اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  کرمانشاه

یادداشت| نیروی محرکه و جایگاه عقل در نزد مکاتب فلسفی و ادیان الهی

دیدگاه‌ها نسبت به عقل بشری و رابطه‌ی آن با اختیار وی همان‌گونه که مبرهن است در مکاتب گوناگون متفاوت است. این یادداشت، بررسی کوتاه بر مکاتب مختلف فکری بَشر است.

یادداشت| نیروی محرکه و جایگاه عقل در نزد مکاتب فلسفی و ادیان الهی

به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه،‌ علی حیدری در یادداشتی نوشت: به نظر می‌رسد بحث حول موضوع عقل بشری مستلزم تحقیق و مطالعه‌ی بسیار در مورد تعریف، نیروی محرکه و جایگاه عقل در نزد مکاتب فلسفی و ادیان الهی است. دیدگاه‌ها نسبت به عقل بشری و رابطه‌ی آن با اختیار وی همان‌گونه که مبرهن است در مکاتب گوناگون متفاوت است. به‌گونه‌ای که برخی از مکاتب معتقد به صرفاً مجبور بودن بشری و برخی معتقد به صرفاً مختار بودن وی هستند اما در میان ادیان الهی؛ اسلام با جایگاهی که برای عقل به‌عنوان یک هدیه‌ی خداوندی قائل گردیده و درعین‌حال پیوندی که میان این عقل با اختیار، آزادی و جبر بشری برقرار ساخته، این دین را از سایر ادیان و مکاتب متمایز ساخته است.

انسان و عقل

زمانی که لفظ انسان استعمال می‌گردد، در نزد ادیان توحیدی موجودی ناطق، متعقل و متفکر که مشتمل بر دو جزء، جسم و روح است تلقی می‌شود. نفس (روح) راکب و جسد (جسم) مرکوب است. (فرهنگ دهخدا به نقل از رسائل اخوان‌الصفا) انسان در دیدگاه ادیان الهی به‌خصوص اسلام به‌عنوان گل سرسبد آفرینش و جانشین خداوند بر روی زمین مطرح می‌گردد.

اما عقل نیروی ادراک آدمی که به کار فهم می‌آید و هم استدلالگر است. (اندیشه قوم، رابطه عقل و دین)

عقل انسان دستگاه خردورزی و از جنبه‌ای وسیله‌ای است برای رسیدن انسان به فضائل و زیبایی‌هایی است که انسان را از سایر موجودات خلقت متمایز می‌کند.

تمامی مکاتب بشری بر عاقل بودن انسان معترف‌اند، لکن وجه افتراق آن‌ها در تعریفشان از عقل و نیروی محرکه‌ای است که برای عقل بشری متصور می‌شوند. عده‌ای از فلاسفه همچون هابز، عقل را همان میل انسان می‌دانند (تاریخ اندیشه‌ی سیاسی در غرب). عده‌ای نیز به‌مانند دکارت با دیدگاهی که برگرفته از نگاه افلاطون است معتقدند که عقل همچون حرکت کورمال فرد نابیناست. بدین معنی که؛ ذهن خود را در مسیرهایی کاوش نشده به کار می‌اندازد، هرچند هیچ امیدی به توفیق ندارد ولی خطر آزمون را به جان می‌خرد فقط برای اینکه بداند، حقیقتی که می‌جوید وجود دارد یا خیر. (مفهوم عقل از دکارت تا هگل از منظری فمینیستی، ژنویولویت، مترجم: مهاجر، محب)

تعاریف از عقل در پندار مکاتب و فلاسفه بسیار اختلافی است بدین گونه که در این مقال نمی‌گنجد اما آنچه اجمالاً می‌توان موردبررسی قرار داد طرز تلقی آنان از نیروی محرکه‌ی عقل بشری است.


الف) مکاتب بشری

 عده‌ای معتقدند که نیروی محرکه عقل بشری اقتصاد اوست. عده‌ای نیز معتقدند که لذایذ و تمنیات جنسی نیروی محرکه عقل است.

مارکسیست‌ها معتقدند که تنها عامل اصیل محرکه عقل، اقتصاد و نیازهای اولیه‌ی زندگی آدمی است و هر آنچه به‌غیراز اعمال و اندیشه‌ی اقتصادی که در جامعه موجود است، تصنع یافته‌ی دست بشر و همگی وابسته به اقتصاد بشری است.

