرديده، گمان نادرستي است".
تأثير پذيري حزب الله از آموزههاي انقلاب اسلامي، در واقع از جمله عوامل مؤثر در گرايش اين حزب به استفاده از الگوي مقاومت و كار برد روشهاي قهرآميز بر ضد اسرائيل است، زيرا مهمترين مسئله در كاربرد اين روشها آن است كه استدلالهاي قوي ايدئولوژيك و عقيدتي، بتواند اين گونه اعمال را توجيه كند و وجدان فرد عمل كننده را راضي سازد.
*مؤلفههاي تأثير پذيري حزب الله از انقلاب ايران
1. ولايت فقيه و رهبري امام خميني
اصليترين ويژگي حزب الله در مقايسه با گروههاي اسلام گرا در جهان عرب، پذيرش كامل نظريه ولايت فقيه و رهبري امام خميني(ره) است. اين ويژگي، بر كليه اركان تشكيلاتي و همچنين ديدگاههاي حزب الله سيطره داشته و در واقع يكي از دو علت اصلي ادغام مجموعههاي كوچك اسلام گرا در لبنان (در سال 1982) و تشكيل حزب الله است. سيد حسن نصر الله در خصوص پيروي حزب الله از رهبري امام خميني (ره) ميگويد: از نظر ما، امام خميني مرجع ديني، امام و رهبر به تمام معناي كلمه است.همان گونه كه هر رهبر بزرگ ديني در هر كيشي در جهان اين گونه است؛ اما امام براي ما بيش از اين است، ايشان سمبل و نماد انقلاب عليه طاغوتها، مستكبران و نظامهاي استبدادي است...، بدين ترتيب امام خميني (ره) براي ما بيش از يك سمبل ديني مطرح است، اين رابطه روحي و معنوي بين ما و امام، حتي قبل از تجاوز نظامي اسرائيل در سال 1982 نيز وجود داشت.
بدين ترتيب، امام خميني به يگانه مصدر حاكميت قانوني در حزب الله لبنان تبديل گرديد. به گونهاي كه اين حزب، كلام امام خميني را ميپذيرفت و به آن عمل ميكرد. اين گفته حسين موسوي (ابوهشام)، هنگامي كه ميگويد: "ما در سطح سياسي، عقيدتي و مذهبي تابع عقايد و نظرات امام خميني هستيم"، مؤيد اين مطلب است. به همين دليل، حزب الله مهمترين ويژگي خود را در پيوند دادن مردم با ولي فقيه ميداند؛ ولي فقيهي كه نبايد ضرورتا لبناني باشد، زيرا اين جغرافياي اسلام است؛ نه جغرافياي لبنان كه مرز و عرصه فعاليتهاي حزب الله را مشخص ميسازد.
2. محوريت روحانيت در عمل سياسي
نقشي كه روحانيون در اركان مختلف حزب الله دارند، در هيچ يك از احزاب و سازمانهاي لبناني سابقه ندارد. از ابتداي تأسيس حزب الله تا كنون، همواره اكثريت اعضاي شوراي حزب الله را روحانيون تشكيل ميدادهاند. سخن گو، دبير كل و معاون دبير كل حزب الله، هميشه از روحانيون انتخاب شدهاند. اكثر اين روحانيون شيعه لبنان كه تحصيلات خود را در حوزه علميه نجف گذرانيده بودند، از روحانيان و علماي ايراني متأثر شده، با آنان روابط صميمي داشتند و از اين طريق، دو پايه اساسي ايدئولوژي و ساختار تشكيلاتي حزب الله لبنان را به وجود آوردند. اكثرا از شاگردان آيت الله سيد محمد باقر صدر و با ديدگاههاي سياسي امام خميني (ره) آشنا شده بودند. اين روحانيون جوان براي طي مدارج عالي علمي به حوزه علميه نجف رفته بودند؛ اما در پايان دهه هفتاد، مقامات عراقي از بيم تأثير پذيري شيعيان عراق از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، طلبههاي غير عراقي را از اين كشور اخراج كردند. بنابراين، اين طلبههاي جوان لبناني به كشورشان بازگشتند و آموزههاي اسلام سياسي و انقلابي را با خود به لبنان بردند.
پس از تشكيل نخستين شوراي رهبري حزب الله در سال 1361، اعضاي اين شورا به ايران آمده و با امام خميني(ره) ديدار كردند و بدين ترتيب، ارتباط رسمي و تشكيلاتي مبتني بر پيروي از ولايت فقيه، ميان حزب الله و ايران برقرار شد.
3. ادبيات سياسي و روشهاي تبليغاتي
ادبيات سياسي حزب الله، نشانگر تأثير پذيري اين حزب از انقلاب اسلامي ايران است واژهها و اصطلاحاتي كه در آثار و بيانيههاي حزب الله يا شخصيتهاي اين حزب در دهه هشتاد به كار برده ميشد، برگرفته از واژهها و اصطلاحاتي است كه انقلاب اسلامي ايران رواج داده است. همچنين، روشها و ابزارهاي تبليغاتي حزب الله در دهه مذكور، با ابزارهاي تبليغاتي در جامعه ايران مشابهت دارد.
فرهنگ شعارهاي حزب الله، عاريت گرفته شده از قاموس انقلاب اسلامي ايران است. انتخاب عنوان "حزب الله"، در عين حال كه بر گرفته از آيه 22 و 56 سوره مائده (و من يتولي الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون)؛ (... اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم الغالبون)است، از فرهنگ سياسي ايران پس از انقلاب نيز نشأت گرفته است.
