اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  سینما و تئاتر

نگاهی به فصل دوم «زخم‌کاری» ؛ قهرمانی که فشل شد!

هرچند «زخم کاری2» هرچه به قسمت‌های پایانی خودش نزدیک شد توانست ریتم و ضرباهنگ مناسب خود را پیدا کند اما بزرگترین معضل این فصل اساسا نداشتن قهرمان بود و شخصیتی که پایه‌های فصل دوم منطبق آن استوار شد از اساس قهرمانی فشل و فاقد کنش‌های قهرمانانه بود.

نگاهی به فصل دوم «زخم‌کاری» ؛ قهرمانی که فشل شد!

خبرگزاری فارس ـ گروه سینما: «محمدحسین مهدویان»بعد از فیلم‌های موفق «ایستاده در غبار»،«ماجرای نیمروز ۱و ۲»،«لاتاری» و«درخت گردو»به سراغ شبکه نمایش خانگی آمده است و در چرخشی صدوهشتاد درجه ای با ساخت فصل اول " زخم کاری" قصه‌ای را انتخاب کرد که برخلاف آثار سینمایی این فیلمساز نه تنها حاوی پیام‌های ارزشی نیست بلکه بر مدار فسادهای اخلاقی و خیانت استوار شده است.شاید دلیل  انتخاب مهدویان برای ساخت«زخم کاری»بعد از فیلم تأمل برانگیز«شیشلیک»این باشد تا از هجمه‌هایی که از طرف بدنه سینما پس از ساخت فیلم‌های قبلی به او شده بود،دوری کند و لقب فیلمساز ارزشی و سفارشی را از نام خود پاک کند.

«زخم کاری» بر اساس رمانی به نام بیست زخم کاری نوشته «محمود حسینی نژاد» ساخته شده است،رمانی که چندسالی است چاپ آن متوقف شده است.رمانی که خود برداشتی  آزاد از نمایشنامه جاویدان مکبث اثر ویلیام شکسپیر است. هیچ داستان و قصه دیگری مانند مکبث به مساله قدرت و تشنه بودن برای آن نپرداخته است.نمایشنامه‌ای که  آمال‌های مکبث و لیدی مکبث (همسرش) برای رسیدن به قدرت را نشان می‌دهد. فصل دوم سریال «زخم کاری» این روزها از شبکه نمایش خانگی در حال پخش است،برخلاف حواشی متعدد به دلایلی چون عدم منطق روایی فیلمنامه، تفسیر ناموزون از شرایط اجتماع و روابط موجود در آن،شخصیت‌های کلیشه‌ای و تکراری و بازی‌های ضعیف، نتوانسته موفقیت فصل نخست را تکرار کند. 

 

قهرمانی که فشل شد!

مالک(جواد عزتی) در فصل اول قهرمان این برهوت فساد و بی اخلاقی بود.او با وجود آنکه با نان حلال بزرگ شده اما در دم و دستگاه حاج عمو(هلدینک ریزآبادی) تبدیل به همان هیولایی شد که فیلمساز قصد داشت به تصویر بکشد. مردی که برای دست یابی به قدرت همه چیزش را از دست داد و در نهایت توسط معشوق قدیمی‌اش در ظاهر به قتل می‌رسداما در معدود نماهایی که در فصل دوم از مالک دیدیم جز شمایل مردی روان پریش چیزی از او نمی‌بینیم. این درحالی ست که زنده ماندن مالک هرچقدر هم غیرمنطقی و محیرالعقول؛ چراکه اساسا برای مخاطب دشوار است بپذیرد کسی پس از چندین ضربه چاقو در شکم، چند ساعت رها شدن در ساحل و دفن شدن در تابوتی که با میخ پلمب شده است، زنده بماند، تنها برگ برنده مهدویان برای ادامه داستان بود اما در نهایت ناباوری فیلمساز حتی با این برگ برنده هم خوب بازی نمی‌کند.

حضور جواد عزتی به چند سکانس خلاصه شده که در آن‌ها هم هیچ خبری از زیرکی و اقتدار مالک نیست و او به جز درست کردن لگو و گریه کردن کار دیگری را از پیش نمی‌برد. دستمالچی می‌توانست از مالک نادم و پشیمان فصل دوم اطلاعات زیادی بدست آورد تا بتواند فساد مالی بزرگ دستگاه طلوعی را افشا کند اما فقط به زندانی کردن و مخفی کردن مالک بسنده کرده است و مشخص نیست وقتی مالک نقشی در کمک به دستمالچی ندارد چرا اصلا زنده مانده است؟!

در نقطه مقابل ظاهرا میثم که بارها و بارها و در سکانس‌های مختلف به او یادآوری شد که «تو پسر مالک هستی!» نقش محوری قصه را برعهده گرفت تا براساس طراحی قصه فصل دوم براساس تژادی هملت قهرمان آسیب‌پذیر و فشل قصه بار اصلی را بردوش بکشد. براساس منطق هملت تمامی شخصیت‌ها در نزاع و درگیری با یکدیگر کشته می‌شوند و در نهایت پدر هملت بازمی‌گردد تا انتقام مرگ پسرش را بگیرد. اتفاقی که در فصل سوم «زخم کاری» که ظاهرا براساس برداشتی آزاد از شاه‌لیر در حال نگارش است رخ خواهد داد تا سه‌گانه مهدویان براساس آثار شکسپیر با دوئل مالک(جواد عزتی) و طلوعی(کامبیز دیرباز) پایان یابد اما با همه این تمهیدات چیزی که در فصل دوم به شدت توی ذوق مخاطب زد فشل بودن میثم قهرمان اصلی داستان بود که تقریبا از قسمت اول تا آخر هیچگاه شمایل یک قهرمان کاریزماتیک و قابل باور را به خود نگرفت.