مارکس:


آنچه در رابطه‌ی انسان باکارش و محصول کارش و نیز با خودش صدق می‌کند، درباره‌ی رابطه با سایر انسان‌ها کار و پروژه‌ی سایر انسان‌ها صدق می‌کند (ازخودبیگانگی، سوژه در نظریه‌ی مارکس، پریسا شکور زاده)

در نظریه‌ی مارکسیستی جامعه‌ی انسانی از دو بخش تشکیل‌شده است: زیربنا و روبنا؛ زیربنا شامل نیروها و روابط تولید است که در آن انسان‌ها به تولید ضروریات و نیازهای زندگی می‌پردازند. این روابط، دیگر روابط و همچنین اندیشه‌های جامعه را معین می‌کنند که به آن‌ها روبنا می‌گویند روبنای یک جامعه شامل فرهنگ نهادها ساختارهای قدرت سیاسی، نقش‌ها، آداب مذهبی و دولت می‌شود. (Daniel chandler.Marxist Media Theory، ترجمه ویکی‌پدیا)

بنابراین ادعا؛ دین، فرهنگ، اخلاق، انصاف، عواطف و موارد بسیاری از خصوصیت‌های شاخص انسانی تابع اقتصاد هستند به‌گونه‌ای که اگر اقتصاد نباشد هیچ‌کدام از آن‌ها معنی پیدا نمی‌کنند و در انسان‌ها و جامعه‌ی انسانی تداعی نخواهد شد.

فروید:


فرویدیسم‌ها نیز معتقدند؛ عالی‌ترین قوه‌ی انسانی، قوه‌ی جنسی اوست که مبنای بسیاری از اعمال افراد و وقایع اجتماعی در طول تاریخ بشریت بوده است. فروید حتی پای را تا جایی فرا می‌دهد که با طرح تعریف عقده‌ی ادیپ احساسات جنسی بچه نسبت به والدین جنس مخالف را به‌عنوان اصل مرکزی نظریه روانکاوی خود قرار می‌دهد. این مفهوم نخستین بار توسط خود او در کتاب تفسیر خواب‌ها توضیح داده‌شده است. (Oedipus complex, Britannica concise, ترجمه ویکی‌پدیا)

هابز:


 از دیگر دیدگاه‌ها در میان فلاسفه و مکاتب می‌توان از دیدگاه ‌هابز نام برد که به‌طورکلی نیروی محرکه تاریخ را منافع مادی آدمی می‌داند. در دیدگاه‌ هابز عقل است که باعث می‌شود انسان از وضعیت طبیعی خارج شود و به وضعیت مدنی برسد، در این نیز عقل در خدمت تمایلات و سودهاست و بهترین راه ارضای آن‌ها نشان می‌دهد. (تاریخ اندیشه سیاسی در غرب)

ایدئالیست‌ها:


دیدگاه ایدئالیست‌ها یا همان آرمان‌گرایان نیز در موضوع نیروی محرکه عقل بشر جزء دیدگاه‌های حائز اهمیت است که می‌توان در مقابل دیدگاه‌های فوق‌الذکر بیان نمود. آرمان‌گرایان که بعضاً دیدگاه‌هایی نزدیک به دین مسیحیت دارند، با قبول محرکه‌ها و قوات مادی، شمول دیالکتیک که مستلزم زایش مقوله‌ای از مقوله‌ی دیگر بر اساس نفی است را بیان می‌کنند. هگل راجع به همین موضوع بیان می‌کند که انسان موجودی نیست که تنها به نحو درجه‌ی اول بیندیشد و اندیشه‌ی او صرفاً امور و اشیاء مادی باشد بلکه او به درجه‌ی دوم یعنی به اندیشه هم می‌اندیشد. به‌بیان‌دیگر متعلق فکر و اندیشه نیز می‌تواند خود اندیشه نیز باشد و همین ویژگی اخیر است که ویژگی ممتاز انسان به شمار می‌آید. او همچنین معتقد است؛ اندیشه امری ایستا است و محدود نیست که از همان آغاز همه‌ی عناصر آن حاضر و حاصل باشد. (اطلاعات حکمت و معرفت سال هفتم شماره‌ی یک)

 

 ب) ادیان الهی

مسیحیت:


علمای مسیحی عمدتاً سه دیدگاه نسبت به عقل و وحی دارند:

 1- مسیحیان افراطی: اینان به‌شدت وحی گرا هستند و می‌گویند وحی همه‌چیز را بیان کرده و نیازی به تکاپوی عقلانی نیست و ما بی‌نیاز از علم و فلسفه هستیم.

2- مسیحیان وحی گرا: این گروه ضمن آنکه عقل و فلسفه را می‌پذیرند، وحی را بر اساس معرفت بشری می‌دانند.