در گفتمان حزب الله، مسائلي از قبيل مسلمانان و ملل ضعيف جهان، تحت عنوان مستضعفان، امريكا و شوروي (سابق) به عنوان استكبار جهاني، اسرائيل غاصب به عنوان غده سرطاني، موضوع وحدت اسلامي براي مقابله با دشمنان خدا و اسلام، آزادي قدس و اينكه راه قدس از كربلا ميگذرد، از فرهنگ انقلاب اسلامي و سخنان امام خميني(ره)به عاريت گرفته شده بود.
حتي در دهه هشتاد، نود و آغاز هزارده سوم ميلادي، حزب الله در اتخاذ روشها و ابزارهاي تبليغاتي، به شدت تحت تأثير انقلاب اسلامي ايران عمل كرده و ميكند. نمونه آن را ميتوان به برگزراي مراسم روز عاشورا و راهپيمايي روز قدس كه در حال حاضر جهاني شده، تشييع پيكر شهدا، راهپيماييها و سخنرانيها و استفاده از امكانات ويدئوئي از سوي اين حزب، همانند كاربرد نوار كاست در دوران انقلاب اسلامي ايران جهت انتقال پيامها اشاره كرد.
4. نمادگرايي شيعه
بهرهبرداري حزب الله از نماد و سمبلهاي مذهبي شيعه، براي انتقال پيامهاي انقلابي و راديكال، جلوه ديگري از تأثير پذيري اين حزب از انقلاب اسلامي ايران ـ عليرغم تفاوت زباني و فرهنگي جامعه ايران و لبنان ـ است. استفاده از نمادهايي چون "مسئله عاشورا"، "شهادت امام حسينعليه السلام" و جنگهاي پيامبر(ص) و علي(ع) و...، حزب البه را در انتقال پيامهاي مربوط به جهاد، شهادت، استقامت و تحمل مشكلات و مصائب، توانمندتر ميسازد. نمادگرايي و استفاده حزب الله از سمبلهاي مذهب شيعه، باعث گرديد كه افراد با پيوست به اين حزب، از لبناني بودن يا عضو يك طايفه محروم بودن در كشوري كه از طريق جنگ ميان طوايف مختلف و متعدد پاره پاره شده بود، دست بردارند.
بدين ترتيب، يك روستايي يا يك جوان فقير شيعه ساكن حومه جنوبي بيروت، از طريق حزب الله به يك مسلمان انقلابي تبديل ميشد كه عضو يك جامعه "ديني ـ سياسي" گسترده، در پنج قاره جهان و سربازي در يك جنبش جهاني به رهبري امام خميني(ره) به شمار ميآمد.
نتايج روابط ايران و حزب الله لبنان، به بخش سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مربوط ميشود كه در اصول كلي خود، داراي اثبات بوده و با تغيير رؤساي جمهوري اسلامي در ايران تغييري نكرده است.
*فرجام سخن
در اين موضع شكي نيست كه تجاوز گسترده نظامي رژيم صهيونيستي به لبنان در ژوئن سال 1982 ميلادي، علت العلل به وجد آمدن جنبش حزب الله لبنان است؛ به گونهاي كه همه تحليل گران مسائل لبنان و حزب الله، به اين موضوع اعتراف دارند؛ اما در وراي اين مسئله، موضوعات و مسائلي از قبيل روحانيون لبناني تحصيلكرده نجف، متأثر از افكار و آرا حضرت امام خميني، به عنوان رهبر يك جنبش انقلابي انقلاب اسلامي ايران و تحولات مربوط به لبنان، خصوصا بي ثباتي سياسي در لبنان، در اثر جنگ داخلي، ناكارآيي نخبگان در مديريت بحران و گسترش روز افزون شكاف طبقاتي، عوامل ديگر تولد حزب الله لبنان به صورت فعلي هستند.
حزب الله پس ايجاد رسمي و براي استمرار فعاليت خود، به تعديل مواضع، پذيرش تكثر گرايي و رعايت قواعد بازي دموكراتيك به عنوان اصولي تازه، در چارچوب اهدافي كلان براي آينده لبنان شود و اين حاكي از آن است كه تجربه حزب الله لبنان ثابت ميكند كه جنبشهاي اسلام گرا ضمن آن كه تحت تأثير ارزشهاي ايدئولوژيك رفتار ميكنند، از خصوصيات و شرايط جامعه خود نيز تأثير ميپذيرند.
در عين حال حزب الله لبنان ضمن جلب نظر افكار عمومي به سوي خود، توانست وجهه خود را به عنوان يك جنبش اسلامي فارغ از اختلافات طبقهاي و شيعه و سني آشكار سازد؛ از اين رو حزب الله يك جريان فكري براي اقناع ديگران نبود، بلكه به واقعيتي ريشه دوانده در موجوديت امت تبديل شد. حزب الله پيشرفتي را در نوع نگاه ديگران به خود حاصل كرد، روابط منطقهاي و بين المللي آن گسترش يافت و اصلاح نسبي در روش برخورد غرب با اين حزب رخ داد. همه اينها حاكي و ناشي از عملكرد اظهارات و روابط حكيمانه حزب الله بود و توانسته آن چهره منفي را كه در آغاز پيدايش خود ترويج يافته بود، دگرگون سازد.
*منبع: هفته نامه پگاه حوزه- شماره 190
انتهاي پيام/
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.