گردهمایی زنان زخم خورده

زنان زخم‌کاری همگی سرشار از خشم، کینه و عقده‌های فروخورده اند؛ از سمیرا گرفته تا منصوره، سیما، پانته‌آ، کیمیا، مهناز و حتی مائده و شیدا. در این میان سمیرا و منصوره و سیما و پانته‌آ سعی در جنگیدن و گرفتن حق خود دارند. این زنان در پس ظاهر فریبنده، کامل و خودکفای خود، به‌عنوان زنانی عصبی و غمگین هستند که غالباً احساس می‌کنند، برای زندگی واقعی خود وقت ندارند و می‌بایست در لباس مردانگی، ساختار زنانه‌اش را تقویت کنند.

 

 

اهداف آنها ورای اهداف یک زن-مادر عادی جامعه ایرانی است، ماندن در حلقه قدرت؛ و تمام انرژی‌ را برای رسیدن به این هدف به کار می‌گیرند.در مقابل کیمیا و مهناز مغلوب قدرت امثال طلوعی‌ها شده و ترجیح می‌دهند مثل کبک سرشان را زیر برف کنند و این بغض و کینه را در دل خود نگهدارند و مائده و شیدا نیز بعنوان نماد نسل جوان در فیلم تنها راه فرار از این همه فشار را خودکشی می‌دانند. در واقع فیلمساز با قرار دادن تصویر درمانده از مائده در فصل نخست و شیدا هیچ راهی پیش روی زنان نسل جدید جامعه باقی نمی‌گذارد جز تن دادن به سیاهی و در نهایت مرگ خودخواسته!

مادرانه‌ای از جنس حرص و طمع

سمیرا(رعنا آزادی ور) در فصل اول زن قدرتمندی بودکه مالک را همچون مترسک خیمه شب بازی به هرکاری وادار می‌کرد.سمیرا یک فم فتال (زن فتانه) واقعی بود که تا پیش از این به این صراحت و روشنی در کمتر اثر سینمایی ایرانی دیده شده است. او بخوبی در نقش لیدی مکبث نمایشنامه فرو رفت تا اغوا کننده قهرمان داستان باشد، او در این اغواگری هم با نگاهش کارش را پیش می‌برد و هم گاهی با ادای دیالوگ‌های بی پرده ای مانند: خودم خوابت می‌کنم. او زنی بود که یک ابهت و خوفناک بودن زیرپوستی را در تک تک میمیک‌های صورتش، حتی خنده‌های ریزش، به نمایش در می‌آورد. زنی که برخلاف ظاهر آرامش در جمع در خلوت با مالک به هیولا تبدیل شده و بارها بخاطر ترس مالک از انجام کارهای او،شوهرش را کتک می زند.زنی که گرچه مادر یک پسرجوان و دختری خردسال است اما هیچ سکانسی از مادری کردن او وجود نداشت.

این زن حالا در فصل دوم تمام قد مقهور طلوعی شده است، دیگر دستش برای مخاطب رو شده و مخاطب فریب چهره به ظاهر خونسرد او را نمی‌خورد. سمیرا که حالا همه چیزش را از دست داده تازه احساسات مادرانه اش بیدار شده اما مادری کردن او هم شبیه یک مادر ایرانی نیست. او گرچه بارها به مشاورش تأکید می‌کند که فقط میثم برایش مانده اما در عمل بجای نجات میثم از این بازی خطرناک و آدم‌های دیو سیرتی چون طلوعی اصرار دارد همچنان میثم در بازی بماند. در واقع سمیرا راه مادری کردن را بلد نیست و مادری کردن را با کسب ثروت و قدرت مساوی می‌داند نه تلاش برای آرامش فرزندش.

قصه‌ای لاغری که انگار برای ۱۳ قسمت نوشته نشده بود!

علی‌رغم همه نقاط ضعف فصل دوم «زخم کاری» اما یک موضوع در این میان قابل تامل است. هرچه به قسمت‌های پایانی این فصل نزدیک شدیم موتور قصه راه افتاد. از قسمت ده به بعد تازه مخاطب توانست با قصه‌ای بدون اضافات بیهوده مواجه شود و هرچه جلوتر رفتیم منطق داستان و آن چیزی که بر مبنای تراژدی استوار شده بود شکل بهتری به خود گرفت و تا این فرضیه مطرح شود که «زخم کاری ۲» اساسا برای ۱۳ قسمت طراحی نشده بود و منطق درآمدی پلتفرم عرضه کننده باعث شد تا قصه‌ای که در قسمت‌های پایانی به درستی اتفاقات دراماتیک را شکل داده بود بیهوده طولانی و تنها به قصد درآمدزایی بیشتر طولانی شود.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول