خبرگزاری فارس ـ گروه سینما: محمدحسین حقیقت کارگردان فیلم سینمایی «پرواز ۱۷۵» را میتوان جوانترین کارگردان فیم اولی حاضر در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر دانست. فیلمسازی که با جسارت به سراغ موضوع مهم دفاع مقدس رفته است و داستان شاعرانه و احساسی خود را نه در زمان جنگ بلکه در زمان کنونی روایت میکند.
داستان «پرواز ۱۷۵»
«پرواز ۱۷۵» داستان بهنام پسر بچه جنوبی است که در کل کل با دوست خود احمد یک ماهی کفور بزرگ را صید میکند. مادر او از دل ماهی یک انگشتر بزرگ عقیق با نقوش حرم امام رضا(ع) پیدا میکند. بهنام انگشتر را به شهر برده و میفروشد. انگشتر دست به دست میشود تا در تهران بدست حاج خانم( ثریا قاسمی) میرسد. مادری که سالها در انتظار پسر مفقودالاثرش بوده است.
ایده اولیه فیلمنامه بدیع و تازه است و سیر روایی داستان نیز قابل قبول میباشد. .پیوند معنایی فیلمساز و فیلمنامهنویس میان موضوع انگشتر داخل شکم ماهی و داستان حضرت یونس به جذابیتهای دراماتیک اثر کمک شایانی کرده است. شاید فیلمساز برای فهم بیشتر مخاطب جوان و نوجوان خود که هیچ درکی از فضای جنگ نداشته، مجبور شده دیالوگهای به اصطلاح شعاری و کلیشهای را در دل داستان بگنجاند. دیالوگهایی که البته چندان زیاد و اذیت کننده نیستند و در ذوق مخاطب نمیزنند.
نمایش پیوند عمیق میان فرزند و والدین
«پرواز ۱۷۵» داستان عشق و احساس و پیوند عمیق و جدانشدنی میان فرزند و والدین است. در فیلم از یکسو شاهد رابطه عاطفی قوی بین عماد و پدرش هستیم و از سوی دیگر رابطه زیبا میان حاج حانم و پسرش. در زمانهای که فرزندان به بهانه مشغله کاری از نگهداری از پدر و مادر ناتوان خود سرباز میزنند، عماد با تمام وجود در خدمت پدر است. بهنام با تمام شر و شوری خود دلش نمی آید با پول انگشتر حتی برای خودش یک قلاب ماهیگیری بخرد و تمام پول را برای خانواده خرید میکند تا پدرش شرمنده نباشد. حتی انگشتر مبارک داستان هم به نوید( قاچاقچی دارو) تلنگری میزند تا به سراغ پدر پیرش برود.
بی تردید انتخاب بازیگران کهنه کاری چون جمشید هاشم پور، جعفر دهقان، رضا توکلی و بویژه ثریا قاسمی در انتقال این حس زیبا در سراسر داستان تأثیر بسزایی داشته است. بهترین سکانس فیلم از نظر نگارنده جایی است که حاج خانم سوار بر قایق به محل شهادت پسرش میرود؛ دردودل های صمیمانه و سوزناک او بخوبی گواه بر رنج و دردی است که مادران شهدای مفقودالاثر در این انتظار بی پایان متحمل میشوند.
تلنگری هوشمندانه به مسئولان
فیلمساز در لابه لای داستان قدسی و فرازمینی خود به دردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این قشر آسیب پذیر هم میپردازد، اینکه جان بسیاری از این مردان بدلیل تحریمهای سیاسی دارویی در معرض خطر است و هنوز هم ناصر خسرو محل قاچاق داروهای تحریمی و کمیاب با مبالغ گزاف است نشان از بی تدبیری مسئولان و مدیران دارد. «پرواز ۱۷۵» تلنگری هم به مسئولان بی غیرتی میزند که فقط هنگام جمع کردن رأی و به راه انداختن پروپاگاندای تبلیغاتی به یاد شهدا و جانبازان می افتند. حاج آقا چنگیزی با آن چهره مذهبی و تسبیح بدست و گریههای تصنعی بر بالین جانبازان نمونه خوبی از این دست مسئولان است.
دیالوگهای رئیس آسایشگاه (جعفر دهقان) خطاب به این کاندیدای مجلس خود حدیث مفصل و دردناکی است، آنجا که با صورتی برافروخته و لحنی لرزان به او میگوید: «یادتان باشد برای هرصندلی ۷۳ شهید دادهایم» و یا آنجا که در مقابل قدردانی عماد از زحماتش ابراز میدارد: «مملکت مدیر زیاد داره، مسئول میخواد، مسئول.»
در پایان باید گفت «پرواز ۱۷۵» فیلم بی ادعا و شریفی است که بعنوان تجربه نخست یک کارگردان جوان با دستمایه قراردادن مفاهیم ارزشمند اخلاقی و انسانی نمره قابل قبولی میگیرد و میتواند مخاطب را تا پایان همراه خود نگهدارد، مخاطبی که بی شک در سکانس پایانی در کنار مادر شهید به یاد مظلومیت شهدای مفقود الاثر و رنج و درد مادران چشم انتظار آنها چشمانش پر از اشک خواهد شد.
نویسنده: نفیسه ترابنده
پایان پیام/