خبرگزاری فارس از کرمانشاه، هادی صحرایی؛ آنگاه فرمود: «اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز میگویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنجهاى شما بر او گران و دلسوز بر شماست و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید میدانید که او در میان زنانتان پدر من بوده و در میان مردانتان برادر پسرعموی من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم... و شما بر کناره پرتگاهى از آتش قرار داشته و مانند جرعهاى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتشزنهاى بودید که بلافاصله خاموش مىگردید و... تا خداى تعالى بعد از چنین حالاتى شمارا به دست آن حضرت نجات داد، بعدازآنکه از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتیها کشیدید...»
از فاطمه گفتن و از او شنفتن، خیرات است برای عمری که میگذرد تا بیهوده نباشد. تجدیدعهدی است تا آغاز و انجام انسانیت فراموشمان نشود. مرثیهای است برای غفلتی که در مورد او شد و آن فرصت بینظیر از دست رفت. مرهمی است برای انسانیت به سوگ نشسته در غم از دست دادن روح و معنای زندگی. همه این تَفَلسُف به کنار، عاطفهای است که مبنای عقلی دارد و مِهری است که گَرمی دلها و شوقی است که زندگی در این دنیای خاکی را برای هر مرغ باغ ملکوت، تحملپذیر میکند. فاطمه شمعِ قلب و خورشید عالم است. او حرف حساب و کلمه کوثر کتاب خدا است. جمله زنان خوب عالم را میتوان در او خلاصه کرد. چون مادر است، خوبی از او تکثیرشده و اینگونه خیر کثیر شده است؛ و خیرات کثیر در نوشتن از اوست.
مادر، کانون محبت و مرکز عاطفه است و فاطمه از کثرت محبت دخترانهاش به پدر، مادرِ رسول خدا نامیده شده است. «مادرِ رحمتٌ لِلعالَمین». پیامبر اکرم که اهل اغراق نیست. فاطمه، فاطمه است و یکدانه خلقت و وحیده خدا و خدا میداند چه گوهری آفریده و که را کانون محبت جهان قرار داده است. وظیفه انسانهاست که خود را در معرض این کانون قرار دهند و خود را به معیارهای آدمی برسانند و ایبسا فراتر روند.
اینکه دینداران مکتب فاطمه که بر پایه محبت عقلانی و استدلال آمیخته به زیور عاطفه به جهان مینگرند و در عالم، مثل خورشید میدرخشند به همین دلیل است که سر سفرهای بزرگشدهاند که توسط مادرِ رحمتٌ للعالمین گسترده شده و این شرافت مختص به اوست.
* پیامبر اکرم(ص) هیچ اجری در ازای رسالت خود نخواست، الا مودت با اهل بیتش.
رحمتٌ للعالمین درازای رسالت و رنج و زجری که برای هدایت ما متحمل شد، نه اجری خواست و نه توقعی داشت. غیر از محبت به اهلبیتی که محورش فاطمه بود. رسول خدا، تنها یک دختر داشت و مردم را به محبت او دعوت کرد و دوست داشتنش را برابر با دوست داشتن خود و خدا و آزار دادن او را همچون آزار خود و خدا دانسته است. بهراستی با چه بیان و اقدامی باید به محوریت و مرکزیت فاطمه در جهان خلقت اشاره میشد که مردم به وابستگی سعادت و شقاوت خود به فاطمه پی میبردند؟ چگونه باید مردم را به اهمیت و تعیینکنندگی محبت فاطمه در سعادت انسانها آگاهانید که بفهمند فاطمه را باید دوست داشت و اطاعت کرد؟ چه رسد به معاذ الله، آزردن او.
مگر پیامبر اسلام، فقط متعلق به شیعیان یا مسلمانان بود که فاطمه را تنها متعلق به شیعه و مسلمان بدانیم؟ ازقضا دشمن زیرک میخواهد فاطمه را تنها از آنِ شیعه بداند، نه بشریت. میخواهد ستم به فاطمه را در حد دعوای قومی تقلیل دهد ولی اینگونه نیست. گرچه شرایع مختلفاند ولی اسلام، دینِ از آدم تا خاتم است و پیامبران، با توجه به فهم مردم هر زمانه، قسمتی از دین را برای مردم گفته و رواج دادهاند و پیامبر خاتم بیش از ابرهایِ پرباران بهاری، سخاوتمندانه هر فرازوفرود تشنهای را سیراب کرد. پس فاطمه که مادرِ این رحمت بیانتهاست، سرور زنان عالم و نجات همه است. اگر او نبود، جهان لطافتی نداشت و نمیشد جمال الهی را دید و درک کرد. چگونه میشد که مؤمن نازک خیال شد؟
اینهمه که در عالم از عقل و عشق گفتهشده در اصل توصیفِ فاطمیِ عالم است و مابقی، همه لفاظی است. عقل و عشق، یکی و همان است که از خانه فاطمه و علی جوشید. اگر مؤمنین با بردن نام حسن و حسین و زینب، حبه حبه قند در دل آب میکنند، یا اگر نام حسین، هیجان دارد به این دلیل است که اینها آموختگان ممتاز مکتب فاطمهاند. ارادت و خاکساری ما به امیرالمؤمنین وقتی زیادتر و زیادتر میشود که او را کفو فاطمه و نور چشم او یافتهایم؛ و دانستیم آنقدر آقاست که فاطمه خود را قربان او نمود. جان ما فدای او و همسر و فرزندانش که شایسته بهترینها و برترینها و بیشترین درودها و سلامها و ارادتها هستند. خانوادهای تکرار نشدنی در تاریخ و موفقترین در تربیت انسانهای برجسته.
در این روزها که غصه غزه دلها را نازک و اشکها را بیاختیار و سرها را به آسمان بلند و مشتها را گره کرده است، قصه فاطمه بهانه خوبی است برای توجه بیشازپیش به خدای آسمانها و جدی گرفتن امتحان بزرگی که در آن قرارگرفتهایم. گرچه پهلوی مادر آزرده است ولی هیچ جایی در عالم، امنتر از کنار فاطمه برای کودکان غزه نیست. هم مادر است و مهربان و هم پناه عالمیان و هم همهکاره عالم. گرچه این سفارش شده، تنها دخترِ رسول خداست که خشنودی خدا در خشنودی اوست را غریبانه و مظلومانه به شهادت رساندند و دستش را برای احقاق حق مولایمان شکستند ولی بارها معجزات او را در انقلاب خود دیدهایم و بزرگ ما حوایج بزرگ خود را از او میگیرد.
بهیقین دعای این شبهای مادر پهلو شکسته، غزه است. آنکه همسایه را بر خانواده خود مقدم شمرد، بیشک دعای خیرش برای نجات مظلومینی است که پناهشان خداست. روضه فاطمیه امسال وقتی به اوج میرسد که تصاویر زنان و کودکان بیگناه غزه را در ذهنمان مرور میکنیم. خدایش بیامرزد شهید مطهری را که پنجاه سال پیش قسم میخورد که پیغمبر از ستم صهیونیزم به فلسطینیان در زحمت و رنج و ناراحتی است. اگر آن معلم شهید بود امروز را چگونه توصیف میکرد؟ ما اکنون جای خالی آن بزرگان را بیشتر حس میکنیم. مرحوم سلحشور و طالبزاده و شهید آوینی و تهرانی مقدم و سایرینی که زودتر از زمان، به وقایع میرسیدند و بلندتر و دقیقتر و هنرمندانهتر از دیگران حقیقت را مییافتند.
* قصه فاطمه، تنها بیان قتل یک مادر باردار نیست.
قصه فاطمه، تنها بیان قتل یک مادر باردار نیست، توضیح جنایتی علیه بشریت و چشمهای است که خراب شد و باید برای رودی که از مسیر خارجش کردند نالید. درست است که خونخواه فاطمهایم و داغ او استخوانسوز است ولی پیشازاین باید از ستمی که در حق سعادت انسان شد گریست. در درازای تاریخ و پهنای جغرافیای جهان کم نبوده و نیست جنایاتی شبیه ستمی که به فاطمه و سایر اهلبیت که سلام خدا و خوبان نثارشان، شده باشد ولی اگر آن ظلمِ اول نمیشد و امور آنگونه که رسول خدا ترسیم کرده و کار را به کاردان سپرده بود و فاطمه برایش یکتنه مبارزه کرد پیش میرفت، هیچ اعوجاج و ستمی پیش نمیآمد. انحرافها و نحلههای به وجود آمده و ریشه گرفتن ظلم و فساد و تباهی و سماجت لعنتی صهاینه، همگی به خاطر انحرافی است که نگذاشت آنچه پسند خدا برای انسان است پیش آید.
این یقین، هرگز عاطفی نبوده و کاملاً عقلانی و عقلایی است. گزیده ابتدائی که بخشی از سخن فاطمه اطهر است گویای شرایط بخشی از عالم آن روز است و هرگز اینگونه نیست که عرب آن زمان در جاهلیت و سایر جهان در روشنایی علم بوده باشد. اگر عرب جاهلی بهسرعت توانست به برکت ایمان به محمد، خود را به درجهای برساند که غرب را مدهوش خود کند ولی هنوز غرب درگیر توحشی است که میبینیم چهار کفتار به کمک سگ هار صهیون رفته و به جان غزهای افتادهاند که آب دریا مینوشند و نانی برای خوردن ندارند. ببینید چگونه برای دریدن جسم نحیف کودکان رقابت میکنند؛ و کشورهای جهان به خاطر قانون احمقانه، فرادیکتاتوری و فروجاهلیِ وتو، با شعار دموکراسی، از حق رأی محروماند. عرب تا وقتیکه به دین محمد مؤمن بود، از جاهلیت دور بود و وقتیکه برده غرب شد، مثل غرب غرق در جاهلیت جدید شد.
اگر آن ظلم نمیشد و تلاش فاطمه برای بازگرداندن رود هدایت به مسیرش به ثمر مینشست، بهشتی در این دنیا برپا میشد که در آن اثری از جهل و تباهی و فساد نمیماند. بیتابی ما برای فاطمه، بیقراری انسان برای فرصتی است که از دست شد و تأسف برای مردم نافهمی که حرفش نشنیدند و نفهمیدند و برای ورود به جهنمی تلاش کردند که هنوز در آن دستوپا میزنند. سلام خدا و خوبان بر فاطمه، زمانی که زاده شد و زمانی که شهید شد و زمانی که برانگیخته میشود.
پایان پیام/ و