3- مسیحیان عقل‌گرا (توافق عقل و وحی): این‌یکی به هیچ‌یک از عقل و وحی بی‌مهری نکرده‌اند و معتدل‌ترین موضع را اتخاذ کرده‌اند. (مجلات طلوع، بهار 1385، شماره‌ی 17)

ناگفته نماند اصل تثلیث که شاخص‌ترین اصل در مسیحیت است و اذعان به وجود سه خدا یعنی پدر، پسر و روح‌القدس دارد با آموزه‌های یگانه‌پرستی مسیحیت در تعارض است. این تعارض خود گویای نامعقول بودن بعضی از اصول تحریفی در این دین می‌باشد. در نظر شهید مطهری مسیحیت با اصل تثلیث عملاً می‌گوید برای دین‌دار بودن باید عقل را کنار گذاشت با این توجیه که دین از عقل برتر است و عقل در آن حد نیست که در دین ورود کند.

اسلام:


دیدگاه‌ها نسبت به عقل و وحی در میان علمای فقه امامیه عموماً به دو دیدگاه تقسیم می‌شود که به بررسی آنان می‌پردازیم:

1) اخباری گری: این دیدگاه از قرن 3 تا 12 هجری قمری جریان داشت که در استنباط احکام عملی به مطلق اخبار و احادیث اکتفا می‌کردند. آنان معتقد بودند که هر آنچه در متن قرآن و سنت آمده باید عیناً و بدون هیچ قید و شرطی عمل شود؛ بنابراین دیدگاه همه‌ی افراد جامعه می‌توانند از متون دینی احکام عملی را استنباط کنند در این دیدگاه اهمیت به‌کارگیری عقل برای استخراج احکام و دستورات عملی به‌شدت منحط شمرده‌شده. عملاً مقید و مشروط بودن برخی از احکام را انکار می‌گرداند. این رویکرد پس از قرن 12 هجری و مبارزاتی که میان اصولیون با جریان اخباریون داشتند، مخصوصاً با تلاش‌های علمایی چون؛ آقا وحید بهبهانی، شیخ مرتضی انصاری و شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء به اضمحلال کشیده شد.

2) اصولیون (مجتهدین): وجه افتراق این رویکرد در فقه امامیه با اخباریون در بهره‌گیری از عقل در استنباط احکام عملی، مقید دانستن برخی از فرامین، ارزیابی احادیث با عقل و قرآن برای تفکیک کردن احادیث معتبر از نامعتبر و اجباری دانستن تقلید از مجتهد برای عمل به فرامین و دستورات دینی است.

مجتهدین از چهار منبع برای استخراج احکام و فرامین بهره می‌گیرند: قرآن، سنت، اجماع و عقل در همین جهت اصولیون عقل را در قالب علم اصول اصالت بخشیده‌اند فلذا اصل ملازمه برای اثبات این مدعا بسیار استعمال می‌گردد. «کلُّ ما حکم به العقل حکم به الشّرع و کلّ ما حکم به الشّرع حکم به العقل».

در نظر ادیان الهی بالأخص اسلام عقل بشری و تاریخ وی تنها تک عامل ندارد و نیروی محرکه آن‌یکی نیست. در دیدگاه اندیشمندان دینی و حتی بسیاری از متفکران غیردینی (ازجمله راسل) تک عاملی پنداشتن نیروی محرکه‌ی عقل، عوامانه و غیرمعقول است. آنان اثبات این ادعای خود از شواهد تجربی، یافته‌های علمی و شواهد تاریخی یاری جسته‌اند. این دیدگاه همان‌گونه که می‌پذیرد که اقتصاد، تمنیات جنسی، جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی می‌تواند نیروی محرکه‌ی عقل باشد همان‌طور بین می‌دارد که عاطفه، ایثار، اخلاق، ازخودگذشتگی، حقیقت‌جویی، کمال طلبی و دین‌داری می‌تواند نیرومحرکه عقل و تاریخ بشری باشد.

بنا بر ادعای مادی‌گرایان چگونه می‌توان رابطه‌ی یک مادر با فرزندش و عواطف و زحمت‌های او را در قالب تک عاملی اقتصادی و صرفاً منفعت‌گرایی گنجاند. چگونه می‌توان آرمان‌طلبی‌ها و ازخودگذشتگی‌های آزادگان جهان و بزرگان تاریخ را در این قالب گنجاند.

استاد شهید مطهری با اذعان به این مسئله که هیچ شخصی منکر تأثیر اقتصاد، منفعت‌طلبی، جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی در بشر نیست اما اینان را تمام مطلب نمی‌داند. بلکه با استناد به شواهد تاریخی تجربی و دستاوردهای علمی، مفاهیمی چون؛ دین، ایثار، حقیقت‌طلبی، صداقت طلبی را مؤثر در عقل بشری و تاریخ بشریت می‌داند.
انتهای پیام/ و

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول